به گزارش ذاکرنیوز، تجار ایران از عهد ناصری به بعد نقش عمدهای در تحولات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی کشور ایفا کردند. نقش آنها در جنبش بیداری ایرانیان و به ثمر رسیدن انقلاب مشروطه غیرقابل انکار است.
عمده فعالیتهای پولی و بانکی در دست تجار بود و به دلیل نبودن ساختارهای اقتصادی در نهاد حکومت و در نتیجه نبودن هرگونه رویکرد و برنامه اقتصادی برای پیشبرد امور جامعه، هرگونه فعل و کنش تجار تاثیرات مهمی در جامعه داشت.
در دوران جنگ جهانی اول تجارت در ایران – مانند دیگر کشورهای جهان – با مشکل مواجه شد و محدودیتهای شدیدی پیدا کرد. به دلیل همین مشکلات برخی تجار ایرانی سرمایههای خود را به سمت بازار مستغلات سوق دادند. آنها خرید زمینهای شهری را ترجیح میدادند، چرا که محملی برای فعالیت صنعتی وجود نداشت و تجارت داخلی و خارجی هم با ریسک شدیدی روبهرو بود.
نکته اینجاست که خرید زمینهای شهری توسط تجار تهران راه را برای توسعه شهر باز کرد و این اتفاق مهمی بود. شاید بتوان گفت که سیمای فعلی تهران نتیجه معاملات این دست از تجار است. متاسفانه تاکنون پژوهشگران از این مسئله به عنوان یک ایده پژوهشی ناب غفلت کردهاند.
به تازگی مجموعه دو جلدی «نقش تجار در توسعه شهر تهران» اثر منصوره اتحادیه با شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای دوره ۳۲۰ هزار تومان توسط نشر تاریخ ایران منتشر شده که به واکاوی و تحلیل این موضوع مهم با تکیه بر اسنادی از آن دوران میپردازد. جلد اول کتاب با عنوان فرعی «معاملات ملکی بر پایه اسناد تجارتخانه اتحادیه» ۴۰۰ صفحه دارد و قیمت پشت جلد آن ۱۹۵ هزار تومان است. جلد دوم کتاب نیز عنوان فرعی «اجاره و اجارهداری بر پایه اسناد تجارتخانه اتحادیه» را با خود به همراه دارد و در ۲۲۵ صفحه و بهای ۱۲۵ هزار تومان در دسترس مخاطبان قرار گرفته است. این مجلد تألیف مشترک منصوره اتحادیه و رقیه آقابالازاده شللو است.
این پژوهش به طرح این مسئله میپردازد که تجار از طریق خرید و فروش زمین و ملک و خانه در تهران و حومه در شکلگیری شهری که ما امروز بهعنوان ابرشهر تهران میشناسیم چه نقشی داشتهاند؟ اتحادیه در این پژوهش ضمن مروری بر تاریخ تحولات تهران از دوره ناصری تا آغاز سلطنت پهلوی، مسیر زندگانی یکی از تجار بنام و اثر گذار آن زمان، یعنی حاج رحیم اتحادیه را نیز دنبال میکند.
جلد اول شامل ۶ فصل به ترتیب با این عناوین است: «اوضاع سیاسی اقتصادی کشور از پایان دوره ناصری تا دوره پهلوی اول»، «مختصری از زندگی حاج لطفعلی و حاج رحیم اتحادیه»، «تهران پایتخت دویست ساله»، «خرید و فروش خانه، زمین و ملک در تهران و حومه»، «منازعات حقوقی حاجی رحیم اتحادیه» و «پایان سخن». جلد دوم کتاب شامل دو فصل به ترتیب با این عناوین است: «تاریخچه شکلگیری شهر تهران» و «اجارهنامههای تجارتخانه اتحادیه». در فصل نخست مباحثی چون گسترش شهر تهران، اجارهنشینی و اجارهداری در دوره گسترش تهران، بررسی ساختار اجارهنامهها و بررسی و معرفی اجارهنامههای حاجی لطفعلی و حاجی رحیم اتحادیه، مطرح شده است. فصل دوم نیز شامل اسناد اجارهنامهها و مصالحهنامههای به جای مانده از تجارتخانه اتحادیه است که روند سرمایهگذاری در مستغلات را نشان میدهد. به طول کل موضوع این مجلد اراضی و مستغلات و دکاکین حاج لطفعلی و حاج رحیم اتحادیه است که بر اساس اجارهنامهها و مصالحهنامههای موجود در میان اسناد خانوادگی تهیه شده است.
همانطور که اشاره شد اسناد منتشر شده در این کتاب مجموعه اسناد تجارتخانه حاجی لطفعلی و پسرش حاج رحیم اتحادیه است که به طور اتفاقی پیدا شدهاند. حاج لطفعلی اهل تبریز بود و به صرافی اشتغال داشت. در سال ۱۳۰۵ق/۱۲۶۶ ش تعدادی از صرافهای تبریز در رقابت با شرکتهای خارجی شرکتی به نام شرکت اتحادیه به ریاست حاجی علی کوزهکنانی تأسیس کردند که تا حدود سال ۱۳۲۰ ق / ۱۲۸۱ ش فعال بود. نماینده شرکت در تهران حاج لطفعلی بود که همراه پسرش رحیم به این شهر آمده بودند؛ پس از چندی شراکت با کوزهکنانی به هم خورد و حاج لطفعلی و حاج رحیم در تهران ماندند و فعالیت صرافی خود را جداگانه ادامه دادند آنها شرکت تازهای تأسیس کردند و نام آن را شرکت اتحادیه نامیدند و بعدها نام خانوادگی اتحادیه نیز توسط آنها برگزیده شد. حاج لطفعلی و حاج رحیم در عین حال که به صرافی که شغل اصلیشان بود، اشتغال داشتند، به تجارت نیز مشغول شدند، همچنین همزمان با کار تجارت و صرافی، در تهران به سرمایهگذاری در مستغلات، ملک و زمین نیز پرداختند.
تجار در دوران قاجاریه سرمایه خوبی تولید میکردند، اما صنعت در کشور محلی از اعراب نداشت که روی آن سرمایهگذاری کنند. من در تحلیلم به این نتیجه رسیدم که برای این تجار خرید زمین از هر جهت سرمایهگذاری مطمئنتری به شمار میرفت، چرا که زمین نابود نمیشد و قیمت آن نیز همیشه سیر صعودی داشتمنصوره اتحادیه یکی از شاخصترین تاریخ نگاران دوران معاصر است. او سالها در دانشگاه تهران به تدریس دروس این رشته مشغول بود. همچنین تاکنون منابع بسیاری در حوزه تاریخ با نگارش و یا ترجمه او منتشر شده و حجم مهمی از اسناد دوران قاجاریه نیز با تلاش او و تیم همکارش در نشر تاریخ ایران در دسترس مخاطبان قرار گرفته است.
«زنانی که زیر مقنعه کلاهداری کردند: زندگانی ملکتاج خانم نجمالسلطنه»، «احزاب سیاسی در مجلس سوم»، «در دهلیزهای قدرت: زندگینامه سیاسی حسین علاء»، «رضاقلیخان نظامالسلطنه: زندگی سیاسی»، «انفصال هرات: گوشههایی از روابط خارجی ایران (۱۲۸۰-۱۲۰۰ ه. ق)»، «پیدایش و تحول احزاب سیاسی مشروطیت: دوره اول و دوم مجلس شورای ملی»، «صرافی و صرافها: منتخب از اسناد حاج رحیم اتحادیه»، «مجلس و انتخابات از مشروطه تا پایان قاجاریه»، «در محضر شیخ فضلالله نوری: اسناد حقوقی عهد ناصری» (به همراه سعید روحی)، «حکومت کرمانشاهان: منتخبی از اسناد عبدالحسینمیرزا فرمانفرما» (به همراه اعظم غفوری)، «سیاق معیشت در عصر قاجاریه»، «یادی از روزهای رفته: خاطرات حسن مشرف نفیسی (مشرفالدوله)»، «رضاقلیخان نظامالسلطنه: صورت جلسات هیات دولت مهاجرت» و… از جمله کتابهایی است که با تالیف و پژوهش و تصحیح اتحادیه منتشر شدهاند.
از جمله ترجمههای منتشر شده اتحادیه نیز میتوان به این منابع اشاره کرد: «زمانه، زندگی و کارنامه بیهقی» نوشته مریلین والدمن، «سفر نامه شمال» نوشته چارلز فرانسیس مکنزی، «مستخدمین بلژیکی در خدمت دولت ایران» نوشته آنت دستره، «زندگینامه حاج محمدحسن کمپانی، امین دارالضرب» نوشته شیرین مهدوی (ترجمه مشترک با فرحناز امیرخانی)، «سقوط ساسانیان» نوشته تورج دریایی و...
به مناسبت انتشار کتاب «نقش تجار در توسعه شهر تهران» گفتوگویی با منصوره اتحادیه داشتهایم که مشروح آن در ادامه میآید:
* موضوع مطرح شده در این کتاب از بسیاری جهات خاص و یکه است و سوالات مهمی را در ذهن مخاطبان پدید میآورد. میدانیم که علیرغم اهمیت موضوع تجار از دوران ناصری به بعد، تاکنون پژوهش چندانی درباره آنها صورت نگرفته است. تجار ویژگیهای بعضا متناقضی هم داشتند. در مواردی بسیار جسورانه عمل میکردند و در مواردی هم محافظهکارانه. شما در فصل اول از جلد اول این کتاب به محافظه کاری ذاتی تاجرها اشاره کردهاید که نکته درستی است. حتی شخصیت جسوری مانند امین الضرب هم در بسیاری از مواجهات خود محافظهکارانه عمل میکرد. بهرحال تغییر و تحولات حکومتی مسائل و مشکلات بسیاری را برای تاجران بوجود میآورد. در همین کتاب اشاره شده چند روز پس از زمانی که حاج لطفعلی و حاج رحیم اتحادیه به تهران میآیند، میرزا رضا کرمانی ناصرالدین شاه را ترور میکند و هرج و مرجی در پایتخت و حتی کشور درست میشود. بحث محافظهکاری آیا نسبت به تولیدات جدید و محصول مدرنیسم در جهان، هم مصداق پیدا میکند.
آن طور که من میبینم، تجار از جهاتی به مدرنیسم گرایش پیدا کردهاند. آنها در حوزه واردات به سراغ همه چیزهایی که در فرنگ تولید میشود، میروند. از تکنولوژیهای برای آن دوران جدید گرفته تا منسوجات. برخی از کالاهای وارداتی در روزنامهها نیز اعلام میشود: مانند پمپ آب و برخی دیگر از ابزارهای مدرن و حتی دارو. آنها اجناس وارداتی خود را تبلیغ هم میکنند و همین مسئله باعث تحولی در جامعه میشود.
آن دوران اوضاع اقتصادی مملکت پیشرفته نبود و چیزی به نام صنعت و یا تولید صنعتی وجود نداشت. به همین دلیل نیز سرمایهگذاری چندانی در حوزه صنعت انجام نمیگرفت. اما بهرحال تجار سرمایهدارند و پول نزد آنهاست. بهویژه تجاری که در حوزه تجارت خارجی فعال بودند بیشتر سرمایه تولید میکردند. تجارت داخلی که بین شهرهای ایران انجام میگرفت، سرمایه چندانی تولید نمیکرد، اما تجارت خارجی، تا پیش از دوران رضاشاه به دلیل نبودن کنترل از جانب حکومت، از نظر تولید سرمایه اهمیت بسیاری داشت. این نکته را هم نباید فراموش کرد که هرچند بسیاری از تاجران ایرانی از دوران ناصری به بعد در زمینه تجارت خارجی فعالیت داشتند، اما عمده این تجارت دست خارجیها بود که از این نکته گذر میکنیم.
بهرحال تجار سرمایه خوبی تولید میکردند، اما صنعت در کشور محلی از اعراب نداشت که روی آن سرمایهگذاری کنند. من در تحلیلم به این نتیجه رسیدم که برای این تجار خرید زمین از هر جهت سرمایهگذاری مطمئنتری به شمار میرفت، چرا که زمین نابود نمیشد و قیمت آن نیز همیشه سیر صعودی داشت. بویژه زمینهای شهری مثل تهران که سال به سال بر جمعیت آن افزوده میشد.
من مجموعا ۸۳ سند معامله از حاج رحیم اتحادیه به دست آوردم. مطالعه آنها من را به این فکر انداخت که باید پژوهشی در زمینه نقش تجار در توسعه شهر انجام شود. چرا که بیشتر این سندها درباره خرید و فروش زمین است و مستغلات. مستغلات پدیدهای است که از دوران ناصری شکوفا میشود. به عبارتی پیش از آن هم وجود داشت، اما از دوران ناصری بسیار شایع شد که اشخاص خانه یا دکانی را خریداری میکردند تا آن را اجاره بدهند. اهمیت این پدیده تا به جایی رسید که در مجلس شورای ملی هم یکبار لایحهای مطرح شد در این موضوع که چون مستغلات برای مالکش درآمد دارد بنابراین باید از آن مالیات برای دولت گرفت.
نکته دیگر این است که هرچند برای تجار زمین شهری مهم بود، اما اسنادی از خریداری دهاتها توسط این قشر هم وجود دارد. در بسیاری اوقات ملاکین دهاتها مقروض بودند یا سرمایهای نداشتند، بنابراین به سراغ تجار که پول نقد داشتند، میرفتند. برخی از این تجار صرافی هم میکردند و کار صرافی مانند بانک است، یعنی هم پول قرض میدهد و هم ربح میگیرد و البته که برای پول قرض گرفتن نیاز به وثیقه و سند بود. به همین دلیل گاهی ملاکین برای گرفتن پول زمین خود را گرو میگذاشتند تا پول را پس بدهند و اگر پس نمیدادند تاجر یا صراف قرض دهنده ملک را تحت تملک خود درمیآورد و معاملات بسیاری از دهاتها با این شرایط معامله شده بود.
بنابراین پول و سرمایه نزد تجار است و زمین و مستغلات از جمله امنترین سرمایهگذاریهاست. تاثیر این روند را روی شهرهای رو به رشد شاهد هستیم. من وقتی اسناد را دیدم متوجه شدم که پدر بزرگم یعنی حاج رحیم اتحادیه مثل اینکه دید خوبی دارد و در مناطق آتیهدار سرمایه گذاری میکند. مثلا تعداد زیادی مغازه در لالهزار دارد.
* از اسناد مشخص است که ایشان هوش اقتصادی خوبی داشته است.
بله، او شم اقتصادی خوبی داشته است و با ثروتش را خودش میسازد. پدر ایشان وقتی از تبریز به تهران میآید، سرمایه چندانی نداشته است. هرچند که تاجر بزرگی بود، اما ابتدا به عنوان نماینده شرکت اتحادیه مشغول به فعالیت شد. شرکتی که عدهای از تجار برای مقابله با رقبای خارجی تشکیل داده بودند. در اواخر عهد ناصری چندین شرکت تاسیس میشود که یکی از آنها شرکت اتحادیه است، اما این شرکتها عمر چندانی نمیکنند، چرا که رقیب خارجی دارند. امکاناتی که تجار خارجی دارند، کار را برای شرکتهای ایرانی سخت میکند. به همین دلیل شرکت اتحادیه نیز مانند دیگر شرکتها محکوم به شکست میشود.
اسناد خصوصی داستانها و سرگذشتهای عجیب و غریبی دارند. همیشه گفتهام که این اسناد بسیار ارزشمندند و ارزش و اهمیت آنها کمتر از اسناد دولتی و سیاسی نیست. این اسناد ممکن است نامههای شخصی باشند یا حتی نامههایی معمولی درباره کارهای جاری خانوادهها که شاید در نظر اول چندان اهمیتی نداشته باشندبهرحال ثروت اتحادیه را حاج رحیم میسازد. یکی از معاملههای مهم او هم خرید زمینهای جلالیه است، زمینهایی بایر که بعدها تبدیل به دانشگاه تهران شد. این از جمله معاملاتی بود که مرحوم اتحادیه در اواخر عمر یعنی سال ۱۳۱۲ شمسی انجام داد. او بخشی از این زمینها را قطعهبندی کرد و فروخت و مدتی بعد نیز حجم عمده باقیمانده را طی معاملهای به دولت واگذار کرد. تاجران دیگری نیز زمینهای زیادی را اطراف تهران خریداری کرده بودند. همین معاملات در شکل گرفتن تهران نوین نقش داشت. با تشکیل بلدیه در دوران رضاشاه، نقشههایی برای خیابان کشی و طراحی کوچه در این زمینها ارائه شد و محلههای جدید شهر شکل گرفت. بنابراین شکلی که منطقههای جدید تهران به خود گرفتند از روی معاملاتی است که این تجار انجام میدادند. این موضوع برای من بسیار جالب آمد و بر پایه اسناد اتحادیه دست به این پژوهش زدم.
* حجم معاملات ملکی مرحوم اتحادیه نشان دهنده تاثیر بسیار او در توسعه شهر است و این نکته اثبات میکند که اسنادی که شما در کتاب ارائه کردید نه اسناد خانوادگی که اسنادی ملی است که باید احیا و حفظ شوند. عجیب است که مراکز اسنادی ملی هیچگاه سراغ این اسناد نرفتهاند، در صورتی که با کتاب شما متوجه میشویم این اسناد بخش مهمی از تاریخ توسعه شهر تهران به عنوان پایتخت ایران را روایت میکنند.
اسناد خصوصی داستانها و سرگذشتهای عجیب و غریبی دارند. همیشه گفتهام که این اسناد بسیار ارزشمندند و ارزش و اهمیت آنها کمتر از اسناد دولتی و سیاسی نیست. این اسناد ممکن است نامههای شخصی باشند یا حتی نامههایی معمولی درباره کارهای جاری خانوادهها که شاید در نظر اول چندان اهمیتی نداشته باشند. اما در باطن بسیار اهمیت دارند، چون درباره زندگی روزمرهاند و روابط مردم، روابط دولت با مردم و مسائلی مانند ازدواج، طلاق، بچهداری، خرید و فروش ملک و... را که جزییات زندگی مردم در دورههای مختلف است عیان میکنند.
متاسفانه ما در ایران همیشه از سندها و انتشار آنها ترس داشتهایم و شاید این ترس برحق هم باشد. همیشه این دغدغه بوده که مثلا این نکته مطرح نشود و فلان موضوع را کسی نداند و فلان مال مشخص نشود که برای چه کسی است؟ این مخصوص دوران معاصر نیست، در دورانهای قاجار و پهلوی هم مردم از رو شدن اسناد خصوصی اکراه داشتهاند.
* به هر حال سند به دلیل مکتوب بودنش همیشه باعث دردسر اشخاص در نظامهای توتالیتر بوده است؟
ممکن است این طور باشد، چرا که شخص نمیداند فردا چه مسئلهای برایش پیش میآید. حتی به فاصله یکروز هم ممکن است موضوعاتی پیش بیاید که باعث گرفتاری شود. اما شخصا اعتقاد دارم که بعد از گذشت چند دهه دیگر چه اهمیتی دارد که این ملک برای پدربزرگ من بوده است یا خیر؟ برخی کماکان این سنخ از ملاحظات را دارند. حتی روی مسائل جزییتر و خصوصیتر هم ملاحظه دارند. به عنوان مثال پیش آمده که بعد از انتشار تعدادی از اسناد با محقق تماس گرفته و گفتهاند که حالا لازم بود که سن عمه من معلوم شود؟ چرا که مثلا در فلان نامه یا سندی که در کتاب منتشر شده بود، این اشاره وجود داشت که دیشب نورچشمی فلان متولد شد. گلههای اشخاص از چاپ اسناد این گونه است.
ملاحظه روی مسائل خانوادگی دردسر عظیمی است و حتی محدود به نوشتهها و پژوهشهای تاریخی نمیشود. در رماننویسی نیز برخی این ملاحظه را دارند که مبادا داستان اینگونه تصور و تلقی شود که نویسنده دارد خودش را روایت میکند. یکبار یکی از رماننویسان پرمخاطب به من گفت که پس از نگارش یکی از رمانهایم همسرم از خواندنش بسیار ناراحت شد، چرا که گمان داشت که این خود من هستم که عاشق زنی دیگر شدهام. در صورتی که نوشتههای من صرفا داستان بودند.
ما هنوز با تاریخمان کنار نیامدهایم و به آزادی مطلقی که بتوان بر مبنای آن حرفها و ایدهها را بیان کرد، نرسیدهایم. به همین دلیل هنوز هم برای انتشار و در دسترس گذاشتن اسناد شخصی و خانوادگی ولو اینکه از نظر تاریخی مهم باشند، دچار اما و اگر میشویم، چرا که نمیدانیم پس از انتشار آن اسناد چه عواقبی در انتظار ماست و چه کسانی ممکن است مقابلمان موضع بگیرند. بنابراین اسناد را منتشر نمیکنیم یا اهمیتی به آنها نمیدهیم.
حتی نگهداری از سندها هم روند درستی ندارد. بسیار اتفاق افتاده که سندهایی در زیرزمین خانهای نگهداری میشده و بر اثر سوانحی آب زیر اسناد رفته و نابودشان کرده است.
ابا داشتن از انتشار اسناد دلایل دیگری هم دارد. به عنوان مثال خانمی خانوادهاش تاجر تریاک بودهاند. او اسناد خانوادگی را که اتفاقا مهم هم بودند به هیچ عنوان ارائه نمیداد که مبادا جایی گفته شود که خانواده و اجداد او در تجارت تریاک دست داشتهاند و ما میدانیم که در برهههایی از تاریخ ایران و بویژه دوران قاجاریه تجارت عمده ایران تریاک بود و صادرات این کالا اهمیت بسیاری داشته است.
* در منابع مهمی از دوران قاجاریه مثل «ایران و قضیه ایران» لرد کرزن به مسئله تجارت عمده تریاک اشاره شده است. در کتاب «امین دارالضرب؛ زندگینامه حاج محمد حسن کمپانی» شیرین مهدوی که با ترجمه شما منتشر شده، این نکته ثبت است که مهمترین کالای صادراتی امین الضرب به اروپا هم تریاک بود.
بله و کالاهای دیگری چون فرش، توتون و... مهم این است که انتشار عمومی این اسناد با چنین ملاحظههایی روبهروست و بسیاری از اسناد بر اثر همین روند بدون اینکه منتشر شوند در شرایط نامناسب انبارهای محل نگهداریشان از بین رفتهاند. این معضل بزرگی است. بخش مهمی از سندهای دوران قاجاریه و پهلوی را بر اثر این معضل از دست دادهایم و بنابراین تاریکی بخشی از تاریخ این دورانها طبیعی است. شخصا در حد امکاناتم تلاش کردم تا آنچه را که از سند در اختیارم بوده، حفظ کنم، ارائه دهم و چاپ و تبلیغشان کنم. بارها نیز رسما اعلام کردهام که اگر پژوهشگری خواهان این اسناد است حاضرم در اختیارش بگذارم. مقداری از این سندها را هم به کتابخانه مجلس شورای اسلامی ارائه دادهام و کسانی از روی این سندها دارند درباره بخشی از تاریخ لرستان و... تحقیق میکنند.
این نوع از سرمایهگذاری که از دوران ناصری مطرح شد، آنقدر پولساز بود که پس از پیروزی مشروطه در مجلس لایحهای برای گرفتن مالیات از مستغلات – البته نه خانه مسکونی – ارائه شد تا درآمد این حوزه به دولت هم برسداین نکته را هم باید بیان کنم که اسناد اتحادیه اصلا قابل مقایسه با اسنادی که از حاج امین الضرب باقی مانده نیست. به نظر حجم مهمی از این این اسناد، برعکس اسناد امین الضرب، بر اثر نگهداری نادرست از بین رفتهاند.
* این در صورتی است که حجم معاملات اتحادیه در حد امین الضرب بود...
ملاحظات شخصی بازماندگان هم مقداری در این قضیه دخیل بوده است. عمویم فرزند بزرگ خانواده بود و بزرگتر از پدر من، به همین دلیل عمده سندها نزد خانواده آنها باقی ماند. عمویم که فوت کرد، پسرش وارثش شد. به پسرعمویم گفتم که سندها را بدهد تا کپی بگیرم و منتشر کنم. تاکید هم کردم که نمیخواهم سندها را نزد خودم نگهداری کنم، فقط میخواهم از آنها استفاده پژوهشی داشته باشم. پاسخ داد که نه! اگر منتشر کنی آنگاه همه میفهمند که مرحوم اتحادیه در صرافی ربح میگرفت.
ربح گرفتن تجار و صرافان امر پنهانی نبود. مگر اکنون بانکها ربح نمیگیرند؟ تجار و صرافان آن دوران کار بانک را هم انجام میدادند. نصف معاملات با قرض گرفتن عملی میشد. شما قرض میکردید که با این پول قرضی کاری انجام دهید. قرض کردن که فقط برای رفع گرسنگی نبود.
متاسفانه ما از تاریخ اقتصاد و تاریخ سازوکارهای اقتصادی در ایران هیچ نمیدانیم و بسیار در این حوزه موضوعی ضعیف هستیم. مختصر کارهایی که در این حوزه منتشر شده در زمینه تجارت خارجی بوده است. درباره مکانیزم داخلی و نحوه عملکرد تجار، نحوه معاملات بین خودشان و معامله با دیگران، میزان ربحی که میگرفتند، کالاهایی که برای خرید و فروش مورد علاقهشان بود، حتی نگاه آنها به دنیا و... ما خیلی کم میدانیم و از اهمیت کار آنها تاکنون غافل بودهایم.
تجار همیشه پیشرو بودند، اما اوضاع سیاسی و اجتماعی کشور آنها را به سمت محافظهکاری سوق میداد و از ریسک میترساندشان. در یکی از پاورقیهای کتاب اشاره کردهام که یکبار مرحوم اتحادیه محمولهای از مواد آرایشی و عطریجات و... را وارد میکند. در حدود یکسال این محموله گم شده و ترخیص نمیشود و گمرک هم پاسخگو نیست. اتحادیه تا یکسال با جاهای مختلف مکاتبه میکند تا در نهایت به بار خود میرسد، اما پس از گرفتن بار متوجه میشود که نصف قوطیها خالی است و بخش مهمی از محموله از بین رفته است و معلوم نیست چه کسی و چگونه به این محموله دستبرد زده و آن را نابود کرده است. این از جمله کوچکترین ریسکها بوده است.
در بین اسناد اتحادیه نامهای وجود داشت که نشان دهنده توجه مرحوم اتحادیه به مسئله بیمه است و گویا قصد داشته تا سازوکاری را برای بیمه راهاندازی کند. او نامهای به جایی در شهر کیف اوکراین فرستاده بود که پاسخی به این مضمون از آنها دریافت کرد ما نمیتوانیم با ایران کار کنیم، چرا که اوضاع سیاسی ایران آرام نیست. و این حرف درستی بود. اوضاع کشور چه در دوره رضاشاه و چه پیش از آن همیشه بالا و پایین داشت و قوانین نیز مدام در حال تغییر و تحول بود. به همین دلیل هم تاجران کمتر ریسک میکردند.
* و البته به حکومت هم بیاعتماد بودند. تجار علیرغم مراوداتشان با حکومت همیشه بیاعتماد به مردان حکومتی و حتی ساختار حکومت بودند و همیشه هم یقین داشتند که حکومت کاری برای آنها نخواهد کرد. به همین دلیل در اکثر حوزهها خود وارد در میدان میشدند. به عنوان مثال اگر قرار بود راه و مسیری درست شود یا امنیتی در راهها برقرار شود همه با سرمایه شخصی اینها صورت میگرفت.
بله کاملا به حکومت بیاعتماد بودند. بخشی از این کتاب به منازعات اتحادیه ارتباط دارد و بسیار هم مهم و جالب است. در دورهای اتحادیه مالیات توتون و تنباکوی کردستان را اجاره میکند، چرا که دولت قادر به جمع آوری و دریافت مالیات نبود و کارمند نیز به اندازه کافی نداشت. کلا حکومت در آن دوران مناطق را برای جمع آوری مالیات به تاجران یا اشخاصی که در محل سرمایه داشتند، اجاره میداد تا آنها مالیات منطقه را بگیرند و سالی فلان قدر به حکومت بدهند. خود حکومت به دلیل نداشتن نیرو قادر به جمع آوری مالیات نبود.
آغاز این روند از دوره ناصری است. آماری از دارالخلافه را در قدیم نشر تاریخ ایران چاپ کرده بود. در آن متن اشاره شده که حتی اشخاصی در آن دوران تا پنجاه باب خانه و دکان داشتند. معلوم میشود که خرید این املاک بویژه دکان برای اجاره دادن و کسب درآمد بوده استاتحادیه برای توتون و تنباکوی کردستان با دولت قراردادی را امضا کرد. شاید پنج یا شش ماه بعد دولت عوض شد و مسئولان جدید این قرارداد را لغو کردند. اتحادیه میگوید که من فلان مبلغ را هزینه کردم و در محل کارمند گرفتم و ساختمان درست کردم ولی دولت قرارداد را لغو کرده و میگوید فلان مبلغ جزیی را بگیرید و کنار بروید. او مدت ۱۳ سال با دولت دعوی میکند و لجاجت به خرج میدهد. وکیل میگیرد و مرافعه را ادامه میدهد تا اینکه مبلغی سربهسر با هزینههایش در کردستان را وصول میکند. این سند ناپایداری اوضاع را نشان میدهد و دلیلی است بر محافظه کاری تجار.
* طبیعی است این محافظهکاری، چرا که آنها بهرحال سرمایه را به سختی به دست آورده بودند.
بله خیلی سخت. فراموش نکنیم که از جنگ جهانی اول نوسان قیمتها آغاز و تورم وحشتناکی بر کشور حاکم شد. اسناد این کتاب هم از جنگ جهانی اول شروع میشود. این تورم بر همه جای دنیا و حتی اروپا و آمریکا هم شیوع یافت و تجار جملگی ورشکست شدند. در ایران هم به دلیل به کما رفتن تجارت خارجی تاجران بسیاری صدمه دیدند. پس از جنگ نیز کسی پول نداشت برای تجارت. این میان بویژه تاجران فرش ایران بسیار صدمه خوردند. اما مرحوم اتحادیه در تجارت فرش نبود و سرمایه را در جای دیگر به کار انداخته بود.
* با توجه به رونق بازار فرش ایران، عجیب است که دستی در تجارت فرش ندارد.
بله در تجارت فرش نیست. هرچند که در نوبتهایی مختصر چند تخته قالی را صادر کرده بود، اما حضوری کنشمند در این تجارت نداشت. کار اصلی او صرافی است که قبل بدان اشتغال داشت و در کنار دیگر فعالیتهایش آن را به عنوان شغل اصلی تا آخر عمر ادامه داد. از دورهای نیز شروع به سرمایهگذاری جدی و ادامهدار در حوزه املاک و مستغلات کرد. این تجارت را در دست خود داشت و اگر هم اشتباه میکرد، به خودش بازمیگشت و ارتباطی به دیگران نداشت. جالب است که او بسیار به ریزهکاریهای این سرمایهگذاری و کار صرافی توجه میکرد. این دو حوزه کاری ریسک کمتری داشتند.
* کتاب در ذهن مخاطب یک سوال بسیار جذاب را مطرح میکند و آن هم تاریخ و چگونگی تبدیل شدن مستغلات به یک کالای سرمایهای در ایران است. آیا این روند از همین دوران اتفاق افتاد یا اینکه از پیشتر مطرح شده بود؟ شما در کتاب «مراسلات طهران: نامههای مباشر میرزاحسینخان مبصرالسلطنه: از تهران به کاشان، ۱۳۰۴ تا ۱۳۰۹ ه.ق» هم به مسئله املاک و مستغلات و اجاره دادن آنها اشاره کرده بودید.
آغاز این روند از دوره ناصری است. آماری از دارالخلافه را در قدیم نشر تاریخ ایران چاپ کرده بود. در آن متن اشاره شده که حتی اشخاصی در آن دوران تا پنجاه باب خانه و دکان داشتند. معلوم میشود که خرید این املاک بویژه دکان برای اجاره دادن و کسب درآمد بوده است. البته میتوان به این فکر کرد که خریداری خانه بویژه توسط اشراف برای اسکان همسران متعددشان بوده باشد. مثلا آقایی چهار همسر شرعی داشته و تعدادی همسر صیغهای که برای هرکدام خانههایی مستقل را تهیه کرده است. اما داشتن ۹۰ یا ۱۰۰ دکان قطعا برای سرمایهگذاری و اجاره دادن آنها بوده است.
این نوع از سرمایهگذاری که از دوران ناصری مطرح شد، آنقدر پولساز بود که پس از پیروزی مشروطه در مجلس لایحهای برای گرفتن مالیات از مستغلات – البته نه خانه مسکونی – ارائه شد تا درآمد این حوزه به دولت هم برسد. تا اینجا فعلا صنعت محلی از اعراب نداشت. اکنون هم شما اگر پول خوبی داشته باشید نخستین راهی که برای سرمایه گذاری به ذهنتان میرسد، خریدن ملک است. در ایران چیزی که قابل اعتماد است زمین و خانه است، چرا که جمعیت مدام افزایش پیدا میکند.
* به دلیل نبودن صنعت برخی مایحتاج مصرفی مردم از جمله قند و... وارد میشد. نشریه «آذربایجان جزو لاینفک ایران» هم اخباری مبنی بر واردات ماهی، مشروبات الکلی و... را منتشر میکرد. میدانیم که قدرتهای استعماری آن دوران در زمینه اقتصاد ایران را وابسته خود کرده بودند. ممکن است نبودن صنعت به مسئله دخالتهای این قدرتها در ایران بازگردد؟
در دوره ناصری سرمایهداری چون حاج امین الضرب به دنبال صنعت و تاسیس کارخانه میرود، اما تاسیس کارخانه یعنی رقابت کردن با رقبای خارجی؛ و این کار را سخت میکرد. شما اگر آن دوران کارخانه قند میساختید روسها سریعا قند خودشان را ارزان میکردند که تولید شما روی دستتان بماند و مردم کماکان قند روسی بخرند. آرام آرام از دوره رضاشاه است که تجار به سمت صنعت رفتند و آن هم به دلیل کمکها و حمایتهای حکومت و دولت بود. تجارت خارجی آن دوران محدود شد و با کم شدن واردات، تولیدات داخلی اعم از قند و پارچه و کبریت و... طرفدار پیدا کرد و بازار خوبی برایشان پیدا شد.
بنابراین تا مدتها در ایران خبری از صنعت نیست. صنعت سرمایه بزرگ میخواهد که تامینش شاید فقط از عهده یک تاجر برنیاید. مرحوم اتحادیه نیز سودای کارخانه را دارد اما هیچگاه به سمت آن نمیرود. تامین سرمایه لازم برای احداث نیاز به شرکت داشت تا سرمایهها تجمیع شوند، اما شرکتها در ایران دوام نمیآوردند.
* تجربه شکست مرحوم امین الضرب در سرمایهگذاری صنعتی و عدم حمایت حکومت از او چه تاثیری در بی میلی تجار و سرمایهداران نسب به سرمایهگذاری در حوزه صنعت داشت؟
در دوران قاجار کاپیتولاسیون بر کشور حاکم بود که در دوره رضاشاه لغو شد. بر همین اساس تجار خارجی در ایران حمایت دولت خود را داشتند. در مقابل دولت و حکومت ایران هم هرچند دوست داشت از تجار ایرانی حمایت کند اما قدرتی دربرابر دول استعماری خارجی نداشت. تاجر خارجی یک گارانتی داشت و اگر گرفتار شد دولتش از او حمایت میکرد، اما تاجر ایرانی این گارانتی را نداشت و بنابراین سرمایهاش همیشه در معرض خطر بود. بنابراین شرکتی که توانایی سرمایه گذاری را داشت نمیتوانست با شرکتهای خارجی رقابت کند. این رقابت خارجی تا دوره رضاشاه کماکان در جریان بود.
بجز برخورداری از پشتیبانی حکومتها، تجار خارجی هدفمند و با برنامه هم عمل میکردند. ما نه برنامهای داشتیم و نه میتوانستیم شرکت تشکیل دهیم. جنسی هم که در ایران تولید میشد توانایی رقابت را نداشت. تنها صنعت قابل اتکا در آن دوران فرش بود. این بیبرنامهگی و بیهدفی در زمینه تولیدات کشاورزی هم به چشم میخورد. مرحوم اتحادیه هرچند که در برخی معاملات دهاتهایی را خریداری میکرد، اما هدفش از خریداری کشاورزی و تولید محصولی مشخص برای صادرات نبود و بیشتر اجاره میداد. حتی میتوان گفت خریداری دهاتها هم با برنامه از پیش تعیین شده نبود. تملک آنها بدین صورت بود که معمولا صاحب آن دهات برای گرفتن قرضی ملک خود را گرو میگذاشتند و اگر از پرداخت قرض باز میماندند به ناچار آن دهات را واگذار میکردند.
* بنابراین دغدغه اصلیاش مستغلات بود و علاقهای به حوزههای دیگر نشان نمیداد. جالب اینجاست که اسناد دعاویاش هم بیشتر مواجهه با طیف سرمایهدار را نشان میدهد.
بله طرفهای معاملاتش بیشتر از جنس خودش بودند. البته این سندها آنقدر پراکنده و نابود بودند که فقط همین مباحث مطرح شده در کتاب از دلشان درمیآمد.
این میان هم چند سند مبنی بر برخی دعاوی اجتماعی است. مثلا کسی در ملک ایشان پنجرهای باز کرده بود، هرچند که این دعوی مفصلی بود اما من به دلیل نقص اسناد چندان متوجه موضوع نشدم. البته هیچکدام از اسناد این دعاوی کامل نیستند اما گرفتاریهای یک تاجر را نشان میدهند در حالی که دارد کار درستی را انجام میدهد. یکی از اسناد دعاوی جالب او، دعویاش با فرمانفرماست.
* جالب است. این دعوا برای پیش از فامیل شدنشان بود یا پس از آن؟
تقریبا همزمان با نسبت پیدا کردنشان بود. من در پاورقی اشاره کردهام که بر اثر این موضوع و این دعوی، فرمانفرما با اتحادیه قهر کرده و به عروسی نوهاش نمیآید. این سند قاعدتا خصوصی است و من میتوانستم تصمیم بگیرم که به دلیل همین خصوصی بودن حرفی از آن نزنم و چاپش نکنم. ولی به این فکر کردم که این سند مثال خوبی از تیپ رابطه بین شخصیتهاست و روحیه آنها و رابطهشان و مسائل اجتماعی را نشان میدهد. فکر کردم که چه اشکالی دارد که این مسائل دانسته شود؟ هرچند که باید برای اسناد خصوصی حریمی قائل شد اما بالاخره انتشار و افشای اسناد بین ۶۰ تا ۱۰۰ سال پیش چه اثر سوئی میتواند برای خانوادهها داشته باشد؟
شخصا در حوزه تاریخ به جزییات علاقه بسیار دارم. در همین کتاب لیستی منتشر شده از خریدهای حاج رحیم اتحادیه برای مراسم چهلم درگذشت پدرش. اشاره شده که چه مقدار یخ، دارچین، برنج، روغن، ماست و... برای این مراسم خریداری شده است. این جزییات تاریخ را زنده میکند.
* و به شدت هم به کسانی که در حوزه صنایع فرهنگی فعالند و قصد ساخت اثری هنری درباره آن دوران را دارند، کمک میکند. یکی از اشکالات عمده صنایع فرهنگی ما از فیلم و سریال گرفته تا کتاب و رمان و... بیتوجهی به همین جزییات تاریخی است.
دقیقا درست است. من بسیار به این جزییات علاقه دارم و همیشه هم آنها را مطرح کردهام. در این کتاب حتی سندها و یادداشتهای اتحادیه به پسرش برای سنگفرش کردن جلوی مغازهها هم منتشر شده است. در دوره رضاشاه بلدیه وارد حوزه نظم شهری میشود و مغازهدارها را مجبور میکند که ورودیه مغازه را تمیز کرده و سنگفرش کنند و درها و پنجرهها را رنگ کنند. اتحادیه به پسرش میگوید که اول ببین کدامیک از صاحبان دکانها کار سنگفرش را شروع کردهاند و بعد هم تو اگر خواستی اقدام کنی سنگ کهنه بخر.
* تجار آن دوران با دو بانک استقراضی و شاهنشاهی (بیشتر با بانک شاهنشاهی) کار میکردند. عوامل این بانکها نیز مدام برای معاملات تجار مشکلات عدیده پیش میآوردند و تلاش داشتند تا نظام پولی ایران تضعیف شود. در دوران قاجار چند تلاش برای تاسیس بانک داریم و برخی از کسانی هم که فرنگ را دیده بودند فواید تاسیس بانک را گوشزد میکردند. چرا تلاشها برای تاسیس بانک با شکست مواجه میشد؟ در نهایت نیز بانک ملی یا بانک سپه با صدور فرامین حکومتی و پیگیری دولتمردان تاسیس شد و نه تلاش تجار. چرا تجار دوران قاجاریه تلاشهای جدی برای تاسیس بانک نکردند؟
همانطور که اشاره کردید برخی تجار تلاش کردند با تاسیس شرکت و تجمیع سرمایه به ایجاد یک بانک برسند. اما رقیب خارجی آنها حمایت صد در صدی دولت مطبوعش را داشت. پیشتر کتابی کار کرده بودم به اسم «صرافی و صرافها». آنجا اشاره کرده بودم که بانک شاهنشاهی عین صرافها عمل کرده و آرام آرام مظنه پول را دست خود میگیرد. برای اینکار ابزارهای هم داشته از جمله اینکه وارد کردن نقره و چاپ اسکناس در انحصار این بانک بوده است. بنابراین هم مقدار نقره و هم تعداد اسکناس در گردش دست بانک شاهنشاهی بود. آنها پدرسوختگی هم میکردند. مثلا برای هرشهری یک اسکناس خاص چاپ میکردند و مثلا اگر کسی از شیراز به تهران اسکناس میآورد باید برای گرفتن اسکناس تهران به بانک شاهنشاهی میرفت و بانک پس از کسر مبلغی اسکناس تهران را به او میداد.
من بسیار به جوانها گفتهام که بیایند روی مکانیزمهای اقتصاد در این دوره فکر و کار کنند. همه جزییات اقتصاد در این دوران حتی نحوه و میزان پرداخت دستمزدها و... اهمیت دارند. سند در بایگانیهای دولتی و شخصی فراوان است، اما متاسفانه پژوهشگران بسیار کم به طرف این موضوعات میروندتجار تلاش بسیاری کردند تا با «برات»شان با بانک شاهنشاهی رقابت کنند و اتفاقا بانک هم در این رقابت تاحدی شکست خورده بود و تنها میتوانست برخی از ایدههای تجار را خنثی کند تا آنها از یک حدی بیشتر نتوانند سرمایهدار شوند. بنابراین تا تشکیل بانک ملی تجار و بانک شاهنشاهی رقیب یکدیگرند. اما بهرحال این رقابت هم در سطح یک شخص یا یک مبلغ پول بوده است. تجار سرمایهای را که با آن بتوانند به رقابت با بانک شاهنشاهی بپردازند، نداشتند. مضاف بر اینکه بانک شاهنشاهی حمایت دولت انگلستان را هم داشت و از قضا خود دولت انگلستان یکی از سهامداران بانک شاهنشاهی در ایران بود.
* این بانک تا دوره پهلوی دوم هم فعالیت داشت تا اینکه با تلاشهای ابوالحسن ابتهاج از حیز انتفاع در ایران ساقط شد.
بله، اما آنها بویژه پس از جنگ جهانی اول بسیار قدرتمند شده بودند. از آن دوران به بعد دیگر تمام مظنه پول دست آنها بود. تجار ایرانی باید صبر میکردند تا صبح به صبح بانک شاهنشاهی نرخ ارز و قیمت پول را اعلام کند و بانک هم با این نرخ بسیار بازی میکرد. یک روز نرخ را بیدلیل بالا میبرد و یکروز پایین میآورد و این تماما به ضرر تجار بود. شما اگر به جزییات تاریخ توجه کنید متوجه خواهید شد که تجار آن دوران با چه مشکلات عدیدهای مواجه بودند. در نهایت اینکه در دوره رضا شاه بانک ملی تشکیل میشود که البته آن هم دولتی است. بنابراین دیگر تجار نمیتوانند به صرافی بپردازند و صرافیها از بین میروند. دولت رضاشاه سیاست اقتصادی خودش را داشت و به همین دلیل تجارت خارجی را انحصاری کرد. تجار داخلی هم باز با مسئله ارز و تبدیل ارز بسیار مشکل پیدا کردند. برخی از تجار در این دوران با دولت زد و بند کرده و پولدار میشوند. اما در این دوران اتحادیه دیگر کنار میرود.
* چرا دیگر کار را ادامه نمیدهد؟
در واقع پسرها یا وراثش کار را را ادامه نمیدهند. خود حاج رحیم اتحادیه در سال ۱۳۱۳ هجری شمسی از دنیا میرود. پیش از آن با سیاستهای رضاشاه اقتصاد به سمت دولتی شدن رفته و بانک ملی هم فعالیتهای خود را آغاز کرده بود. بنابراین کشور و ساختارهای سنتی در حوزه اقتصاد به سمت تحولات جدی حرکت کرده بودند و دیگر شیوه سنتی صرافی محلی از اعراب نداشت.
اما خانواده اتحادیه مستغلاتشان را دارند. املاک و مستغلات بین فرزندان حاج رحیم که تعداد آنها هم زیاد است تقسیم میشود. برخی از فرزندان هم صغیر بودند. پدر من و عمویم که فرزندان بزرگ خانواده بودند تصمیم میگیرند که دیگر کار را ادامه ندهند.
* اما این در شرایطی است که مجموعه اقتصادی اتحادیه کمی خود را با شرایط روز وفق داده بود؟
این بروز شدن در اواخر عمر حاج رحیم اتحادیه اتفاق افتاده بود. آن دوران ایشان مریض احوال بود و امور را پسرهایش اداره میکردند. خودش دیگر اوضاع جسمی مناسبی برای کار کردن نداشت و ورثهاش هم زیاد بودند و در نهایت اموال تقسیم میشود. به خاطر دارم که پدرم میگفت که پدرش یعنی حاج رحیم وصیت کرده بود که حجره اصلی در بازار را نگه دارند و آن را نفروشند تا به عنوان مرکز اصلی اداره امور باقی بماند. اما به گفته پدرم پس از درگذشت حاج رحیم نخستین کاری کردند فروش همان حجره بود. پدر من نمیخواست آن کار را ادامه بدهد. درباره عمویم اطلاع چندانی ندارم. فقط میدانم که مدتی کارهایی انجام میداد و تجارت میکرد، اما اینکه در چه حوزهای وارد شده بود اطلاعی ندارم.
* با توجه به برخی از اسناد این کتاب میتوان به دغدغههای حاج رحیم اتحادیه نسبت به شرعیات هم پی برد، هرچند که اسناد بسیار اندک است و در تحلیلها نیز به این موضوع پرداخته نشده. فقط میتوان متوجه شد که اتحادیه پدر و اتحادیه پسر دقت نظری روی حلال بودن پولشان داشتند. اسناد پرداختن وجوهات شرعی را نتوانستید پیدا کنید؟
من چیزی ندیدم. البته میدانستم که پدر و پدربزرگم، به مسجد آذریها در بازار میرفتند و خرج میدادند و زیارت را نیز هیچگاه فراموش نکرده بودند، اما چیزی بیش از این از اسناد به دست نمیآید. قاعدتا اگر میان اسناد چیزی در این زمینه بود ما مشاهده میکردیم. اما در متشرع بودن لطفعلی و رحیم اتحادیه شکی نیست. هر دوی آنها و هم تعدادی از فرزندانشان به حج رفته بودند و سفر حج آن دوران هم سختیهای بسیاری داشت و این علامتی در متشرع بودن آنهاست. آنها روضهخوانیهای مفصل هم داشتند. شخص حاج رحیم اتح