در نشست «توافق ایران و عربستان» مطرح شد؛

دستاوردهای توافق پکن برای ایران چیست؟

کارشناسان مسائل غرب آسیا با واکاوی دلایل تغییر رفتار شاهزاده جوان سعودی، پیامدهای توافق ایران و عربستان را بررسی کردند.

به گزارش ذاکرنیوز روابط ایران و عربستان در یک قرن اخیر فراز و نشیب زیادی را تجربه کرده و بعضاً تا حد یک متحد راهبردی و گاهاً تا مرز دشمنان خونی پیش رفته است. در تازه‌ترین مورد، توافق پکن برای از سرگیری روابط دوجانبه دو کشور پس از ۷ سال، مهم‌ترین اتفاقی است که در حوزه روابط سیاست خارجی کشور و تحولات منطقه‌ای اتفاق افتاده است. این توافق اولیه برای سرگیری روابط سیاسی دو کشور، موجی از واکنش‌ها و تحلیل‌های مختلف را در پی داشته است. درحالی‌که عده‌ای از تحلیل‌گران با ذوق‌زدگی چشم‌انداز و بدیل‌های متنوعی برای آینده روابط ایران و عربستان ترسیم می‌کنند؛ در مقابل عده‌ای این توافق را یک توافق محدود امنیتی قلمداد می‌کنند که از حیطه مسائل امنیتی فراتر نمی‌رود و نمی‌تواند یخ روابط ایران و عربستان را به دلیل اختلاف‌های وسیع ژئوپلیتیکی آب نماید. در میان این دو رویکرد ضدونقیض، عده‌ای از تحلیلگران واقع‌بین نیز معتقدند که باید حوزه روابط بین‌الملل را یک حوزه موضوعی قلمداد کنیم و ایران و عربستان ممکن است در بسیاری از موضوعات با هم اختلاف داشته باشند، اما در برخی حوزه‌ها نیز دارای منافع هم‌گرا و مشترکی هستند که می‌توانند در این حوزه‌ها با هم همکاری داشته باشند.


گروه بین‌الملل خبرگزاری مهر برای پاسخ به پرسش‌ها و ابهامات در خصوص مفاد توافق‌نامه احیای روابط سیاسی ایران و عربستان، پیشران‌ها و عوامل تسریع بخش آن و همچنین پیامدها و تأثیر این توافق برای نظم منطقه‌ای و کانون‌های بحران‌ساز غرب آسیا، نشستی را با عنوان «تهران و ریاض؛ از بن‌بست دیپلماتیک تا توافق پکن» را با حضور دو نفر از کارشناسان ارشد غرب آسیا؛ آقای دکتر «کامران کرمی»، پژوهشگر حوزه عربستان و آقای دکتر «سید رضی عمادی»، پژوهشگر حوزه خلیج‌فارس برگزار کرده که در ادامه متن کامل آن می‌آید.


توافق ازسرگیری روابط میان ایران و عربستان به‌نوعی غیرمنتظره و دفعی اتفاق افتاد؛ هرچند پنج دور مذاکره بین ایران و عربستان در بغداد انجام شد، اما سطح مذاکرات و فاصله معنادار بین مذاکرات قبلی به‌گونه‌ای بود که بسیاری از تحلیلگران تصور می‌کردند که دو طرف اراده سیاسی لازم را برای دستیابی به توافق را ندارند و یا مذاکرات از دستور کار خارج شده؛ اما با سفر رئیس‌جمهور کشورمان به کشور چین و پذیرش پیشنهاد میانجیگری این کشور، ما شاهد یک مذاکرات فشرده و دستیابی سریع به یک توافق برای ازسرگیری روابط سیاسی دو کشور هستیم، چه عواملی باعث تسریع این توافق شد؟


