گروه سیاسیخبرگزاری تسنیم محمدجواد ظریف، چهرهای که سالها در عرصه دیپلماسی جمهوری اسلامی ایران حضور داشته، در مقاطع مختلف با اظهارات و اقدامات خود جنجالهای بسیاری برانگیخته است. او که اکنون بهعنوان معاون راهبردی دولت وفاق پزشکیان شناخته میشود، بارها در مقاطع مختلف در سیاست خارجی کشور مرتکب اشتباهاتی شده که برخی آثار آن همچنان بر دیپلماسی ایران سایه افکنده است.
اظهارات اخیر ظریف در اجلاس داووس، نمونهای از همان مواضع مکرر او است که نهتنها کمکی به منافع ملی نمیکند، بلکه زمینه را برای بهرهبرداری کشورهای مقابل فراهم میسازد.
او در این اجلاس مدعی شد که در صورت روی کار آمدن رقیب انتخاباتی پزشکیان یعنی سعید جلیلی، احتمال وقوع جنگ در منطقه افزایش مییافت. این در حالی است که چنین گزارههایی بیشتر بهانهای در اختیار طرفهای خارجی قرار میدهد تا سیاستهای داخلی ایران را تحتفشار قرار دهند.
کارنامه ظریف نشان میدهد که او در جایگاه یک دیپلمات ارشد، بارها مرتکب اشتباهات راهبردی شده که نهتنها منافع ملی را تأمین نکرده، بلکه موجب ایجاد چالشهای بزرگ برای کشور شده است.
سیاست خارجی عرصهای نیست که بتوان در آن بر مبنای خوشبینیهای شخصی و توافقات غیررسمی تصمیمگیری کرد. در این حوزه، نیاز به اتخاذ مواضع قاطع و مبتنی بر اصول ثابت و غیرقابل تغییر است اما ظریف به جای حرکت بر مسیر این اصول پایدار، بعضاً با گره زدن سیاست داخلی به سیاست خارجی منافع ملی را قربانی منفعت جناحی کرده تا به این ترتیب طرفهای مقابل را به مسیر فشار بیشتر به ایران سوق دهد.
مذاکرات سعدآباد و التماس به البرادعی
این نخستین باری نیست که ظریف در بزنگاههای حساس، با مواضع نادرست، فرصتهای کشور را از بین میبرد. در گذشته نیز در جریان مذاکرات سعدآباد در سال 1383، اظهارات او به البرادعی نشان از این دارد که ظریف منافع ملی را وجه المصالحه تعامل با غرب قرار داده و سیاست خارجی را به کسب منفعت سیاسی در داخل معطوف کرده است.
او در آن مذاکرات، با لحنی که بیشتر به استیصال شباهت داشت، از پیامدهای شکست مذاکرات برای جریانهای سیاسی همسو با خود در داخل سخن و گفت: «بسیاری از کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری از شکست مذاکرات ما سود میبرند آنها موفقیتی در این مذاکرات نمیبینند اعتبار اروپایی ها و مذاکره کنندگان ایرانی هردو در ایران از بین رفته است این تنها مشکل اعتماد به جبهه آنها نبود این مشکل اعتماد به جبهه ما هم بود.»
تحقیر توان دفاعی ایران
از دیگر مواردی که نشاندهنده ضعف دیدگاه استراتژیک اوست، مواضعش درباره توان دفاعی کشور است. او در سخنرانی خود در دانشگاه تهران در 12 آذر 1392 اظهار داشت که آمریکا میتواند با یک بمب، کل سیستم دفاعی ایران را از کار بی اندازد.
بیان چنین سخنانی از زبان یک مقام ارشد دیپلماتیک، عملاً توان بازدارندگی کشور را زیر سؤال میبرد و در راستای القای تصویری ناتوان از ایران در برابر تهدیدات خارجی عمل میکند.
این در حالی است توان دفاعی کشور، نهتنها یک نقطهضعف نیست، بلکه یکی از مؤلفههای اصلی قدرت ملی محسوب میشود. پس از این اظهارات، رهبر انقلاب به صحبتهای ظریف واکنش نشان داده و خواهان این موضوع شدند که مسئولین کشور به بازدید از توان دفاعی کشور بروند.
دوگانه میدان و دیپلماسی
مسئله دیگری که در کارنامه ظریف جایگاه ویژهای دارد، رویکرد او در قبال دوگانه «میدان و دیپلماسی» است. او در گفتوگوی خود با سعید لیلاز در سال 1400، بدون توجه به پیچیدگیهای سیاست خارجی و نقش مکمل دیپلماسی و میدان، سیاست خارجی ایران را تابع سیاستهای میدانی توصیف کرد.
در حالی که دیپلماسی و میدان باید در هماهنگی با یکدیگر عمل کنند، ظریف با نادیده گرفتن این همافزایی، به نوعی تلاش داشت تا دیپلماسی را قربانی سیاستهای میدانی نشان دهد.
ضعف در مذاکرات هستهای
یکی دیگر از نمونههای بارز اشتباهات راهبردی او، موضعگیریاش در جریان مذاکرات هستهای بود. زمانی که طرفهای غربی از موضع قدرت سخن میگفتند و حتی نخستوزیر رژیم صهیونیستی اعلام کرده بود که عدم توافق بهتر از توافق بد است، ظریف در مصاحبه با رادیو ملی آمریکا در 27 شهریور 1393 تأکید کرد که هر نوع توافقی، حتی یک توافق نامطلوب، بهتر از عدم توافق است. چنین اظهار نظری طبعاً موجب تضعیف موضع ایران در مذاکرات میشد و به روشنی به طرفهای مقابل این پیام را ارسال میکرد که ایران حاضر است به هر قیمتی توافق کند.
اشتباهات مکرر ظریف را وادار به اعتراف کرد
اما اوج اشتباهات راهبردی ظریف وقتی بود که پس از خروج آمریکا از توافق هستهای، زمانی که انتظار میرفت دولت، تدبیری برای حفظ منافع ملی بیندیشد، در مصاحبهای با سیانان در سال 1397 به صراحت اعلام کرد که تیم مذاکرهکننده ایران استراتژی خود را کنار گذاشته و بر مبنای توافقات غیررسمی با آمریکا عمل کرده است.
ظریف اشتباهش را اینگونه توضیح میدهد: «من اشتباه کردم، براساس یک توافقی که (با آقای کری) کردیم، ما استراتژی خودمان را کنار گذاشتیم و بر مبنای آن توافق آمدیم آن را اعلام کردیم که تبدیل شد به موضع جمهوری اسلامی. من این را میپذیرم. من اشتباه کردم... ما نباید براساس حرف این بابا (عمل) میکردیم... ولی اینکار را کردیم.»
این اظهارات نشان داد که برخلاف توصیههای مقام معظم رهبری مبنی بر لزوم گرفتن تضمین از طرف آمریکایی، ظریف و تیمش بدون در نظر گرفتن الزامات حقوقی و سیاسی، به وعدههای شفاهی دل خوش کرده بودند و نتیجه این سیاستگذاری اشتباه، چیزی جز خروج یکطرفه آمریکا از برجام و اعمال تحریمهای گسترده علیه ایران نبود.
اطمینان بیپایه درباره ترامپ و تحریمها
یکی دیگر از مواردی که نشاندهنده اشتباهات راهبردی محمدجواد ظریف است، نشست بررسی برجام در شورای راهبردی روابط خارجی بود که تنها 23 روز پیش از تصویب برجام در مجلس برگزار شد.
در این نشست، فؤاد ایزدی از ظریف پرسید که اگر فردی مانند دونالد ترامپ، که در آن زمان نامزد انتخابات آمریکا بود، بر سر کار بیاید، آیا امکان خروج از برجام و بازگرداندن تحریمها وجود دارد؟ ظریف در پاسخ، با خندهای تمسخرآمیز گفت: «نمیتواند این کار را بکند، آقای دکتر ایزدی، من به شما اطمینان میدهم. ترامپ تحریمها را برگرداند، چه کسی در دنیا اجرا خواهد کرد؟»
این اظهارات نهتنها بیانگر یک خطای تحلیلی فاحش بود، بلکه نشان داد که تیم مذاکرهکننده، بدون در نظر گرفتن احتمالات مختلف، توافقی را امضا کرده که هیچ ضمانت اجرایی برای آن وجود نداشت.
در نهایت، زمانی که ترامپ در سال 2018 بهراحتی از برجام خارج شد و تحریمها را بازگرداند، مشخص شد که تحلیل ظریف کاملاً اشتباه بوده و عمده کشورها نیز از اجرای تحریمهای آمریکا سر باز نزدند.
آقای ظریف کاش حین تحصیل در آمریکا این را هم میآموختید
یکی از نقاط قوت سیاست خارجی ایالات متحده آمریکا، انسجام در مواضع است. علیرغم اختلافات شدید و حتی توهینآمیز میان دموکراتها و جمهوریخواهان در رقابتهای انتخاباتی چهرههای سیاسی آمریکا در مواجهه با مسائل سیاست خارجی وحدت رویه دارند. نمونه بارز این انسجام، حمایت همهجانبه هر دو حزب از رژیم صهیونیستی و اتخاذ مواضع سختگیرانه علیه ایران است.
در حالی که دعواهای سیاسی در داخل آمریکا گاهی چهرهای مضحک از سیاست داخلی این کشور ارائه میدهد، اما این تنشها هیچگاه به صحنه سیاست خارجی منتقل نمیشود. سیاستمداران آمریکایی حتی در اوج رقابتهای داخلی، در حوزه سیاست خارجی، به شکلی هماهنگ عمل میکنند.
این رویکرد میتواند برای محمد جواد ظریف که مدتی در آمریکا نیز تحصیل کرده است الگو باشد. معاون راهبردی رئیس جمهور باید بداند در کشوری مانند ایران که رقابتهای سیاسی بهمراتب آبرومندانهتر از صحنه سیاست داخلی آمریکا است و سطح تنش هیچوقت تا آن حد بالا و غیر اخلاقی نبوده است، توجیهی برای گره زدن سیاست داخلی به سیاست خارجی وجود ندارد.
با وجود اختلافات جناحی، ضروری است که در مواجهه با تهدیدات خارجی و مسائل بینالمللی، منافع ملی در اولویت قرار گیرد و از ایجاد شکاف در سیاست خارجی پرهیز شود.