به گزارش ذاکرنیوز، مهدی خدایی: عبارت «اقتصاد سینما» دو جزء دارد، «اقتصاد» و «سینما». جزء اول دربرگیری بالایی نسبت به جزء دوم دارد، زیرا وضعیت اقتصادی رابطهای مستقیم با معیشت و رفاه مردم دارد و از این رو مسئله همه آنها است، اما سینما متأسفانه هنوز به مسئله همه مردم تبدیل نشده است! پس «مسئله بودن» نقطه افتراق اقتصاد و سینما در ایران است، هنوز عده کمی از مردم برای تماشای فیلم به سینما میروند و«سینما مسئله عموم مردم نیست!»
این مسئله چند علت دارد:
الف) اینکه تعداد اندکی از مردم برای تماشای فیلم به سینما میروند و جای خالی آن در سبد فرهنگی بسیاری از خانوادهها خالی است، خود تابعی از وضعیت اقتصادی کشور است، چرا که وقتی مردم درگیر تأمین حداقلهای معیشت خود باشند، نمیتوان از آنها انتظار داشت که پولهای خود را خرج گیشه سینما کنند. این معضل در سایر بسترهای فرهنگی کشور مثل کتاب، موسیقی و تئاتر نیز وجود دارد؛ بدون شک مشکلات اقتصادی عموم مردم و گرانی قیمت بلیت سینما، کتاب، کنسرت و تئاتر نسبت به درآمد و توان مالی مردم، سبب شده است این بسترهای فرهنگی مختص به طبقه پولدار کشور شود و طبقه متوسط رو به پایین از حضور در آنها بیبهره بماند و این یعنی محروم کردن اقتصاد فرهنگ از مشارکت اکثریت مردم کشور.
طبق آمار اعلامی محمد خزاعی رئیس سازمان سینمایی کشور 10 تا 12 درصد مردم مخاطب سینما هستند و سینما در ایران بهطور متوسط 8 درصد مخاطب ثابت دارد، یعنی 6 میلیون و 800 هزار نفر از جمعیت یک کشور 85 میلیون نفری!
راه حل معضل مخاطب محدود فرهنگ و هنر در شرایط اقتصادی کنونی آن است که تمام بسترهای فرهنگ و هنر بهخصوص سینما به عنوان پیشران فرهنگی جهان، در حوزه مصرف ـ مثل معیشت مردم ـ از «یارانه» بهرهمند شوند. مثلا برای اقشاری مثل کارگران، افراد تحت پوشش نهادهای حمایتی، دانشجویان، کسانی که با خانواده به سینما میروند، اردوهای سینمایی مدارس، دانشآموزان، مادران دارای دو فرزند و بیشتر، زنان سرپرست خانوار، زوجهای جوان و... میتوان قیمت بلیت را کاهش داد و راه سینما، کنسرت، تئاتر را برای مصرف مکرر و دستهجمعی این اقشار هموار کرد. این خود وجه مهمی از عدالت فرهنگی است که شعار دولت کنونی است.
ب) کیفیت پایین بسیاری از فیلمها دلیل دیگری است که موجب شده است مردم کمتر به سینما بروند. در همین اوضاع نامطلوب اقتصادی هم شاهدیم که به مجرد قرار گرفتن یک فیلم جذاب، خوشساخت و دارای پیام بر پرده و یا طنزی که کمی مردم را بخنداند، مخاطبان گرایش بیشتری به سینما نشان میدهند.
کیفیت پایین برخی از آثار سینمایی قطعا یکی از مواضع تهدید و تحدید اقتصاد سینما است. چرا مردم باید بلیت یک فیلم باکیفیت و یک فیلم بیکیفیت را به یک قیمت بخرند؟ بسیاری از سینماروها از این کار اجتناب میکنند و حاضر نیستند 45 هزار تومان برای فیلمی نامرغوب هزینه کنند. در مقوله اقتصاد سینما، فیلم سینمایی کالا محسوب میشود، کالای فرهنگی، پس بدیهی است که باید همچون یک کالا با آن مواجه شد و همانگونه که در دایره سایر کالاها اعم از خوردنی، پوشیدنی و... قیمت تابع کیفیت است، در حوزه کالاهای فرهنگی نیز باید چنین باشد.
جالبتر اینکه وقتی هم میخواهند قیمت بلیت سینما را شناور کنند بهجای اینکه کیفیت فیلم لحاظ شود، کیفیت سالن نمایش آن را لحاظ میکنند، گویی که مخاطب برای تماشای سالن به سینما رفته است. هرچند که کیفیت، صدا و صندلی و ... در سالن سینما بسیار مهم است، اما باز هم تماشای بدترین فیلمها در مدرنترین سالنها مخاطب را به لذت نمیرساند در حالی که تماشای فیلمی سرگرمکننده و خوشساخت در بدترین سالنها هم خاطرهای خوش برای انسان میسازد و لذتبخش است.
برای جلوگیری از ضربهای که ممکن است فیلمهای بیکیفیت به اقتصاد سینما و حتی گیشه خودشان! وارد کنند، لازم است مکانیزمی برای درجهبندی کیفی فیلمها و تعیین قیمت بر اساس آن طراحی شود، بهعنوان مثال میتوان اکران تمام فیلمها را با حداکثر قیمت بلیت که اکنون 45 هزار تومان است، آغاز کرد، اما مختص هر ژانر سقف فروشی برای 10 روز اول تعیین کرد ـ مثلا برای ژانر کمدی x میلیارد و برای ژانر اجتماعی x/2 در نظر گرفت ـ و ادامه فروش با حداکثر قیمت را منوط به نتیجه ترکیبی موارد ذیل کرد:
اول) تحقق سقف تعیینی برای 10 روز اول اکران
دوم) نظرسنجی پیامکی از شماره موبایل کسانی که بلیت خریده و فیلم را تماشا کردهاند، مثلا با طرح این سؤال که «با توجه به کیفیت فیلمی که تماشا کردید، آیا موافق حفظ حداکثر قیمت بلیت آن هستید یا خیر؟!»
چهبسا کاهش قیمت بلیت برخی از فیلمها سبب شود مخاطبان بیشتری پیدا کند و در مجموع فروش بهتری داشته باشد.
ج) استفاده از اکران خارجی بهخصوص در حوزه نفوذ فرهنگی و بهخصوص در حوزه نفوذ دینی و زبانی ایران میتواند مقوم اقتصاد سینمای کشور باشد.
کشورهای اسلامی و فارسی زبان میتوانند سهلترین مقاصد سینمای ایران باشند، چرا که از طرفی فیلمهای ایرانی در کل، فاقد انحرافات اخلاقیاند و هم در کشورهای فارسی زبان مثل افغانستان و تاجیکستان نیاز به دوبله ندارند.
امروزه سینمای پس از انقلاب اسلامی در سطح جهان برای خود برندی تحت عنوان «اخلاقی و پاک» ساخته است. اخلاقی و پاک بودن که خودش وجهی از کیفیت محسوب میشود، میتواند بسیاری از مردم جهان را که از مسائل غیراخلاقی در حوزه فرهنگ و هنر گریزانند، جذب سینمای ایران کند و این فرصتی است که نباید از آن غافل شد و لازمه قطعی آن ارتقای سطح جذابیتهای داستانی و تصویری فیلمها است، چرا که اکران جهانی، عرصه رقابت در حوزه جذابیتهای اینچنینی است که اگر سینمای ایران در این وجه پیشرفت نکند نه تنها نمیتواند توفیقی در اکران جهانی داشته باشد، بلکه بهتدریج مخاطب داخلی را نیز دو دستی تقدیم رقبای خارجی و همین اقتصاد نحیف موجود را نیز نابود خواهد کرد! اما اگر قابلیتهای داستانی و فنی سینمای ایران را ارتقا دهیم، میتوان با سینمای اخلاقی و پاک تا قلب اروپا و آمریکا نیز نفوذ کرد و مرزهای فرهنگی و اعتقادی انقلاب اسلامی را در جهان توسعه داد.
د) سینما باید راوی مسائل و تأمینکننده نیازمندیهای مخاطبان خود در داخل و خارج باشد، سینما در انتخاب سوژههای خود باید به چیزی بیندیشد که مردم میاندیشند تا اینکه خروجی آن یا راوی خواست مردم برای حاکمان و یا پاسخی به پرسشها و نیازمندیهای آنان باشد.
سینما باید هنگامی که مردم نیاز به خنده دارند بتواند آنها را از عمق وجود بخنداند، آنگاه که مردم نیاز به گرییدن دارند آنها را بگریاند و آنگاه که نیاز به اتحاد دارند آنها را منسجم کند. در این صورت مردم با سینما احساس یگانگی خواهند کرد و سینما مانند آب و نان مسئله آنها خواهد شد؛ اما اگر احساس کنند که سینما و اهالی آن دروغ را بهجای حقیقت نشانده و لودگی و سخافت را به جای طنز و هدفش فقط پر کردن گیشه از پول مردم و تخدیر جان آنها است، آنگاه از آن روی برمیتابند و سینما میماند و صندلیهای خالیاش!
ماحصل آنچه در چهار شماره فوق به آن اشاره شد این است که سینمای ایران باید فیلمهایی با داستانها و تصاویر جذاب برای مردم تولید کند و دولت نیز در شرایط تورم و رکود اقتصادی به مصرفکنندگان داخلی سینما و فرهنگ و هنر یارانه بدهد تا کالاهای فرهنگی و هنری ایران در مجموع فروش داخلی و خارجی خود، اقتصادی قوی را برای خود و کشور شکل دهند.