عمادی: مهم‌ترین نکته‌ای که در پاسخ به این سوال می‌توان ذکر کرد، این است که انجام این توافق صرفاً خواست و اراده تنهایی جمهوری اسلامی ایران و یا عربستان نبوده است؛ بلکه نتیجه اراده و خواست مشترک دو کشور بوده است. ایران و عربستان به‌عنوان دو کشور مهم و قدرت منطقه‌ای، به این جمع‌بندی رسیدند که نه‌تنها، به‌تنهایی نمی‌توانند نظم منطقه‌ای در غرب آسیا را تعریف و یا به‌نوعی بازتعریف نمایند. بلکه فقدان روابط سیاسی بین دو کشوری که به‌نوعی دو قدرت اصلی جهان اسلام در منطقه غرب آسیا محسوب می‌شوند، برای هرکدام از این دو کشور تبعات سنگینی دارد. این برداشت واقع‌گرایانه و رسیدن به این درک مشترک سبب شده که دو کشور در جهت دستیابی به یک توافق و احیای روابط سیاسی گام بردارند. از منظر سطح تحلیل ملی و نخبگان نیز هر یک از این دو کشور دلایل خاص خود را برای دستیابی به توافق داشتند؛ نخست اینکه ولیعهد جوان کشور عربستان که به‌طور بالقوه، پادشاه این کشور محسوب می‌شود، پس از حدود ۸ سال ولیعهدی، به یک پختگی در سیاست خارجی رسیده است. بن سلمان در ابتدای به قدرت رسیدن رویکرد سیاست خارجی محافظه‌کارانه عربستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران را تغییر داد و یک رویکرد تهاجمی نسبت به جمهوری اسلامی ایران در پیش گرفت؛ چرا تصور می‌کرد که این رویکرد تهاجمی می‌تواند وزنه کشور عربستان در مناسبات ژئوپلیتیکی منطقه را ارتقا دهد؛ اما هم‌اکنون به درک درستی از عوامل تأثیرگذار بر نظم منطقه‌ای و قدرت‌یابی کشورهای غرب آسیا، محذوریت‌ها و قابلیت‌های کشور عربستان سعودی و البته به درک درست‌تری از رفتار و رویکرد قدرت‌های بزرگ و به‌خصوص ایالات‌متحده آمریکا نسبت به منطقه غرب آسیا و کشورهای این منطقه رسیده است. همین درک درست و واقع‌گرایی باعث شده تا تمایل بن سلمان و کشور عربستان برای گفتگو با ایران و احیای روابط دوجانبه بیشتر شود.


دستاوردهای توافق پکن برای ایران چیست؟


معتقدم جمهوری اسلامی ایران چه در دولت آقای روحانی و چه در دولت آقای رئیسی با این قطع روابط مخالف بودند و اگر شرایطی پیش می‌آمد مشتاق بود که این روابط برقرار شود؛ اما در مقابل کشور عربستان به دلیل رویکرد تهاجمی سیاست خارجی خود تمایلی به برقراری روابط نداشت، اما الآن به این جمع‌بندی رسیدند که این رویکرد نه‌تنها منافع ملی آن‌ها را تأمین نمی‌کند، بلکه چالش‌های زیادی نیز برای آن‌ها ایجاد می‌نماید و آن‌ها نمی‌توانند همسایه قدرتمند خود را در مناسبات ژئوپلیتیکی منطقه نادیده بگیرند و یا نسبت به نقش محوری و کلیدی آن بی‌تفاوت باشند. این تجربه و درک واقعیت‌های منطقه غرب آسیا، مقدورات و محذورات داخلی کشور عربستان، نخستین دلیل تغییر رویکرد عربستان و تمایل این کشور برای برقراری روابط سیاسی با جمهوری اسلامی ایران است.


دومین دلیل تغییر دولت در ایالات‌متحده آمریکا و به قدرت رسیدن دموکرات‌ها بود. کشور عربستان و به‌طور مشخص خود شخص بن سلمان، روی نوع رابطه دولت ترامپ با جمهوری اسلامی ایران، حساب ویژه‌ای باز کرده بود، آنچه بن سلمان انجام داد به پشتوانه دولت سابق ایالات‌متحده آمریکا بود؛ اما با شکست ترامپ، شاهد تغییراتی در سیاست خارجی عربستان هستیم. عربستانی که کشور قطر را همه جوره تحت‌فشار و محاصره قرار داده بود با شکست ترامپ، با کشور قطر وارد مذاکره می‌شود و در نشست العلا رابطه با قطر را احیا می‌کند و بعد از آن نیز مذاکرات با جمهوری اسلامی ایران را دنبال می‌کند.


تغییر دولت در ایالات‌متحده آمریکا، باعث شد تا دولت بن سلمان به سمت تغییر در رویکرد سیاست خارجی و تنش‌زدایی با کشورهای منطقه گام بردارد. مضاف بر تغییر دولت در ایالات‌متحده آمریکا، تغییر نگاه دولت بایدن نسبت به برخی از متحدان این کشور و در رأس آن‌ها کشور عربستان سعودی، افزایش انتقادات حقوق بشری از کشور عربستان و شخص بن سلمان و کاهش وزن و اهمیت منطقه غرب آسیا در راهبردهای سیاست خارجی ایالات‌متحده، باعث تعدیل سیاست‌های منطقه‌ای عربستان و افزایش تمایل این کشور به سمت جمهوری اسلامی ایران شده است. این سیاست محدودسازی و افزایش فرارها به کشور عربستان سعودی را به‌خوبی در تعداد سفرهای خارجی بن سلمان و مقایسه آن با دوران ترامپ به‌وضوح قابل‌مشاهده است و این رویکردهای ضدونقیض ایالات‌متحده نسبت به کشور عربستان، این کشور را به‌نوعی به سمت استقلال در سیاست خارجی و احیای هویت و جایگاه این کشور سوق داد، نمود این استقلال‌خواهی و احیای هویت و جایگاه عربستان را در تغییر سیاست‌های منطقه‌ای عربستان و توافق با کشور قطر و جمهوری اسلامی ایران و اتخاذ رویکرد ضدآمریکایی در اوپک پلاس مشاهده می‌کنیم.


بحث دیگر الگوی رفتاری امارات و قطر هست که باعث تغییر نگرش و رفتار کشور عربستان نسبت به جمهوری اسلامی ایران شده است. کشورهای عربی ضمن تلاش برای حفظ هویت عربی خود، یک رقابت پنهان داخلی نیز دارند و یک رقابت شدیدی بین کشورهای امارات، قطر و عربستان سعودی در همه عرصه‌ها وجود دارد و نمود آن را در همین دیپلماسی ورزشی و افزایش تحرکات کشور عربستان برای دریافت میزبانی جام جهانی مشاهده می‌کنیم. مضاف بر این، بن سلمان وقتی مشاهده کرد که کشورهای قطر و امارات با کاهش تنش‌ها و سیاست خارجی سازنده و صلح‌آمیز، اهداف سیاست داخلی خود را پیش می‌برند، درصدد تغییر رویکرد در سیاست خارجی خود و کاهش تنش‌ها در سیاست خارجی خود برآمد تا بتواند به‌نوعی با کشورهای منطقه رقابت کند. الآن جنگ یمن بعد از گذشت ۸ سال به یک باتلاقی برای عربستان تبدیل شده است و شبه‌نظامیان یمن به یک قدرت بازدارندگی رسیدند که به‌راحتی زیرساخت‌های عربستان را هدف قرار می‌دهند و این موضوع برای کشوری که مدعی قدرت برتر منطقه است، یک ضعف آشکار به‌حساب می‌آید و احیای رابطه با جمهوری اسلامی ایران را در طول پایان جنگ یمن و خروج از این باتلاق قلمداد می‌کنند.


متغیر دیگری که در رویکرد و اراده کشور عربستان برای احیای روابط با جمهوری اسلامی ایران دخیل بوده، متغیر اسرائیل و کابینه دولت نتانیاهو است. کابینه فعلی اسرائیل یکی از افراطی‌ترین کابینه‌های تاریخ جعلی اسرائیل است و سیاست‌های افراطی این کابینه زمینه جنگ و آشوب داخلی در این کشور را فراهم کرده است. این آشوب‌های داخلی و دیدگاه‌های منفی و ضد عرب کابینه افراطی نتانیاهو، سبب تغییر نگرش عربستان سعودی نسبت به صلح ابراهیم و عادی‌سازی روابط با کشور اسرائیل و بهبود روابط با جمهوری اسلامی ایران شده است.


آخرین متغیر تأثیرگذار و تسریع بخش این است که عربستان نسبت به تحولات داخلی ایران به یک درک واقع‌بینانه‌تری رسیده است. استنباط و برداشت سعودی‌ها این بوده که به دلیل مسائل و اغتشاشات داخلی، دولت و حکومت جمهوری اسلامی ایران تضعیف خواهد شد و به همین دلیل سرمایه‌گذاری زیادی روی «ایران اینترنشنال» انجام داد. آخرین متغیر تأثیرگذار و تسریع بخش نیز این است که کشور عربستان نسبت به تحولات داخلی ایران به یک درک واقع‌بینانه‌تری رسیده است. استنباط و برداشت کشور عربستان این بوده که به دلیل مسائل و اغتشاشات داخلی، دولت و حکومت جمهوری اسلامی ایران تضعیف خواهد شد و به همین دلیل سرمایه‌گذاری زیادی روی ایران اینترنشنال انجام داد، اما مدیریت این اغتشاشات باعث شد تا کشور عربستان به درک واقع‌بینانه‌تری در خصوص آینده انقلاب اسلامی ایران و قدرت منطقه‌ای جمهوری اسلامی ایران دست پیدا کند و به سمت تنش‌زدایی و عادی‌سازی روابط گام بردارد.


به‌طورکلی عوامل تسریع بخش و پیشران توافق عربستان و جمهوری اسلامی ایران از منظر سطوح مختلف بین‌الملل قابل تجزیه‌وتحلیل است. در سطح ملی و مؤلفه‌های داخلی عواملی نظیر پختگی سیاسی بن سلمان و تغییر نگرش‌ها و جهت‌گیری‌های وی نسبت به جایگاه و اهمیت جمهوری اسلامی ایران، تغییر رویکرد کلی سیاست خارجی عربستان در چارچوب سند چشم‌انداز ۲۰۳۰ و افزایش سیالیت سیاست خارجی به‌منظور کسب منافع سیاسی و اقتصادی، از منظر سطح منطقه‌ای نیز هم مؤلفه‌هایی نظیر افزایش رقابت میان کشورهای عربی حاشیه خلیج‌فارس، افزایش هزینه‌های اقتصادی و سیاسی جنگ یمن و ناامیدی از توافق عادی‌سازی روابط با رژیم صهیونیستی و صلح ابراهیم درنتیجه آشوب، جنگ داخلی و رویکرد افراطی کابینه اسرائیل نسبت به اعراب و مهم‌تر از همه غلبه عوامل ساختاری بر نقش‌ها در منطقه غرب آسیا و از منظر سطح بین‌الملل نیز مؤلفه‌هایی نظیر تغییر جابجایی قدرت در ایالات‌متحده و افزایش انتقادات حقوق بشری دولت دموکرات ایالات‌متحده نسبت به عربستان سعودی و شخص بن سلمان، کاهش اهمیت منطقه غرب آسیا در راهبرد سیاست خارجی ایالات‌متحده آمریکا و تمرکز این کشور بر دریای چین جنوبی و درنهایت واقع‌گرایی کشور عربستان در خصوص وابستگی دفاعی و امنیتی به ایالات‌متحده و مشاهده تعلل کشور غربی در حمایت از اوکراین باعث شده تا عربستان سعودی در جهت تنش‌زدایی و روابط مسالمت‌آمیز با همسایگان گام بردارد.


توافق میان جمهوری اسلامی ایران، واکنش‌ها، تحلیل‌ها و موضع‌گیری‌های متفاوت و بعضاً متناقضی از سوی رسانه‌ها، تحلیلگران و سیاستمداران در پی داشت، عده‌ای آن را یک دستاورد مهم برای سیاست خارجی هر دو کشور و جهان اسلام قلمداد کردند و به‌زعم عده‌ای این یک توافق محدود امنیتی برای کاهش تنش‌ها است؛ به نظر شما، آیا این توافق می‌تواند زمینه عادی‌سازی کامل روابط میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی را فراهم نماید یا صرفاً یک توافق محدود امنیتی و برای کاهش مخاصمات و تنش‌ها است؟


کرمی: در چند روز اخیر ما شاهد تحلیل‌های متنوعی در خصوص چشم‌انداز روابط ایران و عربستان بوده‌ایم. در پاسخ به این پرسش که آیا این توافق می‌تواند زمینه گذار از تنش‌های منطقه‌ای و دستیابی به روابط مسالمت‌آمیز را فراهم نماید یا خیر، باید متغیرهای مهمی را بررسی کنیم؛ اما به‌طورکلی این توافق نمی‌تواند زمینه عادی‌سازی کامل روابط را فراهم آورد؛ چراکه ماهیت و سطح بازیگری جمهوری اسلامی ایران و عربستان سعودی فراتر از روابط دوجانبه دو کشور است. روابط میان ایران و عربستان به دلایل مختلفی فراتر از روابط دو جانبه با سایر کشورها است. نخست اینکه از سال ۲۰۰۳ و پس از سقوط صدام، ما شاهد یک رقابت ژئوپلیتیکی میان کشورهای ایران و عربستان هستیم. گسترش عمق استراتژیک جمهوری اسلامی ایران در سطح منطقه، تحولات موسوم به بهار عربی در جهان عرب و افزایش حضور مستشاری جمهوری اسلامی ایران در کشورهای عراق و سوریه باعث شکل‌گیری یک دوگانه سازی ایدئولوژیک و ژئوپلیتیک میان عربستان و جمهوری اسلامی ایران شد و توافق هسته‌ای ۲۰۱۵ نیز این دوگانگی را تشدید کرد و عربستان سعودی احساس کرد که در رقابت با جمهوری اسلامی ایران در موضع ضعف قرار گرفته است و به همین دلیل ما شاهد یک رویکرد تهاجمی در سیاست خارجی عربستان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران هستیم. اما در سال‌های اخیر و با مشاهده دست برتر جمهوری اسلامی ایران در کانون‌های رقابت منطقه‌ای دو کشور، شاهد تعدیل مواضع مقامات سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران هستیم، اما تنش‌های منطقه‌ای همچنان به قوت خود باقی است و بر روابط دوجانبه این دو کشور نیز تأثیر می‌گذارد.


دستاوردهای توافق پکن برای ایران چیست؟


نکته دوم و مهم‌تر فهم متفاوت رهبران دو کشور از مفاهیمی مثل نظم، امنیت، حضور قدرت‌های خارجی، توزیع و … دارند. این تفاوت ادراک و فهم متفاوت مقامات دو کشور، مانع از عادی‌سازی کامل روابط می‌شود. سیاست خارجی عربستان تا قبل از به قدرت رسیدن محمد بن سلمان بر مبنای حفظ وضع موجود بوده؛ درصورتی‌که اساس سیاست خارجی جمهوری اسلامی مبتنی بر تجدیدنظرطلبی است و حتی قبل از انقلاب اسلامی نیز رگه‌هایی از تجدیدنظرطلبی در سیاست خارجی ایران مشاهده می‌شود. همین اختلاف دیدگاه در خصوص آرایش بازیگران منطقه‌ای و حضور قدرت‌های خارجی و در رأس آن‌ها ایالات‌متحده آمریکا نیز وجود دارد. این فهم متفاوت از زمان پیروزی انقلاب اسلامی مانع عادی‌سازی کامل روابط دوجانبه شده است.


نکته سوم نقش متغیرهای مداخله‌گر در همه سطوح داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی است. در درون هر دو کشور نیروهایی وجود دارند که اساساً روابط مسالمت‌آمیز میان دو کشور را به نفع خودشان ارزیابی نمی‌کنند و حتی تلقی آن‌ها از این توافق یک توافق منفی و یک فرصت به عربستان است. گرچه در عربستان سعودی به دلیل ساختار متصلب و ماهیت غیرمتکثر قدرت، نقش این متغیر مداخله‌گر در سطح داخلی به‌ظاهر کمتر هست، اما هنوز هم در بخش‌هایی از گروه‌های قدرت عربستان این پرسش اساسی وجود دارد که چه تغییری در مناسبات ژئوپلیتیکی دو کشور اتفاق افتاده که دولت فعلی در جهت عادی‌سازی روابط گام برداشته است. در سطح منطقه‌ای نیز همین موضوع وجود دارد، نقش متغیر اسرائیل و عادی‌سازی روابط هنوز هم یک متغیر تأثیرگذار است و ادراک تهدیدی که این دو کشور از جمهوری اسلامی ایران وجود دارد، یک آرایشی میان اعراب و اسرائیل علیه جمهوری اسلامی ایران شکل گرفته است و تلقی آن‌ها از این مذاکرات یک تاکتیک برای کنترل جمهوری اسلامی ایران است.


سومین متغیر نیز نقش ایالات‌متحده آمریکا در غرب آسیا است. علی‌رغم همه تحلیل‌هایی که در زمینه چرخش ایالات‌متحده آمریکا به سمت شرق مطرح شده است، اما با توجه به خیزش چین برای حضور در ترتیبات سیاسی و امنیتی منطقه و افزایش رقابت میان این کشور و ایالات‌متحده آمریکا، ما شاهد افزایش تحرکات ایالات‌متحده و افزایش فشارها در زمینه عادی‌سازی روابط میان ایران و عربستان هستیم و همه این عوامل باعث می‌شود که این عادی‌سازی روابط دوجانبه این دو کشور، تأثیر چندانی در کاهش منازعات منطقه‌ای دو کشور نداشته باشد. اما علی‌رغم این محدودیت‌ها، این توافق می‌تواند در برخی حوزه‌ها زمینه همکاری و همگرایی منافع دو کشور را فراهم نماید و دو کشور می‌توانند با بازگشت به توافق‌های گذشته نظیر توافق ۱۳۷۷ و ۱۳۸۱، از این اختلال ادراکی که برای دهه‌ها زمینه‌های تنش میان دو کشور را فراهم کرده، گذر کنند و به سمت همکاری در زمینه‌هایی از قبیل محیط‌زیست و تغییرات اقلیمی، مدیریت کانون‌های تنش و امنیت درون‌زا و پایدار منطقه‌ای حرکت کنند.


برخلاف تصورها، این منازعات ایدئولوژیکی نیستند که در مناسبات عربستان و ایران نقش اصلی را دارند، بلکه این مسائل ژئوپلیتیکی هستند که نقش کلیدی در مناسبات دوجانبه دارند. توافق اخیر میان این دو کشور درواقع یک نوع واقع‌گرایی نسبت به این مناسبات ژئوپلیتیکی و تلاش برای همکاری برای کسب منافع مشترک است برخلاف تصورها، این منازعات ایدئولوژیکی نیستند که در مناسبات عربستان و جمهوری اسلامی ایران نقش اصلی را دارند، بلکه این مسائل ژئوپلیتیکی هستند که نقش کلیدی در مناسبات دوجانبه دارند. توافق اخیر میان این دو کشور درواقع یک نوع واقع‌گرایی نسبت به این مناسبات ژئوپلیتیکی و تلاش برای همکاری برای کسب منافع مشترک است. در عمل نیز این توافق اولیه برای کاهش تنش‌ها میان دو بازیگر اصلی در سطح منطقه و غرب آسیا و جهان اسلام، می‌توان زمینه همگرایی در کل جهان اسلام و کل کشورهای منطقه را فراهم نماید.


مهم‌ترین تأثیر توافق بین ایران و عربستان بر کشورهای منطقه و کانون‌های تنش منطقه‌ای چیست و این توافق چه دستاوردی در سطح منطقه برای جمهوری اسلامی ایران دارد؟


عمادی: ما نباید به این توافق‌نامه یک نگاه راهبردی داشته باشیم که ایران و عربستان را به دو متحد استراتژیک تبدیل نماید. ضمن اینکه هنوز یک فرصت دوماهه برای برقراری روابط وجود دارد و اینکه دو کشور چقدر اراده سیاسی و اشتیاق برای برقراری این روابط دارند، متغیرهای مهمی و مداخله‌گری هستند که در بررسی‌ها و تحلیل‌های سیاسی راجع به این توافق‌نامه باید مدنظر قرار دهیم. اما چیزی که مسلم است، این است که ما شاهد یک تغییر رویه در مواضع و ادبیات مقامات سیاسی عربستان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران هستیم. این رویکرد نشان می‌دهد که دو کشور به یک واقع‌گرایی در سیاست خارجی رسیدند که اگر توانایی همکاری ندارند، حداقل در زمینه کاهش منازعات تلاش کنند. دو کشور درگیر مسائل داخلی زیادی هستند و هزینه‌های زیادی در زمینه جنگ نیابتی پرداخت کردند. کاهش رشد اقتصادی و افزایش کسری تجاری دو کشور درنتیجه سیاست خارجی تنش‌زا و جنگ‌های نیابتی باعث شده تا مقامات دو کشور به یک فهم بین الاذهانی برسند که در جهت کاهش و مدیریت تنش‌های منطقه‌ای و بهبود روابط گام بردارند.


در خصوص دستاوردهای منطقه‌ای این توافق‌نامه نیز به چند مورد می‌توان اشاره کرد، نخست اینکه این توافق برای جمهوری اسلامی ایران دستاوردهای عینی‌تر خواهد داشت.


اولین دستاورد آن بهبود روابط با برخی کشورهای دنباله‌رو عربستان سعودی است. در تازه‌ترین موارد کشور بحرین که بعد از عربستان سعودی بیشترین اختلاف‌ها را با جمهوری اسلامی ایران داشت، از هیئت پارلمانی جمهوری اسلامی ایران میزبانی کرد. این مسئله ضمن اینکه دستاوردی برای جمهوری اسلامی ایران است، نشان‌دهنده جایگاه رهبری عربستان سعودی در جهان اسلام و به‌خصوص کشورهای عربی نیز هست. بهبود روابط با عربستان، فشار و اجماع کشورهای عربی علیه جمهوری اسلامی ایران را کاهش می‌دهد.


دستاوردهای توافق پکن برای ایران چیست؟


دومین دستاورد این توافق کاهش ایران هراسی است و تصویر ذهنی و ادراک حاکمان سعودی نسبت به جمهوری اسلامی ایران تغییر خواهد کرد و باعث کاهش سیاست ایران هراسی این کشور می‌شود. بخش عمده‌ای از مشکلات اقتصادی کشور عربستان درنتیجه همین سیاست ایران هراسی غرب است که این کشور را به سمت خرید تسلیحات و تجهیزات نظامی سوق داد. مضاف بر این یک دستاورد برای محور مقاومت است و عربستان سعودی با درک این جایگاه جمهوری اسلامی ایران و محور مقاومت، تلاش می‌کند تا از اقدامات خود علیه محور مقاومت به‌خصوص در یمن بکاهد.


سومین دستاورد این توافق برای جمهوری اسلامی ایران تحت تأثیر قرار گرفتن سیاست عادی‌سازی رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی است. در سال‌های اخیر ما شاهد شکل‌گیری یک موازنه تهدید و بلکه یک موازنه وحشت میان کشورهای عربی و رژیم صهیونیستی علیه جمهوری اسلامی ایران هستیم، اما این توافق، نقشه رژیم صهیونیستی برای ایجاد یک محور فشار عربی-عبری علیه جمهوری اسلامی ایران را نقش بر آب کرد. مضاف بر این سیاست‌های کابینه افراطی دولت نتانیاهو و مواضع ضد عربی آن‌ها، باعث انزوای بیشتر رژیم صهیونیستی در منطقه خواهد شد و بیش‌ازپیش این کشور را در بحران فرو خواهد برد. درحالی‌که رژیم صهیونیستی تلاش می‌کرد تا با همراهی کشورهای عربی، زمینه یک جنگ را علیه ایران فراهم نماید، اما هم‌اکنون هم به دلیل توافق بین جمهوری اسلامی ایران و عربستان و هم به دلیل تمرکز ایالات‌متحده در اوکراین و عدم‌حمایت این کشور از سیاست‌های جنگ‌طلبانه رژیم صهیونیستی، شاهد تضعیف و شکست سیاست‌های رژیم صهیونیستی علیه کشورمان هستیم.


دستاورد بعدی و چهارم این توافق در خصوص تحولات منطقه‌ای است و همان‌طور که مذاکرات محرمانه میان عربستان و جمهوری اسلامی ایران در چین در حال انجام بود و به نتیجه رسید، نشانه‌هایی از آغاز مذاکرات و عادی‌سازی روابط میان کشورهای عربی و سوریه وجود دارد و سفر هیئت پارلمان عربی به سوریه که به نظر می‌رسد با چراغ سبز عربستان انجام شد و به‌نوعی مشروعیت‌بخشی به بشار اسد بوده است، می‌تواند زمینه عادی‌سازی روابط میان عربستان سعودی و سوریه و بازگشت این کشور به اتحادیه عرب را فراهم نماید. همچنین این توافق می‌تواند زمینه پایان جنگ یمن را فراهم کند؛ چراکه یکی از مهم‌ترین اهداف عربستان از این توافق پایان جنگ یمن است که به یک باتلاق برای عربستان سعودی تبدیل شده است.


نکته مهمی که در مورد توافق جمهوری اسلامی ایران و عربستان وجود دارد این است که این توافق برای نخستین بار در پایتخت یک کشور غیر غربی اتفاق افتاد، اگر بخواهیم یک شبیه‌سازی تاریخی داشته باشیم، همان‌طور که با ورود ایالات‌متحده به جنگ جهانی دوم ما شاهد شکل‌گیری نظام دوقطبی میان شرق و غرب بودیم، آیا می‌توان ورود چین به این توافق و منطقه غرب آسیا را به‌مثابه شکل‌گیری یک نظام دوقطبی نوین و بلوک‌بندی جدید میان شرق و غرب قلمداد کرد و اساساً مهم‌ترین هدف و انگیزه کشور چین برای ورود به این توافق و منطقه غرب آسیا چیست؟


کرمی: برای پاسخ به این سوال نیاز است که نگاهی به راهبرد اصلی و سیاست چین در غرب آسیا داشته باشیم که جدای از راهبرد اصلی «کمربند راه» این کشور نیست. هسته اصلی این راهبرد این است که به دلیل افزایش نیاز چین به انرژی در سال‌های آتی، این کشور باید در سه آب راهه اصلی محل انتقال انرژی یعنی تنگه ملاکا، تنگه هرمز و تنگه باب المندب حضور داشته باشد. بخش عمده‌ای از تکاپو و فعالیت‌های سیاست خارجی چین حول همین سیاست کمربند راه است، چراکه ثبات سیاسی این منطقه بر ثبات سیاسی و اقتصادی این کشور دارد. برای دستیابی به این هدف، چین دو نوع همکاری را با کشورهای غرب آسیا آغاز کرده است، یکی همکاری‌های راهبردی مانند توافق ۲۵ ساله با جمهوری اسلامی ایران و دیگری توافق‌نامه جامع همکاری با برخی کشورهای عربی است.


نگاه چین به توافق جمهوری اسلامی ایران و عربستان نیز از این منظر بوده و تلاش کرد که بین دو کشور تأثیرگذار منطقه‌ای که دارای توافق استراتژیک با این کشور هستند، مصالحه ایجاد کند تا استراتژی کمربند راه این کشور تحت تأثیر قرار نگیرد؛ چراکه هرگونه مخاصمه میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان، تهدیدی برای امنیت انرژی چین قلمداد می‌شود. نخستین این تهدیدات بحث به خطر افتادن حمل‌ونقل دریایی است. دومین تهدید افزایش قیمت انرژی است که ممکن است رشد اقتصادی چین را تحت تأثیر قرار دهد. بنابراین ثبات سیاسی منطقه غرب آسیا یک متغیر عمده برای اقتصاد رو به رشد چین است و مساعی جمیله میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان نیز در همین راستا است. کشور عربستان نیز امیدوار است که بتواند از طریق چین، جمهوری اسلامی ایران را مهار کند و باعث ایجاد یک موازنه نرم با ایالات‌متحده آمریکا شود و جمهوری اسلامی ایران نیز امیدوار است که روابط مسالمت‌آمیز چین و کشورهای عربی، باعث بهبود روابط با کشورهای عربی و کاهش فشارها بر این کشور شود.


دستاوردهای توافق پکن برای ایران چیست؟


نکته‌ای که در زمینه حضور چین در غرب آسیا وجود دارد، این است که چین از تجربه فروپاشی شوروی درس گرفته است و به همین دلیل ما شاهد مبادلات اقتصادی ۷۰۰ میلیارد دلاری میان چین و ایالات‌متحده آمریکا هستیم و این اقتصاد شبکه‌ای و وابستگی متقابل اقتصادی، متغیر مهمی در رقابت میان چین و ایالات‌متحده آمریکا است و مانع از درگیری مستقیم آن‌ها می‌شود. اما حضور چین در ترتیبات امنیتی منطقه خلیج‌فارس می‌تواند یک نقطه عطفی باشد که به گفته مِرشایمر می‌تواند زمینه برخورد و درگیری نهایی میان قدرت‌های بزرگ جهانی یعنی چین و ایالات‌متحده آمریکا را فراهم نماید و تبعات زیادی برای منطقه غرب آسیا داشته باشد. حضور چین در ترتیبات امنیتی منطقه خلیج‌فارس می‌تواند یک نقطه عطفی باشد که به گفته مِرشایمر می‌تواند زمینه برخورد و درگیری نهایی میان قدرت‌های بزرگ جهانی یعنی چین و ایالات‌متحده آمریکا را فراهم نماید و تبعات زیادی برای منطقه غرب آسیا داشته باشد.


مهم‌ترین تأثیر توافق میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان بر توافق آبراهام و عادی‌سازی روابط اعراب و رژیم صهیونیستی چیست؟


عمادی: اغلب تحلیل‌ها در خصوص توافق فعلی پیرامون بدیهیات و جایگاه مهم هر دو کشور در منطقه غرب آسیا است. اما در تحلیل نهایی ما باید ببینیم که آیا با گذر زمان، این رقابت‌های ژئوپلیتیکی چه تأثیری بر روابط دوجانبه می‌گذارد. موضوع ارتباط با عربستان برای جمهوری اسلامی ایران خیلی مهم است و ما برای بهبود شرایط داخلی، نیازمند کاهش این تنش‌ها در سیاست خارجی هستیم.


توافق میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان به چند دلیل بر عادی‌سازی روابط میان رژیم صهیونیستی و اعراب تأثیر خواهد گذاشت: نخستین دلیل آن این است که کابینه نتانیاهو خیلی تلاش کرد تا با عربستان سعودی رابطه دیپلماتیک برقرار کند و تابوشکنی‌هایی نیز در این زمینه انجام شده است. این توافق ممکن است باعث قطع شدن کامل این روابط نشود و عربستان سعودی ممکن است همان مشی و الگوی امارات متحده عربی را در پیش بگیرد و با هر دو کشور جمهوری اسلامی ایران و رژیم صهیونیستی ارتباط داشته باشد؛ اما چیزی که مسلم است که با رفع تهدید ایران، انگیزه‌های عادی‌سازی کاهش پیدا خواهد کرد. دومین دلیل این است که عادی‌سازی روابط رژیم صهیونیستی و اعراب در حال حاضر با یک تهدید دیگری مواجه است و آن نابسامانی اجتماعی و امنیتی درون اراضی اشغالی و احتمال وقوع جنگ داخلی و فروپاشی اسرائیل است. این وضعیت امنیتی نیز باعث متوقف شدن این سیاست عادی‌سازی شده است. متغیر مهمی که در این زمینه تأثیرگذار است الگوی رفتاری ایالات‌متحده آمریکا و حمایت و یا عدم‌حمایت این کشور از کابینه افراطی رژیم صهیونیستی است که بر این عادی‌سازی روابط تأثیر زیادی دارد.


آیا می‌توان توافق اخیر میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان را مقدمه‌ای بر احیای مذاکرات برجم و دستیابی به توافق هسته‌ای قلمداد کرد؟


کرمی: توافق میان جمهوری اسلامی ایران و عربستان زمینه خوبی برای احیای مذاکرات ایجاد می‌کند، چراکه یکی از دلایل به نتیجه نرسیدن مذاکرات کارشکنی کشورهای عربی و به‌خصوص عربستان سعودی در روند مذاکرات بود. موضوع قدرت هسته‌ای جمهوری اسلامی ایران به‌عنوان یکی از مؤلفه‌های بر هم زننده توازن قدرت در منطقه غرب آسیا همواره یکی از نگرانی‌های کشور عربستان سعودی بوده است و با انجام این توافق آن‌ها تلاش دیپلماتیک بیشتری برای حل این موضوع انجام خواهند داد. اما نکته‌ای که در این زمینه وجود دارد، مذاکرات هسته‌ای و احیای برجام بیشتر متأثر از جنگ اوکراین و نقشی است که به‌زعم غربی‌ها جمهوری اسلامی ایران در این جنگ دارد و تا مسئله جنگ اوکراین حل نشود، نباید امیدی به احیای مذاکرات برجام داشته باشیم.


با توافق میان چین و جمهوری اسلامی ایران و تلاش چین و عربستان سعودی برای میانجیگری و تنش‌زدایی در اوکراین، جمهوری اسلامی ایران نیز می‌تواند نقش مثبتی در این زمینه ایفا کند و این موضوع می‌تواند اثر مثبتی بر مذاکرات برجام دارد؛ موضوع دیگر نیز تبادل زندانیان با وساطت کشور عمان و بر مبنای بسته جوزف بورل (مسئول سیاست خارجی اتحادیه اروپا) برای احیای برجام بود که می‌تواند گشایشی برای بازگشت به مذاکرات برجام ایجاد نماید


جمع‌بندی و نتیجه‌گیری


در نشست «تهران و ریاض؛ از بن‌بست دیپلماتیک تا توافق پکن» تلاش شد که به برخی سؤال‌ها و ابهامات در خصوص تأثیر و پیامدهای توافق جمهوری اسلامی ایران و عربستان بر روابط دوجانبه و کانون‌های تنش‌زای منطقه‌ای و بین‌المللی بررسی شود. گرچه به دلیل منتشرنشدن جزئیات توافق، اظهارنظر در خصوص پیامدها و دستاوردهای داخلی، منطقه‌ای و بین‌المللی آن کمی زود است و دست‌کم در کوتاه‌مدت نباید انتظار داشته باشیم که این توافق به یک توافق راهبردی میان دو کشور تبدیل شود؛ اما آنچه مسلم است این است که نفسِ این توافق و حرکت در جهت کاهش منازعات و تنش‌ها می‌تواند نقش و تأثیری بنیادین بر ثبات و امنیت منطقه غرب آسیا داشته باشد.



اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار