شعر جدید مهدی جمشیدی در رثای آوینی|کاش امروز، تو را در دلِ خود حبس کند!

امروز بیست و نهمین سالگرد شهادت مردی است که امام خامنه‌ای او را «سید شهیدان اهل قلم» نامید و در رثایش نوشت: «یاد آقای سیدمرتضی آوینی غالباً با من است.»

 به گزارش ذاکرنیوز ، امروز بیست و نهمین سالگرد شهادت مردی است که امام خامنه‌ای او را «سید شهیدان اهل قلم» نامید و در رثایش نوشت: «یاد آقای سیدمرتضی آوینی غالباً با من است». اگرچه عموم مردم او را غالباً با مجموعه بی‌تکرار «روایت فتح»اش به یاد می‌آورند اما کارنامه قلمی او هم از حیث کمیت، هم از جهت تنوع موضوعات و هم از نظر عمق معنا و اصالت تفکر و شیوایی بیان اعجاب‌آور است.

در حالی که سرچشمه‌ی اصلی تفکر شهید آوینی به قرآن، نهج‌البلاغه، کلمات معصومین علیهم‌السلام و آثار و گفتار حضرت امام (ره) باز می‌گشت. با تفکر فلسفی غرب و آرا، و نظریات متفکران غربی نیز آشنایی داشت و با یقینی برآمده از نور حکمت، آن‌ها را نقد و بررسی می‌کرد.

او شناخت مبانی فلسفی و سیر تاریخی فرهنگ و تمدن جدید را از لوازم مقابله با تهاجم فرهنگی می‌دانست چرا که این شناخت زمینه‌ی خروج از عالم غربی و غرب زده‌ی کنونی را فراهم می‌کند و به بسط و گسترش فرهنگ و تفکر الهی مدد می‌رساند. او بر این باور بود که با وقوع انقلاب اسلامی و ظهور انسان کاملی چون امام خمینی(ره) بشر وارد عهد تاریخی جدیدی شده است که آن را "عصر توبه‌ی بشریت" می‌نامید. عصری که به انقلاب جهانی امام عصر(عج) و ظهور "دولت پایدار حق" منتهی خواهد شد.

مهدی جمشیدی، عضو هیئت علمی پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، با انتشار نوسروده‌ای در کانال شخصی‌‌اش، احساسات خودش را در فراق آن فقید سعید به تصویر کشیده است که متن کامل آن را در ادامه می‌خوانیم:

شهید آوینی , امام خامنه‌ای , شعر ,

روایتِ فروبستگی- پردۀ اوّل

1. ...
کاش فردا نرسد
کاش امروز، تو را در دلِ خود حبس کند
یا کمی صبر کند ...

2. ...
صبحِ فردا چه خبرهاست به صحرای جنون
و تو خوب می‌دانی
موسمِ رفتن و پرواز، همین نزدیکی‌ست
کوله‌بارت بسته، دلت امّا خسته
قلمت، گوشۀ جیبت بسته
چهره‌ات، نورانی
نفست، بارانی
و صدایت، محزون

3. ...
صبحِ فردا، صبحِ پروازِ تو ا‌ست
صبحِ آزادیِ تو، 
صبحِ فتحی که از آن می‌گفتی
صبح، از آنِ تو است
و شب، بهرۀ ما
صبح فردا، صبحِ دلتنگیِ ماست

4. ...
و چه فردایی‌ست، فردای پس از هجرتِ تو
صبح آمد، ولی صبح برفت
همۀ دلخوشیِ قافلۀ صبح برفت
آه! ای صبحِ غم‌انگیزِ بهاری به خدا!
ما گرفتارِ شب هستیم پس از آمدنت

5. ...
کاش فردا نرسد
کاش سیّد به آنجا نرود
کاش پایش ...
کاش راهش ...

6. ...
لحظه‌ها زنجیرند، 
واژه‌ها درگیرند
و قلم، عطشِ خون دارد
به گمانم، قصدِ بازیِ جنون هم دارد

شهید آوینی , امام خامنه‌ای , شعر ,

روایتِ فروبستگی- پردۀ دوّم

1. ...

جانِ جان است

و تمنّای نهان

دل من بُرده به یغما ایشان

عشق، معنی شده با صوتِ غم‌انگیزِ دلش

شده هم‌رنگِ شهیدان، سفرش

ساعتی بگذرد آید خبرش

سیّد نورانی، راویِ آنجایی ...

 

2. ...

و سفر، آغاز است؛

دستِ تقدیر، رقم خواهد زد،

پای تدبیرش نیز

می‌رود سوی فتوحاتِ شهیدان، فردا

زیرِآوارِ غمِ تنهایی، خسته از مهجوری

از شهیدان، دوری

خسته از شهر شده

خسته از حجمِ فراوانِ فشار؛

طعنه‌ها، حاشیه‌ها

طردها، زاویه‌ها ...

 

3. ...

و روایت، کافی‌ست

هجرت، در راه است؛

مقصدش، مقتلِ فکّه شده است

و ملائک آن سو، بال‌ها گسترده

وَه چه مهمانیِ ناپیدایی‌ست!

خون کجا؟! آه کجا؟! ناله کجا؟!

زخم چیست؟! درد، کدام است آخر؟!

 

4. ...

شهدا!

مرتضا در راه است

از شهر، رانده شده

و شما دریابید! دلِ دلتنگش را

این سفر، راوی‌تان خواهد رفت ...

 

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار