سعیدی: سینمای جشنواره فیلم فجر درگیری جدی با مردم و مسائلشان ندارد/4 فیلم برتر جشنواره از نگاه یک منتقد

سینمای جشنواره‌ فیلم فجر با زندگی و مهم‌ترین مسائل مردم ایران درگیری جدی ندارد و در این دور از جشنواره نیز تنها 4 فیلم این توجه را داشتند؛ موقعیت مهدی، علفزار، ملاقات خصوصی و بدون قرار قبلی که در این میان نمی‌شود از «علفزار» و «موقعیت مهدی» حرف نزد.

به گزارش ذاکرنیوز، در قسمت اول مصاحبه با نعمت الله سعیدی منتقد و نویسنده سینما، به بررسی و آسیب‌شناسی نقد رایج سینمای کشور پرداختیم و گفته شد که نقد سینمایی ما عموماً متمرکز به موضوع فرم است و ضمن آنکه به مبانی نظری آن توجهی ندارد و بیشتر در سطح بررسی می‌کند، از مسأله بسیار مهم محتوای فیلم‌ها غفلت دارد و دچار نوعی ادبیات شبه روشنفکری شده است. سعیدی در ادامه با بیان اینکه در نقد سینما، محتوا اصالت دارد اما فرم پدیدار بخش سینما و به تعبیری همه چیز است، گفت که با این نگاه باید فیلم‌های جشنواره فیلم فجر را بررسی کرد. این شیوه نقد باعث می‌شود تا اگر محتوا و موضوعی از عیار بالایی برخوردار باشد مورد توجه قرار بگیرد البته به شرط آنکه از نظر فرمی نیز جذابیت و زیبایی لازم را داشته باشد.

آخرین کلام ما با او به اینجا رسید که دغدغه حال این منتقد سینما این است که با علاقمندان و هواداران انقلاب اسلامی در سینما، بتواند محتوا، مضمون و پیام درست فیلم‌هایی که با آن مخالف هستند را توجیه و توضیح دهد هرچند که این اختلاف‌ها به عقیده او مبارک و مایه پیشرفت جریان انقلابی و مذهبی است.

  

سینمای جشنواره فیلم فجر به درگیری‌های مهم کشور بی‌توجه است

* آقای سعیدی درباره فیلم‌های امسال چه نظری دارید؟ آیا محتوای فیلم‌ها از عیار و غنای بالایی برخوردار بود؟

اینطور باید جواب بدهم که امسال هم جشنواره فیلم فجر با مردم کاری ندارد. امروز در فضای مجازی انواع شبهات مطرح می‌شود از سیاسی و اجتماعی گرفته تا دینی و اعتقادی مانند حجاب و... کمافی السابق انسان مؤمن در جهان کفر تنها است. هر مشکل فرهنگی دارید، روی جشنواره فیلم فجر حسابی باز نکنید چراکه شهر هنوز دست‌ هالیوود است. بچه‌های شما فیلم‌های‌ هالیوود را می‌بینند و نمونه‌های موفق داخلی را هم که می‌بینند تعدادش خیلی کم است. رویکرد شهر دست‌ هالیوود است، البته ابرقدرت‌ها تغییر ماهیت داده‌اند و ماهیت رسانه‌ای خود را عوض کردند. بچه‌های فعال در عرصه ادبی و هنری نیز می‌خواهند از دین، انقلاب و معنویت دفاع کنند اما سینمای جشنواره فیلم فجر آن‌ها را تنها گذاشته است. این وضعیت کلی جشنواره فیلم فجر است که با ادوار قبلی خود شباهت روشنی دارد.

اما با این وجود بارقه‌های امیدی نیز وجود دارد. بنظرم می‌شود به 4 فیلم جدید اشاره کرد که الفبای درستی دارند. 

* کدام فیلم‌ها؟

موقعیت مهدی، علفزار، بدون قرار قبلی و ملاقات خصوصی.  «علفزار» می‌رود در پایین‌ترین حوزه جامعه ورود می‌کند. شکل‌گیری این فیلم واقعاً برای من جای تأمل داشت.

