به گزارش ذاکرنیوز، در بخش پیشین این گزارش، به این اشاره شد که عادی سازی روابط بین ترکیه و سوریه برای اردوغان و حزب عدالت و توسعه، اهمیت فراوانی دارد.
در بخش اول مصاحبه روزنامه ملیت با عمر اُنهُن (Ömer Önhon) سفیر سابق ترکیه در سوریه، دیدیم که او معتقد است، سوریه به خاطر دو مساله برای ترکیه مهم و حیاتی است: اول حضور نزدیک به 4 میلیون پناهجوی سوری در ترکیه و دوم، تاثیر تحرکات نهادهای اقماری پ.ک.ک، بر امنیت ملی آنکارا.
سفیر سابق ترکیه در دمشق بر این باور است که تلاش برای عادی سازی روابط آنکارا – دمشق، نشانه ای است که می گوید حزب حاکم ترکیه می خواهد تا قبل از برگزاری انتخابات سراسری سال 2023 میلادی بار خود را سبک تر کند.
عمر اُنهُن که از 1998 میلادی به عنوان معاون سفیر به دمشق رفته و در امضای معاهده آدانا نقش داشته است، در سال 2009 میلادی سفیر ترکیه در دمشق شد و چند ماه پس از آغاز بحران، این پایتخت زیبای عربی را ترک کرد. اما او به تحقیق و تحلیل سیاسی در سوریه ادامه داده و کتابی به نام «سوریه از نگاه سفیر» منتشر کرده و مرتب با رسانه هایی همچون شرق الاوسط و رسانه های ترکیه درباره سوریه مصاحبه می کند.
عمر اُنهُن در صفحه توییتر خود، به تلاش فعلی اردوغان برای عادی سازی رابطه با بشار اسد پرداخته و نوشته است: «اگر چه هنوز آغاز راه است، اگر چه ممکن است به نتیجه برسد یا نرسد، اما در هر حال در حال حاضر بین ترکیه و سوریه یک مقطع جدید آغاز شده است.»
شما می گویید که نوعی اشتیاق و تمایل، از سوی طرف ترکی وجود دارد. طرف مقابل چه؟ آیا فکر می کنید چنین تمایلی در سوریه نیز وجود دارد؟
ببینید! خواست و تصمیم سوریه، فقط یک معنی دارد: چیزی که خود بشار اسد بخواهد. همین. هدف محوری و مبنایی بشار اسد این است که مسائل مختلف را از دریچه حفظ بقای قدرت بنگرد. اگر توافق با ترکیه او را قادر به حفظ قدرت خود کند، اسد این کار را انجام خواهد داد.
زمانی که وقایع سوریه در سال 2011 میلادی شروع شد، ترکیه به طور ویژه با اسد ارتباط برقرار گرفت و به او اصرار کرد: «چیزهایی که مردم می خواهند، خواسته هایی نیستند که نتوان آنها را برآورده کرد. این اصلاحات را انجام دهید.»
ترکیه چنین فرمولی به بشار اسد داد:«اصلاحات سیاسی را آغاز کن. آدم هایی را که تاکنون در ساختار قدرت نبوده اند، به بازی سیاست بیاور و در انتخابات پیش رو، اجازه بده آنها هم در قدرت سهیم شوند. به این ترتیب، هم می توانی مخالفین را راضی کنی، هم این که در کل منطقه، تو را به عنوان رهبری نشان خواهند داد که قدم در مسیر اصلاحات سیاسی گذاشته است. با این اقدامات، هم تو از قدرت خود محافظت می کنی و هم خواسته های مخالفان را برآورده می کنی. شما به عنوان یک رهبر اصلاح طلب در منطقه نمونه خواهید بود و موقعیت خود را بیشتر تقویت خواهید کرد.»
این فرمول پیشنهادی ترکیه بود. اما پاسخ طرف مقابل چه بود؟ اسد همیشه می گفت: «خیلی خیلی نظرات درستی است. حتماً این کار را می کنم.» اما واقعیت این است که او هرگز این کار را نکرد. چرا نکرد؟ رهبران و مقامات دولت اسد نشستند، وضعیت را ارزیابی کردند و فکر میکنم به این نتیجه رسیدند:«اگر قدرت را تقسیم کنیم، بعد از مدتی قدرت را از دست میدهیم.»
این وضعیت و حال و هوای آنها در سال 2011 میلادی بود. تا سال 2022 میلادی، آنها هنوز هم به مسیر خود ادامه داده و حرکت متفاوتی نکرده اند.
آنها هنوز هم چنین می اندیشند: «تقسیم قدرت، برابر است با از دست رفتن قدرت.»
معیار ما برای ارائه این تیپ ارزیابی ها چیست؟ ما در جلسات کمیته قانون اساسی در ژنو، دیدیم که از آن نقطه فراتر نرفتند و نگاهشان عوض نشده است. حتی شرکت نمایندگان دولت سوریه در نشست ژنو نیز برخلاف میل دمشق بود و این مسکو بود که آنها را به ژنو آورد. اما آیا در جلسات پیشرفتی حاصل شده است؟ خیر. هیچ پیشرفتی حاصل نشده است.
مساله مهم دیگر، نوع نگرش دولت سوریه به معارضین است. واقعیت این است که دولت اسد، همه مخالفان را تروریست می خواند و می گوید من با آنها کاری ندارم، آنها عوامل دست نشانده کشورهای دیگری هستند. با این حساب، قدم برداشتن در چنین فضایی واقعاً سخت است. همچنین مساله زندانیان سیاسی نیز مساله پیچیده ای است.
آیا اردوغان با اسد دیدار خواهد کرد یا نه؟ اسد چه گفت؟ واکنش آن یکی چه بود؟، این ها سوالاتی هستند که بیشتر به درد رسانه و جذب مخاطب می خورد. اما ابعاد سیاسی و دیپلماسی کار، چنین است که ابتدا باید یک زمینه و پایه ایجاد کنید که مذاکره و توافق، بر روی آن استوار شود.
به همین خاطر بود که سازمان های اطلاعاتی دو کشور با دستورالعمل های دریافتی از مقامات ارشد خود قدم برداشتند. اکنون باید ادامه کار را بر این پایه ها استوار کرد. باید در مورد مسائل مربوط به صحنه سیاسی بحث کرد تا ببینیم که چه کاری می توانیم انجام دهیم.
اما البته این مشکلی نیست که فقط دو پایتخت مرتبط بتوانند آن را حل کنند. مشارکت جامعه بین المللی قطعاً مورد نیاز خواهد بود. من همیشه همین را می گویم: اولاً تمام ارجاعات و پارامترهای یک راه حل ممکن در قطعنامه 2254 شورای امنیت سازمان ملل وجود دارد. ثانیاً همه بازیگران مربوطه از جمله ایران، رژیم سوریه و روسیه این را پذیرفته اند.
بنابراین در صورت تمایل طرفین، فعلاً یک نقطه شروع در دسترس است...
بله. قطعاً و مطمئناً مبنایی وجود دارد. در این میان، جای چه چیزی خالی ست و چه چیزی از قلم افتاده؟ پاسخ این است: اراده سیاسی. اگر طرفین، آن اراده سیاسی را مطرح کنند، اگر بازیگران مربوطه مستقیماً بگویند به این نتیجه رسیدیم که حالا زمان یافتن راه حل است، اگر سازمان ملل بتواند این روند را زیر چتر خود بگیرد و مدیریتش کند، در این صورت بله. قطعاً این فرصت وجود دارد. اما همانطور که گفتم، نه تنها بازیگران خارجی، بلکه اسد نیز باید اراده سیاسی نشان دهد. آیا اسد به چنین راهی قدم خواهد نهاد یا نه؟ اتفاقاً بد نیست بدانید در میان معارضین سوری، کسانی هستند که تا سر حد مرگ با مذاکره و عادی سازی مخالفت می کنند! بنابراین، تکمیل این روند، یک فرآیند بسیار دشوار است.
داریم درباره ده ها هزار شبه نظامی مسلح حرف می زنیم که ده ها هزار از انواع سلاح را در اختیار دارند. عاقبت این ها چه خواهد شد؟ ما در این صحنه، ترکیب شگرفی مشاهده می کنیم. از سویی معارضین سوری هستند، از سویی گروه های رادیکال هستند، جنگجویان خارجی هستند. خیلی ها از کشورهای دیگر آمده اند. آنان کجا خواهند رفت؟ بسیاری از این افراد، نمی توانند در سوریه بمانند. کشور خودشان هم راهشان نمی دهد! قرار نیست به ترکیه هم بیایند. خوب... واقعاً کجا خواهند رفت؟
آیا اقدام عجولانه در این مسیر، عواقبی دارد؟
برخی از کارها باید به صورت متعادل و سنجیده انجام شوند. قدم های عجولانه بیشتر از اینکه فایده ای داشته باشند، می توانند ضرر بزنند. باید با برنامه پیش رفت. من مطمئن نیستم که آیا اساساً یک برنامه خوب فکر شده وجود دارد یا نه.
تعبیر عادی سازی در روابط ترکیه و سوریه هنوز هم به طور رسمی به کار نمی رود. صحبت از آشتی رژیم با مخالفان است. به عنوان کسی که هم مخالفان سوریه و هم دولت اسد را به خوبی می شناسد، آیا امکان آشتی این دو طرف وجود دارد؟
وقتی به جهان می نگرید، متوجه این واقعیت می شوید که به طور کلی هیچ بحران پایان ناپذیری وجود ندارد. حتی پیچیده ترین و بی پایان ترین بحران ها نیز به نوعی به نقطه پذیرش متقابل می رسند. بحران، یک پدیده بسیار پرهزینه است. هر چه طولانی تر شود، جبران خسارت وارده سخت تر می شود. هزینه بیشتر افزایش می یابد.
یک مشکل اساسی در سوریه وجود دارد که من نام آن را تعدد بازیگران یا کنشگران می گذارم. ببینید! همین الان هم بازیگران زیادی در میدان حضور دارند. روسیه، آمریکا، ایران، کشورهای مختلف عربی، اسرائیل و صد البته ترکیه. اهداف، انگیزه و علایق این بازیگران همیشه منطبق نیست. آنها اغلب با یکدیگر در تضاد هستند. برنامه های مختلف، اولویت های متفاوت و منافع متفاوت دارند.
به عنوان مثال، ترکیه می گوید «آوارگان اولویت ما هستند»، اما برای روسیه، مساله پناهجویان کوچکترین اهمیتی ندارد. بنابراین تفاوت در اولویت ها بسیار مهم است. ثانیاً نقطه مشترکی وجود ندارد که دو گروه سوری در اردوگاه های متضاد در سوریه گرد هم بیایند و موضوع را حل کنند. در نتیجه هنوز هم تاثیر بازیگر خارجی مهم است.
اگر همه این بازیگران بتوانند به نحوی در یک زمینه مشترک، در حداقل زمینه مشترک، به یک راه حل دست پیدا کنند، می توان به پایان بحران امید داشت. با توجه به این نکات، باید اعتراف کنیم که دوران بسیار سختی در پیش داریم. این کاری نیست که در یک روز انجام شود. موضوعات اصلی و فرعی آن قدر زیاد است که حل آنها زمان زیادی می برد. اما بالاخره باید از یک جایی شروع کرد.
دلایل هرچه که باشد، مهم نیست. این که چقدر اشتباهات بزرگی انجام شده، اینها مهم نیست. آن چه اهمیت دارد، این است که رهبران، به نقطه ای برسند که از خود بپرسند: آیا می توانیم راه حلی برای مشکل پیدا کنیم؟ رسیدن به این سوال و طرح مساله، بسیار مهم و ارزشمند است.