به گزارش ذاکرنیوز، روز عید غدیر مصادف با هجدهم ذیالحجه از مهمترین رویدادهای تاریخ اسلام و بلکه کل تاریخ انبیای الهی است. در این روز آخرین فرد بزرگوار از سلسلهی انبیاء مأموریت پیدا کرد تا تمام ودیعههای رسولان گذشته و تمام علوم خود را رسماً به اولین وصیّ خویش و اولین امام امت انتقال دهد و آغاز این کار، با اعلان رسمیِ امیرالمؤمنین علیهالسلام به عنوان امام، ولیّ و خلیفهی نبی شکل گرفت.
به مناسبت این روز پر خیر و برکت با دکتر عبدالحسین طالعی، سردبیر مجله کتاب شیعه و کارشناس علوم قرآن و حدیث به گفتوگو نشستیم. وی از جمله اندیشمندانی است که سالها دربارهی موضوع غدیر تحقیقاتی انجام داده است؛ دو کتاب درسهایی از خطبه غدیریه و اندیشه مهدویت در جهان معاصر از آثار اوست.
وی معتقد است برای پرداختن به موضوعات دینی همچون غدیر ابتدا باید آن مفهوم را از معانی و تعاریف بیربط تنزیه کنیم و بعد به تبیین آن بپردازیم. بر این اساس، برای پرداختن به غدیر باید به این سؤال پاسخ دهیم که «غدیر چه نیست؟»؛ به عنوان نمونه، غدیر قصهای یکبار مصرف و جشنی یک روزه نیست بلکه ماجرایی برای همیشه است.
طالعی همچنین معتقد است خطبه غدیر جایگاهی همانند قرآن از جهت اهمیت موضوع دارد و باید ابعاد مختلف آن از لحاظ سیاسی، فرهنگی و اجتماعی مورد بررسی و موشکافی قرار گیرد؛ از جمله آنکه با تبیین دقیق غدیر میتوان به مبارزه فکری با تفکرات تکفیری امثال داعش پرداخت.
مشروح این گفتوگو را در ادامه میخوانید.
* تاکنون از زایهنگاه متعددی به جریان غدیر پرداخته شده است. برداشت شما از مسئله غدیر چیست؟
ابتدا عرض کنم ما در مسائل دینی دچار عارضههای متعددی شدیم. این عارضه عبارتند از افزایش عرضه نسبت به تقاضا، عارضهی فراوانی مطالب و بیان مطالب ناسنجیده و ناپخته؛ از این رو به جای اینکه بخواهیم مطالب اصیل و مستند را مطرح کنیم، مطالب سست و ناقص زیادی در ذهن مخاطبان انباشته میکنیم. پس ابتدا باید تکلیف خود را با آموزههای ناتمام و سست مشخص کنیم.
در مباحث علمی از این صحبت میشود که این پدیده چیست؟ اما من از اینجا شروع میکنم «چه نیست»؟ با این نگاه، سؤال میکنیم غدیر چه نیست؟ اگر این مسئله معلوم شود، گام بزرگی در آمادگی ذهن برداشتیم.
1. غدیر، ماجرایی منحصر در شیعه یا منحصر به سادات نیست بلکه عید بشریت است.
2. غدیر، ماجرایی برای تفرقهافکنی بین شیعه و سنی نیست بلکه میتواند نقطه اتحاد شیعه و سنی باشد
3. غدیر، قصهای یکبار مصرف و جشنی یک روزه نیست بلکه ماجرایی برای همیشه است.
4. غدیر، یک بحث کلامی یا اعتقادی که عدهای خاص به آن عُلقه خاصی داشته باشند، نیست بلکه بستری کاربردی جهت استخراج سبک زندگی برای عمل است.
5. غدیر، بحث دینیِ صرف نیست بلکه به ادبیات و هنر و در کل، به علوم انسانی ما گره خورده است؛ نمیتوان با نادیده گرفتن غدیر دربارهی هیچ کدام از اینها حرف زد.
6. غدیر ماجرایی بیارتباط با قرآن نیست بلکه هرکه میخواهد قرآن را بفهمد، باید غدیر را در نظر بگیرد و به طور جدی به آن بها دهد.
اگر بخواهیم درباره «غدیر چه نیست» سخن بگوییم، همین طور باید ادامه دهیم؛ اتفاقاً هراندازه این سؤال را بهتر پاسخ دهیم، تکلیف ما با غدیر و خودمان و مخاطبانمان روشنتر میشود و بهتر میتوانیم چشممان را باز کنیم تا بفهمیم به کدام سمت و سو میرویم.
غدیر را در تابلوهایی ترسیم میکنیم که خیلی از بینندگان وقتی به آن تابلوها نگاه میکنند، میگویند به ما ارتباطی ندارد؛ چرا که این تابلوها محدودیتآفرین و مشکلزا و تحریفکننده معنای اصلی غدیر است. به عبارت دیگر به جای اینکه از غدیر تعریف ارائه دهیم، تحریف انجام دادیم. ما مأمور بودیم پیام غدیر را به درستی به جهانیان ارسال کنیم.
* به نظر شما اگر بخواهیم نگاهی کاربردی به غدیر داشته باشیم، از چه منظری ورود کنیم؟
به اعتقادم، اصل پاسخ این است که غدیر یک روز یا یک رویداد و یا یک ماجرای کلامیِ تاریخ مصرفگذشته نیست. غدیر یک سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت نیست بلکه یک سبک زندگی است. پیامبر صلی الله علیه و آله هفتاد روز قبل از رحلتشان آن هم در یک جمعیت بینظیر سخنرانی کردند. در آن زمان فرهنگ مکتوب زیاد روال نبود لذا یک سخنرانی وسیع سراسری، حکم وصیتنامه پیدا میکند که باید همه بشریت به آن توجه کنند. ما بشریت را نسبت به اسلام سه گروه میکنیم:
یک گروه، آنهایی هستند که اعتقاد به حقانیت پیامبر و ائمه علیهمالسلام به عنوان حجتهای خدا بر بندگانش دارند.
گروه دوم، آنهایی هستند که مسلمانند و دل به پیامبر و آموزههای وحیانی ایشان دوختند؛ خیلی با اهل بیت کاری ندارند، اما در عین حال ایشان را حجت خدا نمیدانند.
گروه سوم، آنهایی که مسلمان نیستند و دنبال حقیقت اسلام و یا حتی اسلامستیزند.
هر کدام از این گروهها را در نظر بگیریم، آیا نباید بداند اسلام چیست تا بخواهد پیروی یا دشمنی کند؟ وقتی بخواهد اسلام را بفهمد، یک ضرورت عقلانی است. وقتی اینها باید اسلام را بشناسند، آیا میتوانند خطبه پیامبر را که جنبه وصیت دارد، نادیده بگیرند؟ این کار شدنی نیست همچنان که نمیتوانند قرآن را نادیده بگیرند. قرآن، محور مطالعات شیعه و اهل تسنن و سایر فرقههایی که دلبسته به قبله مشترکند و یا آن عده که نامسلمانند است. خطبه غدیر شبیه جایگاه قرآن دارد؛ از این جهت که باید آن را شناخت؛ لذا غدیر کاربردی است.
نکته دیگر اینکه اکنون اسلام با گروههای خشونتطلبی مثل داعش، القاعده و سایر گروههای تکفیری شناخته میشود. آثار تفکرات تکفیریها تا بستر جهان را در بر گرفته است. آیا اسلام این است یا بیان دیگری میشود مطرح کرد؟ با تبیین دقیق غدیر میتوان به مبارزه فکری با امثال داعش پرداخت؛ چرا که در خطبه غدیر بیانی از اسلام میبینیم که تمام بافتههای این گروهها را پنبه میکند و نشان میدهد که آنها خودشان را منتسب به اسلام کردند. حالا انگیزهها چیست و حامیان آنها کیست بماند، اما همین مقدار که آنها ارتباطی با اسلام ندارند، مهم و اساسی است. بنابراین اگر تبیین دقیقی درباره غدیر صورت میگرفت، گروههای تکفیری مثل داعش اینچنین قد علم نمیکردند. البته کاربردی بودن غدیر منحصر در این مسئله نیست.
* البته در کنار جریانشناسیِ غدیر برای فهم حقیقت اسلام و فضیلت امیرالمؤمنین علیهالسلام منبعی مثل نهجالبلاغه هم خیلیها را تحت تأثیر قرار داده است.
همین طور است؛ منتها من قصد داشتم از زاویهنگاه غدیر به مسائل بپردازم، وگرنه این کتاب شریف، گنجینهای گرانبها برای فهم فضیلت امیرالمؤمنین علیهالسلام است. اگر نهجالبلاغه را بخوانیم، سبک زندگی اسلامی را میبینیم؛ ما در این کتاب شریف میبینیم که امیرالمؤمنین علیهالسلام روشهای زیبای اخلاقی را تصویر میکنند و تا آنجا پیش میرود که در خطبه 192، مشهور به خطبه قاصعه تصریح دارند که اگر کسی بخواهد بر مطلبی تعصب نشان دهد، خوب است که آن را در مکارم اخلاق نشان دهد و نسبت به مکارم اخلاق غیرت به خرج دهد. مَشی اخلاقمدارانهی امیرالمؤمنین را بارها در نهجالبلاغه میبینیم؛ مثلاً درباره جنگها میفرمود وقتی وارد جنگ شدید و شکستشان دادید، افرادی را که پشت به جبهه میکنند و پا به فرا میگذارند یا زخمخوردهها را حق ندارید بکشید. کشتهشدهها را مُثله نکنید. بعد میفرمود وقتی به سراپرده دشمن رسیدید، پردهای را ندرید، بیاجازه وارد خانهای نشوید، چیزی از اموال آنها را برندارید، جز آنچه در اردوگاهشان یافتید. زنان را آزار نرسانید هرچند آنها آبروی شما را بریزند و امیران شما را دشنام گویند.
از زوایه حقوقی نگاه کنیم؛ اکنون این سؤال در دنیا مطرح است که کدام مکتب، مکتب بهتری است. مکتبی را بهترین مکتب میدانند که حقوق مقابل را به رسمیت بشناسد و برای مخالف نیز حقوقی قائل شود. یک زمانی است درباره بعد از رنسانس صحبت میکنیم که چهارصد سال درباره حقوق بحث کردند، اما یک وقتی درباره صدر اسلام صحبت میکنیم که 1400 سال از حیات آن میگذرد؛ یعنی آن زمان که تازه جامعه از فرهنگ جاهلی خارج شده، یک حرف دیگری است. در آن زمان موضوع حقوق مهجور بود و کسی به آن فکر نمیکرد؛ به عنوان نمونه قاسم بن سلّام از عالمان اهل سنت در قرن سوم، در کتاب الأموال خود نقل میکند فردی نزد امیرالمؤمنین آمد و گفت فلان فرد از خوارج است و به شما دشنام میگوید. حضرت فرمود به او پاسخ بده. گفت شما را تهدید به قتل کرده است. حضرت فرمود من در مقابل کسی که اقدام به کشتن من نکرده است، اقدامی نمیکنیم. آنها سه حق بر گردن ما دارند: اول اینکه به مساجد ما میآیند و من اینها را از ورود در مساجد منع نمیکنم تا زمانی که نام خدا را بر زبان میآورند. دوم اینکه از درآمد عمومی محرومشان نمیکنم، تا زمانی که دستشان همراه ماست سوم اینکه تا زمانی که با ما نجنگند، با آنها نمیجنگیم. این در حالی است که ایشان هم به لحاظ علم لدنی و نیز علم سیاست میدانست که آنها دشمن هستند و در تمام مرامهای سیاسی، نابود کردن دشمنان بالقوه یکی از حقوق مسلم حاکم است، اما ایشان از این حق مسلم حاکم چشم میپوشد و حتی به دست همینها شهید میشود.
* ممنون؛ یکی از نقاط مغفول خطبه غدیر، فرازهای مربوط به امام عصر عجلالله تعالی فرجه است که با عنوان مهدویت میشناسیم. درباره دلایل بیان این فرازها صحبت میفرمایید.
وقتی میگویم بیان رسول خدا صلی الله علیه و آله در غدیر حکم وصیت دارد، برای این است که ایشان پس از خودش به دو صحنه اشاره کرده است و بین این دو صحنه را با دو خط روشن ترسیم کرده است. وقتی دو تا نقطه روشن و اساسی از یک خط ترسیم شد، ترسیم آن خط کار دشواری نیست. نقطه اولی که ترسیم میشود، مربوط به روزهای پس از فقدانشان و درباره ویژگیهای امیرالمؤمنین است و این خصلتهاست که شئون مختلف علوی را تبیین میکند تا معلوم شود اگر فردا روزی اختلافی پیش آمد، اختلاف بر سر حکومت نیست؛ پیامبر صلی الله علیه و آله اقیانوسی از معرفت را از امیر مؤمنان به مردم معرفی میکند تا بفهمند چگونه راه رسول الله را ادامه دهند.
اما ایشان به عنوان رسول خاتم دومین نقطهای که قرار میدهند، مربوط به آینده امت است. ایشان این آینده را میبیند و از آن خبر میدهد. از اینجا شروع میشود أَلا إِنَّ خاتَمَ الْأَئِمَةِ مِنَّا الْقائِمَ الْمَهْدِی؛ آگاه باشید، همانا آخرین امام، قائم مهدی از ماست سپس ویژگیهای امام عصر را بیان میکند؛ مثلاً میفرماید إِنَّهُ الْمُدْرِکُ بِکُلِّ ثارٍ لاِوْلِیاءِالله؛ هرجا خون اولیایی ریخته شده باشد، منتقم تمام این خونها است. این انتقام هم برای کینهکشی و ... نیست بلکه انتقام از فرهنگ منحطّ آنهاست که فرهنگ سایر ادیان الهی را تحت تأثیر قرار دادند. صرفاً قصاص ظاهری نیست بلکه احیای فرهنگ اولیا از ابتدای خلقت تا انتهاست. بعد میفرماید أَلا إِنَّهُ خِیَرَةُالله وَ مُخْتارُه؛ یعنی او برگزیدهی خدا و از جانب او صاحباختیار است. او برای مأموریتی بزرگ جهت گستراندن عدل در جان و جهان آمده شده است. نهایت کار مصلحان این است که عدل را در گوشهای از جهان مستقر کنند، اما امام، عدل و عدالت را در تمام جهان و جانها مستقر میکند. بعد ادامه میدهند او همواره غلبه میکند و هیچ کسی بر او پیروز نخواهد شد. أَلا إِنَّهُ لاغالِبَ لَهُ وَلامَنْصورَ عَلَیْهِ.
از این فرازها مبتنی بر درسهای غدیر یک نکته هم وجود دارد: راه صحیح فهم نبوت رسول الله و سرّ خاتمیت، با تداوم آموزههای نبوی و توسط جریان امامت صورت میگیرد. پشتوانه کاربردی کردن آموزههای دین، مسئلهی امامت است. تمام اینها زمانی به نقطهی آخرش میرسد که امام عصر عجل الله تعالی فرجه ظهور کند. وقتی پیامبر صلی الله علیه و آله به ماجرای مهدویت میپردازند، یعنی ای بشریت، شما آیندهی زیبایی پیش رو دارید که باید آن را قدر بدانید. این آیندهی زیبا تا آنجا زیباست که خود پیامبر فرمود اُبَشِّرُکُم بالمَهدیِ یَبعَثُ فی اُمَّتی؛ یعنی شما را به مهدی بشارت میدهم که در این امت مبعوث میشود. در واقع به ما میگویند اگر قصد دارید منتظر حقیقی باشید، باید این انتظار را از همین زمان غیبت در جان خودتان تجلی ببخشید.
انتهایپیام/