علفزار سینمای احکام و شریعت است

* چرا این فیلم‌ها برای شما اولویت پیدا کردند؟ توضیحتان چیست؟

ببینید تعریف سینما تبدیل ذهنیت به عینیت است. «علفزار» برخی از احکام شریعت را کاملاً به فیلم تبدیل کرده است، مثل وقتی که سینمای غرب  آزادی‌های فردی را تبدیل به فیلم می‌کند مثل ارتباط با چند نفر که اتفاقاً در مورد زنانش نسبت به مردان آزادتر است تا مردان نسبت به زنان. همانطور که درغرب فیلم‌ها آزادی در روابط را به فیلم تبدیل می‌کنند، «علفزار» روابط در خانواده و جامعه را آسیب‌شناسی کرده و در فیلم نمایش داده است. بنظرم من این فیلم عدم توجه به مبانی فقهی و دینی را مورد توجه قرار داده است و از آسیب‌های عدم توجه به آن هشدار داده است.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

اگر بخواهیم صادق باشیم بیشتر وصیت نامه‌های شهدا به موضوع حجاب توصیه شدید کردند و گفته‌اند که خواهرم حجابت را رعایت کن و دیگری پشتیبانی از ولایت فقیه بوده است. اما کدام فیلم می‌تواند توجه به رعایت حجاب و عفاف را نشان دهد؟ کدام فیلم دفاع مقدسی ما اصلاً به این موضوع توجه کرده است؟

مسائل گوناگونی در فقه وجود دارد که برای بسیاری شبهه است که فیلم می‌تواند آن شبهه‌ها را دراماتیزه کند. این را باید با جرأت گفت که فیلم و سینما می‌تواند به خیلی از این شبهات دینی و احکامی‌ جواب بدهد و بنظرم «علفزار» جواب داده است.  بنظرم این فیلم سینمای شریعت و احکام است.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

در ضمن «علفزار» به یک موضوع دیگر هم اشاره می‌کند و آن هم خطای انسانی در حین عملیات است. وقتی اراذل و اوباش به هر دلیلی وارد جامعه شوند، برای مقابله با آنها امکان دارد که نیروی انتظامی‌ که در حقیقت نیروی انسانی است اشتباهی کند و با تیر هوایی خطا یک بچه را بکشد. در مواجهه با اوباش امکان خطای انسانی وجود دارد و این ممکن است اما باید قبول کرد که ناچار است که مقابله کند.

مسائل گوناگونی در فقه وجود دارد که برای بسیاری شبهه است که فیلم می‌تواند آن شبهه‌ها را دراماتیزه کند. این را باید با جرأت گفت که فیلم و سینما می‌تواند به خیلی از این شبهات دینی و احکامی‌ جواب بدهد و بنظرم «علفزار» جواب داده است.  بنظرم «علفزار» فیلم سینمای شریعت و احکام است.

 

 

ایراد دیگری که به این فیلم می‌گیرند تلخ و سیاه بودن است. اما این سیاهی در مواجهه با چیست در مواجهه با پلیدی گناه و عدم رعایت احکام در کشور است. این تصویر برای آن است که تلخی و سیاهی مواجهه با بی‌بندوباری و گناه را فهمید. اینکه می‌گویند فیلم سیاه نمایی است غلط است، لوکیشن فیلم در دادگاه است. خب، دادگاه محل گل و بلبلی که نیست در کجای دنیا آدم‌ها در دادگاه بدون مشکل‌اند در همه جا دنیا آدم‌هایی که مشکل دارند به دادگاه می‌روند.

به عقیده من فیلم‌ها سه دسته‌اند یک دسته آنهایی که باید درباره آنها حرف زد مانند «ملاقات خصوصی» و «بدون قرار قبلی» دسته دیگر آنهایی است که نمی‌شود در مورد آنها حرف نزد مانند «علفزار» و «موقعیت مهدی» و دسته دیگری هم هست که باید دور ریخته شود. در یک کلام اگر بخواهم ملاک اهمیت فیلم‌ها را بیان کنم باید به توجه آنها به موقعیت درگیری  فرهنگی کشور اشاره کنم. 

* منظور شما از درگیری چیست؟ شاید آنچه که برای من و شما درگیر کننده باشد برای دیگران نباشد.

یعنی اینکه مهمترین موضوع و مسائل مردمی و جامعه را پوشش دهد و با فضای روایی و محتوایی داخل کشور همخوان باشد. فیلم‌هایی که نام بردم از این حیث در موقعیت درگیری درست وارد شده‌اند.

هناس فیلم خوبی می‌توانست باشد اما حرف خاصی نمی‌زند

* بگذارید چند مثال غیر از فیلم‌هایی که نام بردید بزنم تا بدانیم چرا آن فیلم‌ها بنظر شما درگیری ندارند و خوب نیستند؟ اول درباره «هناس» بگویید؛ این فیلم که درباره خانواده است و به زنان همسر شهید پرداخته است.

«هناس» فیلم خیلی خوبی می‌توانست باشد. یک مثال می‌خواهم بزنم سریال «چرنوبیل» را دیده‌اید. این سریال یک پیام دارد اینکه سراغ انرژی هسته‌ای رفتن برای هر کدام از کشورها غیر از کشورهای غربی ابرقدرت نتیجه‌ای جز پشیمانی و فلاکت ندارد. این را برای شما تصویر می‌کشد حتی از این فراتر می‌گوید که این کشورها خطر جهانی‌اند و برای همین نباید به انرژی هسته‌ای دست پیدا کنند.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

نمایی از سریال «چرنوبیل»

«چرنوبیل» می‌گوید که ایران حق ندارد که به سمت انرژی هسته‌ای برود یعنی کاملاً موضع 5+1 را تئوریزه می‌کند. اما «هناس» حرف خاصی نمی‌زند، تا وسط میدان هسته‌ای می‌رود اما حرف خاصی نمی‌زند. بنظرم مشکل فیلم این است که فریب حرف‌های روشنفکری را می‌خورد که می‌گویند فیلم‌های انقلابی از نظر درام ضعیف است و داستان شکل نمی‌گیرد برای همین کارگردان خواسته تا درام بنویسد. همین شده که می‌خواسته فیلم درباره انرژی هسته‌ای بسازد رفته سراغ روابط زن و شوهری و انرژی هسته را به حاشیه برده است در حالی که باید برعکس باشد.

* فیلم «مرد بازنده» چطور این فیلم که هم قهرمان ضد فساد و شجاع دارد و هم اهمیت خانواده را نشان می‌دهد چرا این فیلم برای شما مانند «علفزار» دارای اهمیت نیست؟

مرد بازنده می‌گوید آدم‌هایی که چند همسری را قبول دارند کثیفند  هر آدمی‌ که به سمت چند همسری می‌رود پلشت است حتی اگر کشته شده باشد و حالت دلسوزی هم نسبت به او داشته باشیم باز باید لعنت شود.

*همه حرف فیلم این نیست.

چرا همه پیامش همین است.

* اما موضوع پلیس با بازی جواد عزتی که عدالت خواه است چطور؟

همه‌اش سیاه نمایی است پلیسی که فسادی را می‌بیند اما هیچ کاری نمی‌کند همان حرف دشمن ما است که می‌گوید فساد در کشور ما هست و کاری نمی‌توان برای نابودی آن کرد.

الفبای «مرد بازنده» ربطی به پرونده‌های جنایی ایران ندارد

* اما پلیسی به بضاعت خودش وارد عمل می‌شود و کاری می‌کند تا بخش‌های امنیتی وارد عمل شوند؛ او که قدرت خیلی زیادی ندارد.

بگذارید اینگونه توضیح بدهم. الفبای این فیلم اساساً غلط است در کتاب «فیلم، فیگور، فلسفه» گفته‌ام که چرا فیلم پلیسی نداریم؟ فیلم پلیسی خیلی مهم است چراکه یک کارگردان وقتی می‌خواهد فیلم پلیسی بسازد باید 6 دانگ حواسش جمع باشد. هم از نظر تئوریک و هم عملی باید کامل باشد یک اشتباه کنیم کار از دست ما در می‌رود. ببینید، ابر داستان جنایی غربی می‌گوید که یک قاتل با انگیزه قبلی و مادی و نقشه قبلی می‌رود و کسی را به قتل می‌رساند. یک کارگاه می‌آید و با عکس مسیر رفتن قاتل را پیدا می‌کند. حالا برو در زندان‌های ایران و مراجع قضایی بپرس که چند درصد از قاتلان کشور ما با انگیزه قبلی کسی را به قتل می‌رسانند؟ جواب این است که زیر 10 درصد؛ اکثر قاتلان ما انگیزه حیثیتی داشته‌اند یا مثلاً ناموسی بوده است یا حتی اگر مالی بوده است آخر سر حیثیتی شده است. سؤال دیگر این است که چند درصد از این قاتلان با نقشه قبلی بوده‌اند؟ زیر 5 درصد. برای همین عموماً انگیزه قبلی و یا نقشه قبلی نبوده است اما در «مرد بازنده» کاملاً برعکس است یعنی الفبای پلیسی جنایی ایرانی را ندارد. اینجا پیدا کردن قاتل مشکل نیست بلکه پیدا کردن جای قاتل که پنهان شده است مشکل است.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

نمایی از «مرد بازنده»

در داستان‌های جنایی انگلیسی مقتول دو وارث دارد و یکی از آن‌ها دیگری را می‌کشد تا ارث به او برسد اما اینجا به علت اینکه خانواده‌های ایرانی شلوغ و پرجمعیت‌اند اگر کسی بخواهد به او ارث برسد باید بمباران اتمی کند و کلی آدم بکشد چون امکان اینکه ارث به کس دیگری برسد زیاد است. برای همین در پرونده‌های جنایی ما این روند خیلی کم رخ می‌دهد. اما در داستان‌های شرلوک هلمزی فراوان این موضوع رخ می‌دهد.

بنابراین «مرد بازنده» کاملاً با فضای جنایی داخل کشور بیگانه است و اصلاً الفبای داستان جنایی ایرانی را ندارد بعد هم قهرمانی را داریم که از تنهایی می‌ترسد. یعنی چه؟ آیا این همان کارگردانی است که «لاتاری» را ساخته است؟

*بنظر می‌رسد که حرف شما از یک جهت درست است؛ اینکه فیلم‌هایی که مورد توجه عموم مردم قرار می‌گیرد خودش با موضوعات مردمی‌ باید درگیری داشته باشد.

کاملاً، برای اینکه سینما هنر مردمی‌ است نمی‌شود آن را فرهیخته و نخبگانی کرد.

ملاقات خصوصی نسبت به آسیب‌های اجتماعی هشدارهای مهمی می‌دهد

* در مورد ملاقات خصوصی هم توضیح دهید؛ چه عنصر محتوایی باعث شده تا مورد قبول شما قرار گیرد درحالی که از جانب برخی حزب‌اللهی‌ها مورد نقد شدید است.

«ملاقات خصوصی» به ضرورت ازدواج آسان نگاه می‌کند و همینطور تهدیدهایی که در فضای مجازی متوجه جوانان است. تضاد میان فضای مجازی و واقعی خیلی بالا است. یک خانم با مردی آشنا می‌شود که فکر می‌کند فرشته است اما بعد می‌فهمد که یک خلافکار واقعی است پس با هر کس که می‌خواهیم آشنا شویم باید در فضای واقعی روبرو شویم و بعد مجازی. حالا عاشق شدی به هر دلیلی تلاش کن تا زندگی را بر اساس عشق و سادگی بسازی نه خواسته‌های دور و دراز.

دنیا زندان مؤمن است اما باید بتواند در آن با خوشبختی زندگی کند. مضمون فیلم در پایان عالی از آب درآمده است که در همین شرایط هم می‌شود خوشحال بود و زندگی کرد البته باید برای اشتباهات غرامت داد اما در نهایت با اینکه شخصیت‌های اصلی در زندان‌اند، خوشحال‌ند. تفکر دینی مگر چیزی غیر از این می‌گوید؟ 

از اختلاف میان خودمان خوشحالم چون مایه برکت است

* آقای سعیدی بابت این سؤالم عذر خواهی می‌کنم. بنظرتان آیا این المان‌هایی که در فیلم‌ها آن را تحلیل می‌کنید، کمی‌ناشی از ذوق‌زدگی نیست؟ آیا در فیلم برخلاف آنچکه در نظر دارید، انتقادات شدید و تیز نسبت به ایران و جایی که در آن زندگی می‌کنیم ندارد؟

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

جوابم این است که اولاً از اختلاف میان بچه حزب اللهی‌ها خوشحالم. امکان دارد من هم اشتباه تحلیل کنم اما از اینکه میان ما اختلاف باشد تا بر سر آن به نتیجه برسیم احساس خوبی دارم. این اختلاف مایه برکت میان ما است. حدیث پیامبر در این باره می‌گوید که اختلاف میان علمای دین من برکت است. این موضع نشان می‌دهد که دشمن ما حرفی برای گفتن ندارد و جا مانده است، این ما هستیم که باید میان خودمان برای رشد و ترقی بحث و فکر کنیم.

دنیا زندان مؤمن است اما باید بتواند در آن با خوشبختی زندگی کند. مضمون «ملاقات خصوصی» در پایان عالی از آب درآمده است که در همین شرایط هم می‌شود خوشحال بود و زندگی کرد البته باید برای اشتباهات غرامت داد اما در نهایت با اینکه شخصیت‌های اصلی در زندان‌اند، خوشحال‌ند. تفکر دینی مگر چیزی غیر از این می‌گوید؟ 

 

 

نکته دیگر اینکه اگر اعتیاد در کشور ما وجود دارد بخاطر دشمنان قدری طرفیم نه اینکه ما ضعیف باشیم. البته مشکلات و نواقصی هم داریم اما بیش از ضعف ما قدرت دشمن ما در موضوع مواد مخدر است. برخی از قاچاقچیان و رؤسای آن را نشان می‌دهد گردن طرف با تبر زده نمی‌شود هیکلش دو برابر من و شما است. آیا این فرد از سر گرسنگی و فقر این کار را می‌کند؟ خیر بخاطر دشمنی است. کشور ما بیشترین شهید را در مقایسه با جهان برای مبارزه با مواد مخدر می‌دهد.

بنظرم اتفاقًا اقتدار نظام ما پشت دوربین احساس می‌شود. در فیلم‌های‌هالیوود پشت دوربین نظام سرمایه‌داری حس می‌شود حتی با اینکه فساد را در همان سیستم در مقابل دوربین نشان دهد. اما اگر بازگشایی شود روح سرمایه‌داری را باز در همان اثر می‌بینیم اما در این فیلم اقتدار نظامی‌ و قضایی را کاملاً حس می‌کنم و مچ قاچاقچیان را هم با این حساب می‌گیرد.

* این را بخاطر اشاره مثبت شما از نظر بحث نظام به فیلم می‌گویم که در همان سکانس لو رفتن پروانه که مأمورها در اتاق خصوصی آنها می‌ریزند، برخورد تند و چماقی مأموران را با یک زوج که به بدی قاچاقچی‌هایی که شما می‌گویید نیستند را نمی‌بینیم؟

بذارید اینگونه جواب بدهم کسی که جرم مرتکب می‌شود و با قاچاق و پخش مواد مخدر جوان مردم را بیچاره کرده است که نمی‌شود برخورد مهربانانه و از روی عفو کرد. دل او برای جوان‌های مردم نمی‌سوزد حالا دل من برای او بسوزد؟ به هردلیل مرتکب جرم شده‌ای اما باید به قربانیان کاری که کردی نیز نگاه کنی.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

نمایی از ملاقات خصوصی

در منطق قرآن آدم خاکستری نداریم یا سفیدند یا سیاه. ما با «ملاقات خصوصی» می‌فهمیم که چرا آدم‌ها بهشتی و جهنمی‌ می‌شوند و وسط ندارد؟ سرکرده قاچاق را ببینیم، یک فرد منفور است که قعر جهنم است. کسی بیخود به بهشت و جهنم نمی‌رود. شخصیت اصلی نیز با پا گذاشتن روی نفسش بهشتی و پیروز می‌شود و اتفاقاً به نتیجه دلخواهش می‌رسد. قهرمان فیلم کاملاً فطری است و این را در به زندان باز گشتن او برای اینکه کنار هسرش باشد می‌فهمیم.

«بدون قرار قبلی» معنویت در مقابل پوچی و هویت در مقابل غرب‌گرایی را نشان می‌دهد

* فکر می‌کنم به اندازه کافی درباره فیلم‌های «علفزار» و «ملاقات خصوصی» پرداختیم. چه چیزی در «بدون قرار قبلی» نظر شما را جلب کرد ؟

«بدون قرار قبلی» نیز الفبای درستی دارد اگرچه به قدرت دو فیلم دیگر نیست اما سالم است. نکته مهم فیلم این است که حرفی را می‌زند که رهبری هم به آن اشاره کردند. اینکه ما از غرب در موضوع نظام خانواده و زن مطالبه داریم. اگر کسی قرار باشد بنشیند در مقام اتهام که حقوق و ارزش خانواده را چگونه تبیین کرده است، این ما نیستیم که متهمیم بلکه غرب است که باید پاسخگو باشد. خانواده سلول جامعه است. این فردیت افسرده وحشتناک در غرب ناشی از چیست؟ معنویت در مقابل پوچی و هویت در مقابل غرب‌گرایی در این فیلم دیده می‌شود.

 در این فیلم خانواده ایرانی که در آلمان که مظهر عقلانیت بدون معنویت است را در مقایسه با خانواده ایرانی می‌بینیم. جدای از بحث هویت و اصالت و... کدام خوشبخت تر است؟ در کنار آن توجه بسیار زیبایی به موضوع هویت و ملیت دارد. ارزش‌ها و جذابیت خانواده ایرانی را به تصویر می‌کشد.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

نمایی از بدون قرار قبلی

نکته دیگر و آخر فیلم که خیلی جذاب است مرگ آگاهی فیلم است. مرگ آگاهی در مقابل پوچی، افسردگی، ترس و نگرانی برابر است با عظمت و معاد. مرگ آگاهی هسته همه ادیان است که معاد باورند. فرم داستان به خوبی مرگ آگاهی را به عنوان ارثی که پدر برای دخترش که در آن سوی دنیا زندگی می‌کند بیان می‌کند. این داستان و فرم درست است، لایه‌ای از فیلم ما را با رویکرد درستی که می‌خواهیم یعنی مرگ به معنای بهار دلها که حضرت علی به آن اشاره می‌کنند، متوجه مرگ می‌کند.

* یعنی هراس آلود نیست و جهان ترسناکی از مرگ نشان نمی‌دهد

بلکه روشن و معنویت‌گرا است و در آخر با مخاطره به عاقبت به خیری نزدیک می‌شود و اینکه امامت را به شرط شفا قبول نمی‌کند.

*مانند فیلم‌های دینی دهه هشتادی که معنویت و دین در حد شفا و مسائل حداقلی تقلیل داده نمی‌شود.

بله، در نهایت فیلم مخاطب را به داشته‌های خودش تذکر می‌دهد. بخش عمده‌ای از دین ذکر و یادآوری است باید تذکر داد و یادآوری کرد. بر خلاف نگاه پوچ گرایانه که وابسته به نوآوری در شکل بدعت خودش است. بنظرم دو گونه سینما است یکی سینمای ذکر و دیگری بدعت گذاری در مفهوم منفی دینی خودش.

موقعیت مهدی یک روضه تصویری زیبا از دفاع مقدس است

* نوبت فیلم موقعیت مهدی است. در این فیلم بیشتر صرف نمایش زندگی یک شهید شما را جذب کرد؟ 

اتفاقاً این فیلم بیشتر جنبه زیبایی و فرمی آن برایم جذاب بود. «موقعیت مهدی» نشان داد که این گونه از سینما آخرین کام‌ها و کمک‌هایی است که می‌تواند به تصویرگری یک شهید بیانجامد. انتهای سینما برای نمایش زندگی یک شهید البته با این قالب همین است. یعنی با این قالب بیشتر از این دیگر نمی‌توان به شهدا نزدیک شد مگر اینکه الفبای خودمان را تغییر دهیم. البته تغییراتی ایجاد کرده و به عنوان مثال کار را اپیزودیک کرده است. فیلم می‌گوید من با این فرم از سینما گوشه‌هایی از زندگی شهید را می‌توانم نشان بدهم. به تعبیر دیگری «موقعیت مهدی» آخرین کام‌هایی است که دفاع مقدس ما از پدیده‌ای به نام سینما با این الفبا می‌تواند داشته باشد. بعد از این سینمای دفاع مقدس ما یا الفبای خودش را پیدا می‌کند یا به مسیر قبلی خود باز می‌گردد. روایت شهید در فیلم خیلی مختصر است اما هر کاری که می‌توانسته برای زندگی شهید باکری انجام داده است و از چند دریچه به زندگی شهید نگاه می‌کند اما نمی‌تواند بسطش دهد.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

نمایی از «موقعیت مهدی»

مثلاً به جدی بودن آنها اشاره می‌کند اما نمی‌تواند گسترشش بدهد مانند سکانس تماشای فیلم لورل و‌ هاردی  اگر هم می‌خواست بیشتر از این نمایشش بدهد خرابش می‌کرد. فرمانده‌ای که این همه دل نگرانی دارد و در موقعیت‌های خطرناکی قرار دارد نمی‌تواند با یک شوخی در فیلم بلند بلند بخندد اما عبوث هم نیست زیرا در جای خود با برادر رزمنده اش شوخی می‌کند.

«موقعیت مهدی» آخرین کام‌هایی است که دفاع مقدس ما از پدیده‌ای به نام سینما با این الفبا می‌تواند داشته باشد. بعد از این سینمای دفاع مقدس ما یا الفبای خودش را پیدا می‌کند یا به مسیر قبلی خود باز می‌گردد.

 

 

من در موقعیت مهدی سینماگر مسلمانی را می‌بینم که تن به کفر سینمای غربی نمی‌دهد اما خودش هم نمی‌داند سینمای دینی و اسلامی‌ چیست؟ مثلاً در هنگام عقد و ازدواج نشان می‌دهد که همدیگر را نگاه نمی‌کنند به قولی اینجا تنها یک ناخنک می‌زند و بیشتر از این وارد نمی‌شود چون اگر بخواهد وارد شود باید درام اسلامی‌ را بشناسد. باید بتواند در ملودرام عشق را تعریف کند چرا شهدای ما نسبت به خانواده و زن و بچه‌شان عاشق‌ترین بودند. کدام عشق می‌تواند با زنی که 30 سال است در حال تر و خشک کردن همسر جانبازش است مقابله کند اصلا مگر چنین چیزی قابل فهم است؟

قهرمان دفاع مقدس با قهرمان سینمای جنگی تفاوت اساسی دارد

سینمای دفاع مقدس ما تفاوت‌های بنیادین با سینمای جنگی و اکشن دارد در سینمای‌هالیوودی قهرمان نباید بمیرد بخش عمده‌ای از قهرمان بودن قهرمان این است که نباید بمیرد. تمام عناصر فیلم در خدمت این است که قهرمان نمی‌‌میرد اما سینمای دفاع مقدس ما شهدا را روایت می‌کند اصلاً اگر قهرمانی شهید نشده باشد وارد این حوزه نمی‌شود. این شهید بخاطر تانک‌ها و آدم‌هایی که کشته است قهرمان نیست بخاطر چیز دیگری است. البته صحنه‌های نبرد و پیروزی نیز وجود دارد اما حاشیه است حتی اگر 1 میلیون تانک هم منفجر کند قهرمانی او به این ملاک نیست چراکه از یک جنس دیگر است بلکه شهادت او برای هدف مقدسش است که او را قهرمان می‌کند قهرمان ما خیلی فراتر از قهرمان غربی است.

در نهایت موقعیت مهدی سالم، شریف و زیبا و یک روضه تصویری با ابزاری که خیلی هنوز به آن اشراف نداریم برای ما می‌خواند.

فیلم‌های جشنواره آهنگی دیگر از مسائل مردم می‌زند

ما از سینما توقع داریم چراکه فکر می‌کنیم که امروز اگر افلاطون و ارسطو بودند از سینما برای بیان حرف‌هایشان استفاده می‌کردند. این حرف درستی است چراکه بهترین ابزاری که حرف‌ها را در قالبی برای بیان می‌برد، سینما است و ذهنیت را به عینیت تبدیل می‌کند. اما فیلم‌های جشنواره فیلم فجر هنوز در پشت پرده در حال نزاع با خودشان‌اند. مانند این است که در پشت جبهه در حال مشق رزم کردن است و در خط مقدمِ درگیری نیست.

این درگیری مهم‌ترین مسائل و موضوعاتی است که مردم با آن درگیرند و دغدغه آنان است از اقتصاد و خانواده گرفته تا سیاست و فرهنگ و... سینمای ما آهنگ دیگری می‌زند. شب طلایی و نگهبان شب درام خوبی دارند اما محتوای فقیری دارد و اثر ماندگار نیست.

جشنواره فیلم فجر , سینمای ایران ,

تا در سنگر نقد و نظر قدرت نداشته باشیم در سینما و فیلم نمی‌توانیم حرف جدی داشته باشیم

 

 

باید درباره این فیلم‌هایی که صحبت کردیم، دانشگاه‌های علوم انسانی پای کار بیایند و درباره آنها صحبت کنند. علوم انسانی که نه اقتصاددان‌هایش حرف بزرگی برای کشور دارند و نه جامعه‌شناسان آن می‌توانند اتفاق‌های بزرگ اجتماعی را تعریف کنند حداقل درباره این فیلم‌ها صحبت کنند. دانشگاه‌های ما از انسان و جامعه جا مانده‌اند این دانشگاه‌ها باید فیلمی‌مانند «علفزار» را ببینند.

مخاطب عام به همان مسائلی که من انقلابی هم فکر می‌کنم در مواجهه با فیلم «علفزار» روبه‌رو می‌شود. تلخی و سیاهی که «علفزار» می‌گوید اشاره به سیاهی دارد که خود خاطی و مجرم مرتکب شده است و الا گفتم که دادگاه اصولاً جای مهربان و لطیفی نیست. اتفاقاً دادگاه دارد به خاطیان از اشتباه و جرمی‌ که مرتکب شده اند حرف می‌زند.

* کلام شما در پایان چیست؟

حرف آخرم این است که تا در سنگر نقد و نظر قدرت نداشته باشیم در سینما و فیلم نمی‌توانیم حرف جدی داشته باشیم. این اختلافی که میان دوستان ما درباره مباحث نظر و نقد وجود دارد مبارک است و نباید گذاشت که فراموش شود امروز سینمای روشنفکری و شبه روشنفکری حرفی برای گفتن ندارد و هیچ چیز جذابی نیست.

 تسنیم

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار