ایمان و استحکام اعتقادی ابوطالب در بیان امام خامنه‌ای

ابوطالب وقتی ایمان و استقامت پیامبر(ص) را دید، منقلب شد و گفت: برو هر کاری که می‌خواهی بکن؛ هدفت را دنبال کن. سوگند به خدا من تو را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم.

به گزارش ذاکرنیوز ، یکی از شخصیت‌های مهم در تاریخ اسلام که به عنوان یار و مدافع پیامبر(ص) شناخته می‌شود، جناب ابوطالب بن عبدالمطلب است؛ شخصیتی بزرگ و بزرگوار که عموی نبی مکرم اسلام و پدر امام علی (ع) بوده و در تمام عمر پر برکت خود مدافع و حامی اسلام و پیامبر(ص) بود به قدری که وقتی خبر وفات او را به رسول اعظم(ص) رساندند، اشک از دیده‌های ایشان جاری شده و در غم ایشان سوگوار شد.

 به مناسبت سالگرد وفات حامی بزرگ پیامبر(ص) به بازخوانی بخش‌هایی از سخنان امام خامنه‌ای درباره منش و سبک زندگی جناب ابوطالب پرداخته است. بیانات در دیدار با مسئولان نظام به مناسبت عید مبعث در سال 87 ایراد شده و رهبر معظم انقلاب اسلامی در این دیدار به نکته‌های مهمی از سیره و سبک زندگی جناب ابوطالب و ایمان ایشان اشاره کرده‌اند.

 «وقتی که در مرحله اول بعثت، بعد از آنی که با گذشت سه سال یا بیشتر - که دعوت پنهانی بود، مخفی بود - پیغمبر توانسته بود سی، چهل نفر را مسلمان بکند.  بعد امر الهی آمد که: «فاصدع بما تؤمر و اعرض عن المشرکین. انّا کفیناک المستهزءین»؛ علنی کن، برو توی میدان، پرچم را به دست بگیر و کار را علنی کن.

پیغمبر آمد وسط میدان و قضایایی که شنیده‌اید. بزرگان و صنادید قریش و زرمندان و زورمندان آن جامعه به خود ترسیدند و لرزیدند. اولین کاری که کردند، تطمیع آن بزرگوار بود. آمدند پیش جناب ابی‌طالب گفتند که این برادرزاده تو اگر ریاست می‌خواهد، ما ریاست مطلق خودمان را به او می‌دهیم؛ اگر ثروت می‌خواهد، آنقدر به او ثروت می‌دهیم که از همه ما ثروتمندتر بشود؛ اگر مایل است پادشاهی کند، ما او را به عنوان پادشاه خودمان انتخاب می‌کنیم. بگویید از این حرف‌هایی که می‌زند، دست بردارد.

جناب ابی‌طالب که بر جان پیغمبر می‌ترسید و از توطئه آنها بیمناک بود، پیش پیغمبر آمد و گفت بزرگان مکه این پیغام را دادند. شاید نصیحت کرد، توصیه کرد که حالا شما هم یک خرده‌ای کوتاه بیایید؛ این ایستادگی به این اندازه دیگر چرا؛ لازم نیست.

پیغمبر فرمود: «یا عمّ! واللَّه لو وضعوا الشّمس فی یمینی و القمر فی شمالی لاعرض عن هذا الامر لا افعله حتّی اظهره اللَّه او یذهب بما فیه»؛ عموجان! اگر خورشید را در دست راست من بگذارند و ماه را در دست چپ من بگذارند، برای اینکه من از این هدف دست بکشم، سوگند به خدا این کار را نمی‌کنم؛ تا وقتی یا خدا ما را پیروز کند یا همه ما از بین برویم. بعد در روایت دارد که «ثمّ اغرورقت عیناه من الدّمع»؛ چشم مبارک پیغمبر لبریز اشک شد و از جا بلند شد.

 ابوطالب این ایمان، این استقامت را وقتی که دید، منقلب شد و گفت: «یابن اخی اذهب و قل ما احببت»؛ برو هر کاری که می‌خواهی بکن؛ هدفت را دنبال کن. «واللَّه لا اسلّمنّک بشیء»؛ سوگند به خدا من تو را با هیچ چیز عوض نمی‌کنم. این ایستادگی، ایستادگی می‌آفریند. این استقامت از پیغمبر، ریشه استقامت را در ابوطالب مستحکم می‌کند. این پایبندی به هدف، نترسیدن از دشمن، طمع نورزیدن در آنچه که در دست دشمن است، دل نبستن به امتیازی که دشمن می‌خواهد بدهد در مقابل متوقف کردن این راه، ایستادگی می‌آفریند، آرامش به وجود می‌آورد، اعتماد به راه و به هدف و به خدایی که این هدف متعلق به اوست، به وجود می‌آورد.

لذا سی، چهل نفر بیشتر نبودند. همین سی، چهل نفر در مقابل آن همه مشکلات، آن همه دشواری‌ها ایستادند و روز به روز زیاد شدند. روز به روز در مکه می‌دیدند که با عمار چه می‌کنند، با بلال چه معامله‌ای می‌شود، سمیه و یاسر چه جور زیر شکنجه قرار می‌گیرند و شهید می‌شوند؛ این‌ها را می‌دیدند، در عین حال ایمان می‌آوردند. پیشرفت حق اینجوری است. صرفاً در حالت آسایش، در حالت امن و امان پرچم حق را بلند کردن و پای آن سینه زدن، حق پیش نمی‌رود. حق آن وقتی پیش می‌رود که صاحب حق، پیرو حق، در راه پیشرفت حق از خود استقامت و استحکام نشان بدهد.»


اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار