به گزارش ذاکرنیوز ، "سهشنبه 14جولای"؛ اگرچه با قالب مستند در کنداکتور شبکه اول سیما قرار گرفت؛ اما از همان ابتدا برای مخاطب اتمسفر جدیدی را تعریف میکند. دفتر کار محققی کهنهکار با بازی احمد نجفی، طراحی صحنه، نورپردازی چشمنواز در کنار قابهایی که همچون فیلمهای سینمایی بسته شدهاند، و پنجره ای رو به یک مهمانسرای قدیمی با خرده داستانهای خاص خود، همگی نشان از این دارد که مخاطب با یک اثر کاملا نمایشی و پرونده ای روبه رو است که دراماتیزه شده است.
در و دیوار دفتر کار محقق، هر کدام به نحوی با قاب، عکس، اشیاء و بریدههای روزنامه طراحی شده است. ابتدا به نظر میرسد تمام اینها صرفاً یک صحنهآرایی طبیعی است اما با نزدیک شدن دوربین که از قضا برای همین پلانهای به ظاهر ساده هم از نور و تصاویر هدفمند استفاده شده است، نشان از این دارد که تک تک اجزا صحنه قرار است نقش بازیگران بیجان ِ این فیلم را ایفا کنند.
برای هر موضوعی که طرح میشود، هم سند آن موجود است؛ هم عکس، فیلم، روزنامهها، اخبار رسانهها، و مصاحبه با راویان، این تأکیدی است که فیلمساز برای متقن بودن مستند ارائه کرده و نمایشی بودن فضای فیلم نه تنها خدشهای به اصل موضوع وارد نمیکند بلکه همه عناصر موجود در خدمت سوژه است.
حضور احمد نجفی هم که نقشمحوری، تکمیلکننده و جایگاه دانای کل را دارد، علاوه بر صدا و چهره بازیگر که حالا رنگ و بویی از سالها تجربه در آن نهفته است، جلوی دوربین خودنمایی میکند. سکانسهایی چون ترور سردار سلیمانی و انتخابات سال 1388 که صرفاً با استفاده از زبان بدن؛ نمایش داده میشود دلیلی بر این ادعاست.
در آثار مستند، به خصوص فیلمهای با موضوعات حساس اینچنینی که تابع حوادث است و نقاط عطف نیز به همان تکیه میکند؛ نوشتن یک فیلمنامه کنترل شده کار راحتی نیست، اما در این فیلم ردپای فیلمنامهای با ساختارهای کلاسیک دیده میشود. در شروع فیلم مخاطب خلاصه تاریخ پرونده هستهای را مرور میکند. در ادامه قصههای فرعی مهمانسرای سفیر نیز اضافه میشود، در آخر هم فیلم با یک علامت سؤال بیننده را راهیِ قسمت بعد میکند.
نقش مهمانسرای سفیر ابتدا عجیب و بیمحتوا به نظر میرسد، اما اینجا همان نقطهای است که به عنوان آبششهای فیلم باید از آن نام برد. زمانی که بیننده با حجم گستردهای از اطلاعات، تصاویر و نریشن روبهرو است، محقق با فنجان چایی جلوی پنجره رفته تا با دنبال کردن قصه هاشم صاحب مهمانسرا(بازی- جلیل فرجاد)، مخاطب برای لحظهای از قصه هستهای جدا و برای ورود به ماجرای جدید در ادامه فیلم آماده شود. اگرچه در این بین قصه هاشم و فرزندانش نیز نامرتبط با فیلم نیست.
مجموعهای طولانی که در دفتر کار و فضایی محدود ساخته شده و غیر از یک سکانس(ترور شهدای هستهای) فیلمساز هرگز به فضای بیرونی نمیرود ممکن است خستهکننده باشد. چه بسا با تغییر فضا و وارد کردن چند شخصیت جدید به دفتر کار محقق میشد تنوع ایجاد کرد اما ظاهراً به هر دلیلی فیلمساز تصمیم ندارد بیش از این وارد فضاهای نمایشی و دیالوگهای دو نفره و چند نفره شود و صرفاً صحبتهای محقق با دستیار و خدمتکار آنجا «آقا رحمت» و تماسهای تلفنی اکتفا میکند.
قسمت پایانی فیلم اما کاملاً متفاوت است، همکار محقق پیشنهاد یک تحقیق جدید با موضوع دفاع مقدس آماده کرده، حتی پیشاپیش برای تغییر دکور دفتر کار او نقشههایی کشیده و قاب عکسهایی از فرماندهان جنگ را آماده کرده است. قصه فیلم در حالی که همچنان در بستر موضوع هستهای میگذرد و ایران آخرین گام از کاهش تعهدات برجامی را برمیدارد، نمایش قاب عکس شهدای هشت سال دفاعمقدس و پخش فیلم "دیدهبان" آقای حاتمیکیا؛ فضای فیلم را تغییر میدهد، زمانی هم که ترور سردار شهید حاج قاسم سلیمانی رخ میدهد اوج داستان است؛ به نحوی که قصه مهمانسرا با تفحس فرزند شهید آقاهاشم نیز به سرانجام میرسد.
در لحظات پایانی مجموعه، شخصیت فیلم "دیدهبان" نیز گرای نیروهای بعثی را به توپخانه خودی میدهد؛ موسیقی اوج میگیرد؛ محقق آخرین قاب عکس را که متعلق به سردار شهید سلیمانی است روی دیوار نصب میکند. موشکباران پایگاه های آمریکا در عراق و خروج احمد نجفی از دفترش نیز سکانس پایانی "سه شنبه 14 جولای" است.
این مجموعه تلویزیونی، موضوعی مستند را با شکل و ساختاری جدید پیش روی مخاطبان شبکه اول سیما قرار داد، مجموعه ای که از تولیدات شبکه مستند است. فیلمنامهنویس و کارگردان آن سیدمحمدجواد حسینی و تهیهکنندگی اثر نیز برعهده عباس هنرمند بود.