در اولین‌نشست «شب‌های اندیشه» بررسی شد؛

روند تاسیس دانشگاه‌های آلمان و گسترش سکولاریسم

مصالحه «وست فالیا» زمینه‌ساز اتفاقاتی جدید در فضای دانشگاهی می‌شود. برای مثال، زبان دانشگاه‌ها دیگر لاتین نیست و زبان‌ها به سمت زبان آلمانی می‌رود.

به گزارش ذاکرنیوز، نخستین جلسه از سلسله‌نشست‌های «شب‌های اندیشه» با موضوع «تاریخ دانشگاه در آلمان» و با حضور احمد علی حیدری، دانشیار فلسفه و زبان و ادبیات آلمانی دانشگاه علامه طباطبایی در فرهنگسرای اندیشه برگزار شد. بررسی تاریخ دانشگاه در جهان، فلسفه دانشگاه ایرانی، فرهنگ قانون در جامعه ایرانی، فرهنگ نقد در جامعه ایرانی و … از جمله مهم‌ترین موضوعات مطرح‌شده در این‌جلسه بودند.


«شب‌های اندیشه» سلسله نشست‌های علوم انسانی و اجتماعی فرهنگسرای اندیشه هستند که با حضور اندیشمندان در حوزه‌های مختلف فرهنگ، ادبیات، رسانه، هنر، فلسفه و … برگزار می‌شوند و رویکرد اصلی‌شان، پرسش محوری و تلاش برای شکل‌دادن گفتگو بین متفکران است.


حیدری در مقدمه سخنان خود در اولین‌نشست از این‌سری‌جلسات گفت: همانطور که اشاره شد موضوع اصلی این جلسه ناظر بر دانشگاه، تاریخ آن و فلسفه دانشگاه در آلمان است. یکی از مشکلاتی که در دانشگاه‌های ما وجود دارد این است که نسبت بین دانشجویان و اساتید چندان متعادل نیست و گاهاً دیده می‌شود که یک استاد راهنما در طول یک ترم، راهنمایی ۴-۵ رساله را برعهده دارد و به نحو مکفی نمی‌تواند امور را پیش ببرد.


وی با اشاره به موضوع جلسه گفت: به نظر می‌رسد موضوع دانشگاه و فعالیت‌های آن از تاریخ هر کشور جدا نیست؛ بنابراین بحث درباره دانشگاه‌های آلمانی بدون توجه به تحولات تاریخی که در آلمان و اروپا شکل گرفته، کمی انتزاعی به نظر می‌رسد. بنده معتقدم که بحث دانشگاه در آلمان و اروپا را در ذیل تحولات و رویدادهایی که در این کشور رخ داده، بفهمیم و درک کنیم.


این استاد دانشگاه با اشاره به نخستین تجربه شکل‌گیری دانشگاه جامع در دنیا گفت: از نظر سابقه، مفهوم «دانشگاه جامع» در اروپا به دانشگاه پاریس برمی‌گردد و این دانشگاه، جایی است که اجتماع رشته‌های مختلف علمی در آن شکل می‌گیرد. به عبارت دیگر، این رشته‌ها به وسیله یک رشته اصلی فوقانی به یکدیگر پیوند می‌خورد. آن رشته اصلی عبارتست از: علم کلام و الهیات. این علم چیزی است که تلاش می‌کند مسائل مربوط به حیات بشر اعم از حیات اخروی و دنیوی را بر مبنای الهیات شکل بدهد. این علم همانند نخ تسبیحی است که دیگر رشته‌های دانشگاهی را کنار یکدیگر شکل می‌دهد. بنابراین اگر بخواهیم به رشته‌هایی که در آن روزگار در دانشگاه پاریس وجود داشته است می‌توان به علم طب، حقوق، الهیات و رشته‌های علوم انسانی اشاره کرد.


وی افزود: باید اشاره کرد که استاد برجسته دانشگاه پاریس در آن روزها یعنی قرن دوازدهم، توماس آکوئینی است. او متأثر از آرای فیلسوفان مسلمان و به صورت خاص ابن سینا است. تاکید می‌کنم که در آن روزها، فلسفه دانشگاه در اروپا در حوزه توجیه الهیات است. به عبارت دیگر، کسانی که در این دانشگاه تدریس می‌کنند، خط و ربطی به کلیسا و کشیش‌های شاخص آن دارند و همه تلاششان این است که دانش‌های روز زمانه خود را به سمت و سویی ببرند که آشتی میان این دانش‌ها با کلام مسیحی به وجود بیاید. با این روزها با تلقی از دانشگاه روبه‌روییم که کانون آن مسیحیت است.


حیدری با اشاره به تأسیس دانشگاه هاله آلمان گفت: دوره بعدی مربوط به آلمان و دانشگاه معتبر هاله در سال ۱۶۹۴ است. این دانشگاه جایی است که متعاقب با یک تحول بزرگ اجتماعی و سیاسی در آلمان شکل می‌گیرد. همان‌طور که می‌دانید در آلمان، سال‌های طولانی در بین مذاهب یک درگیری بسیار خونینی وجود داشته که به آنها جنگ‌های سی‌ساله می‌گویند. این جنگ‌ها بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها بود. تلفات بین این دو گروه در آن سال‌ها این قدر زیاد بود که نزدیک به ۱۵ درصد از جمعیت آلمانی کاسته شد. به دلیل اینکه چنین شرایطی قابل دوام نبود، نوعی از مصالحه به نام «وست فالیا» شکل گرفت. آنها گفتند برای ختم این قائله بهتر است فرمانروایان هر کشور، فرقه مذهبی آن سرزمین را تشخیص بدهند و اعلام کنند. برهمین اساس، کشیش‌ها خلع ید شده و مساله حکومت به پادشاهان واگذار شد. در همین دوران است که به تدریج زمینه‌های سکولاریسم به وجود آمد.


دانشیار فلسفه و زبان آلمانی گفت: مصالحه «وست فالیا» زمینه‌ساز اتفاقاتی جدید در فضای دانشگاهی می‌شود. برای مثال، زبان دانشگاه‌ها دیگر لاتین نیست و زبان‌ها به سمت زبان آلمانی می‌رود. در حقیقت اساتید و دانشجویان مطالب علمی را از طریق زبان آلمانی دنبال می‌کنند. از جمله رشته‌هایی که در این دانشگاه شکل می‌گیرد می‌توان به جغرافیا، ریاضیات، طب، سیاست و علوم طبیعی اشاره کرد. در حقیقت، در این دوره دیگر رشته الهیات کنار می‌رود. در این روزها با چهره شاخصی به نام کریستین توماسلوس روبه‌روییم. او می‌گوید مهم‌ترین هدفی که در دانشگاه هاله وجود دارد این است که به سمت اهداف کاربردی حرکت کنیم. اهدافی که در خدمت اهداف دولت و ملت قرار دارد و شأن این‌جهانی دارند، نه آن جهانی.


وی با تاکید بر اینکه دانشگاه هاله اولین دانشگاهی است که مدرک دکترای طب را در سال ۱۷۵۴ اعطا کرده است، گفت: برمبنای همین الگو در سال ۱۷۸۱ دانشگاه اشتوتگارت شکل می‌گیرد. در این دانشگاه علاوه بر رشته‌هایی که نام بردم علوم نظامی و اقتصادی نیز موضوعیت پیدا می‌کند. با این حال، ماهیت دانشگاه اشتوتگارت یک دانشگاه سکولار است و این‌گونه نیست که در آن، دین حرف اول را بزند. از سویی دیگر، بر مبنای همین الگوی آلمانی، در سال ۱۸۲۴، ایده‌های مشابهی نیز در آمریکا شکل می‌گیرد.


حیدری در بخش دیگری از سخنان خود درباره ایده شکل‌گیری دانشگاه برلین گفت: پارادایم بعدی مربوط به دانشگاه برلین و ایده‌ای است که در این دانشگاه شکل گرفت. در این دوره با یک چهره شاخص به نام ویلهلم فون هومبولت روبه‌رو هستیم. از نظر تاریخی، در سال‌های ۱۸۰۹ و ۱۸۱۰ هستیم که دانشگاه هومبولت در برلین شکل می‌گیرد. یورگن هابرماس به عنوان یک چهره شاخص فلسفه در جهان می‌گوید ما با دانشگاه هوموبلت وارد یک فاز جدید در حوزه دانشگاه در آلمان شدیم و آنهم فاز فلسفی بود. او می‌گوید دانشگاه‌هایی که تا پیش از این شکل گرفته بودند، به ۳ عنصر توجه داشتند اما ۲ عنصر در آنها بیشتر برجسته شد؛ یکی سیاست بود و دیگری عنصر اجتماعی، اما عنصر سوم که فلسفه بود در دانشگاه هاله و اشتوتگارت خیلی شکل نگرفت. این اتفاق در حالی است که در دانشگاه هومبولت، فلسفه به عنوان موضوع محوری مورد توجه قرار گرفت و به همین دلیل انسانیت موضوعیت پیدا می‌کند.


وی افزود: باید این سوال را پرسید که از نظر فلسفه چه اتفاقی در این دانشگاه رخ می‌دهد؟ این رویداد بسیار مهم و اتفاقی است که باعث می‌شود وقایع مختلف را از منظر انسانی مورد بررسی قرار بدهیم. در اینجا کوشش می‌کنیم براساس مفاهیم برآمده از انسان، مسائل ناظر بر مناسبات بین انسان و انسان، انسان و طبیعت و انسان و خداوند را بررسی کنیم. به گفته مورخان، دانشگاه برلین تاثیرگذارترین الگوی دانشگاهی در سراسر جهان از اوایل قرن نوزدهم تا به امروز است.


وی درباره مشخصات دانشگاه برلین گفت: اگر بخواهیم به ویژگی‌ها و مشخصات این دانشگاه اشاره کنیم باید آن را در ۳ خصیصه خلاصه کنیم؛ اول آنکه هومبولت گفت که باید از شاخص‌ترین اساتید برای تدریس در دانشگاه استفاده کنیم. علاوه براین گفتند، هر استاد در کنار تدریس دروس، باید تحقیق و پژوهش نیز داشته باشد. یعنی نباید دانشگاه را صرفاً به عنوان یک محل آموزشی ببینیم و باید تحقیقات دامنه‌داری نیز صورت بگیرد. ویژگی سوم هم این بود که اساتید آزادی در تحقیق و تدریس داشته باشند. تقسیم‌بندی رشته‌ها در این دانشگاه همانند دو دانشگاه قبلی مذکور نبود. بلکه محور تحقیقات برای رسیدن به حقیقت تنظیم شده بود. به همین دلیل بود که باید اساتید و دانشجویان آزادی می‌داشتند.


وی ادامه داد: هومبولت با دو تلقی و باور مخالف است؛ اول اینکه دانشگاه را جایی بدانیم که محمل انتقال معارف و میراث سنتی باشد. دوم اینکه نباید دانشگاه محلی برای سود رساندن به صاحبان مشاغل و اهالی سیاست باشد. او همواره تاکید داشت که دانشگاه محلی برای جست‌وجوی حقیقت است. علاوه براین، او تاکید داشت که دانشگاه باید جایی برای تفکر اساتید باشد. یکی از موضوعاتی که هومبولت مطرح می‌کند، مسئولیت‌پذیری است. درباره این موضوع تحلیل‌های متعددی وجود دارد. یکی از فیلسوفان شناخته‌شده آلمانی می‌گوید منظور هومبولت از مسئولیت‌پذیری این است که دانشگاه‌ها فقط و فقط نهادی برای تربیت نیروهای متخصص نباشند، بلکه مسئولیت دارند انسان‌های جامعی را پرورش دهند. همان‌طور که می‌دانید دانشگاه‌های روزگار ما چندان به رسالت هومبولت وفادار نیستند. به ویژه دانشگاه‌هایی که در آمریکا شکل گرفته‌اند. این دانشگاه‌ها تلاش می‌کنند به سمتی بروند که مسائل ناظر بر تجارت، اقتصاد و مقتضیات جهانی شدن را برآورده کنند.

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار