به گزارش ذاکرنیوز، محمدعلی سافلی:5 ژوئن 2021، بیست سال سلطه آمریکا بر پایگاه نظامی بگرام پایان یافت. پایگاهی هوایی که یادگار سلطه ارتش سرخ شوروی بر این کشور بود. بعد از پیروزی مجاهدین این پایگاه به دست آنها افتاد و بعد طالبان در آنجا خیمه زد تا اینکه با حمله آمریکا و اشغال افغانستان توسط ناتو این فرودگاه به دست آمریکا بازسازی شد.
البته بگرام تنها یک پایگاه نظامی نبوده، بلکه زندان آنجا دست کمی از گوانتانامو نداشته است اما کمتر اطلاعی از زندان آن در دست است. زندان گوانتانامو و زندان ابوغریب، دو زندانی بود که تصاویر منتشر شده از آن اوج سبعیت ارتش آمریکا را مشخص کرد.
در زندان گوانتانامو که بعد از سال 2021 در خلیج گوانتانامو تاسیس شد و برخی افراد طالبان در آن نگهداری میشدند، از روشهایی همچون غرق مصنوعی، شکنجههای جنسی، اعدام ساختگی، خوراندن دارو و استفاده از سگ برای ارهاب استفاده میشد.
تصویری معروف متعلق به «علی شلال قیسی» یکی از زندانیان شکنجه شده در ابوغریب که روی جلد مجله اکونومیست منتشر شد
در زندان ابوغریب بغداد که در دوران صدام یادآور شکنجه مخالفان رژیم بعث بود، بعد از حمله آمریکا به این کشور تصاویری از آن پخش شد که روی صدام را در شکنجه سفید کرده بود.
تصاویری که از این زندان در سال 2004 در اینترنت پخش و شبکه CBS گزارشی از آن پخش کرد، حاوی صحنههایی رعب انگیز از برهنه کردن، به دیوار بستن و ارعاب با سگ بود.
در سفر خبرنگاران تسنیم به افغانستان، به صورت اتفاقی با یکی از افغانستانیهایی که با آمریکا جنگیده بود و در پایگاه هوایی بگرام زندانی بوده روبهرو شدیم که بخشی از خاطرات خود را بازگو کرد و ما هم به دلیل تحفظ از آوردن نام وی خودداری میکنیم.
متن زیر روایتی از این دیدار کوتاه با این زندانی زندان بگرام است:
"11 سال زندان بودم در بگرام!" گفتن همین جمله کافی بود که از او بخواهیم تا این 11 سال را در همین مدت کوتاه در ماشین برایمان تعریف کند.
بگرام پایگاهی نظامی در شهر بگرام در نزدیکی کابل است؛ پایگاهی که یادگار دوران سلطه شوروی در این کشور بود و آمریکایی ها بعد از حمله 1 سپتامبر 2001 آن را به ارث بردند.
حالا کسی از قلب این پایگاه داشت لایههای زیرین بگرام را تعریف میکرد. پیش از آنکه ما چیزی بپرسیم خودش لب به سخن گشود: "ناخنهایم را کشیدند... مادر زادگیام را از بین بردند..." راننده که فارسی بهتر میداند و احتمالا فهمیده ما معنای مادرزادگی را نمیدانیم ترجمه میکند: "بیضههایش..."! تازه دوزاری ما میافتد؛ حتی تصور شکنجههای قرون وسطایی واقعا رنج آور است.
این مبارز افغان پا به پای ذهن ما جلو میآمد و قبل آنکه بپرسیم حرف میزد: "آمریکا هرچه فساد و گندکاری بود کرد.. یهود و نصاری آمده بود و می خواست کشورهای اسلامی را به جان هم بیندازد... همینجا یک داعشی از بنگلادش را گرفتیم که میخواست به ایران برود تا جان شیعه را بگیرد... برای ما 10 آمریکایی با یک داعشی برابر است چون از داعشی بدمان می آید چون هرجایی هم که آبادی هست نابود میکنند."
از او میخواهیم که هرچه بیشتر از دوران اسارتش بگوید. از آغازین روزهای درگیری... "آمریکاییها روزهای اول مهربان بودند. کباب، همه چی میآوردند؛ به ما میگفتند که خانواده تان را به هرجا بخواهید میبریم اما شما برای ما کار کنید. به ایران و پاکستان بروید و عملیات کنید. منظورشان انتحاری زدن بود. روزهای اول نمیزدند و پذیرایی میکردند. اگر دعوتشان را می پذیرفتی تو را به هرجا میبردند. خانواده را به فرانسه و آمریکا... هرجای دنیا میخواستی میبردند، اما دعوتشان را نپذیرفتیم. مجاهدین گپشان را قبول نمیکردند."
اینجا واژه گپ معانی مختلفی وارد. مثلا "چه گپ است؟" یعنی چه مشکلی است؟ گپ بزنیم یعنی حرف بزنیم و در اینجا هم گپشان را قبول نکردیم یعنی دست رد بر پیشنهادات آمریکا و یحتمل آغاز شکنجهها.
تصویری از زندان آمریکا در بگرامِ افغانستان
می گوید: آمریکاییها و متحدانش در این زندان به قرآن شریف لگد میزدند. یک نفر بود به اسم کارلو نیروی ایتالیا بود. به دختر افغانی جلوی چشم ما تعرض میکرد!" نظامی ایتالیا در بگرام یعنی نیروی ناتو! تصور چنین عمل شنیعی آن هم در برابر ملتی که این چند روز دانستم بسیار روی ناموسش حساس است واقعا رنج آور و عذاب آور است!
"ما را به خاطر آفتاب به تفریحگاه میکرد. روی سر ما یک چیز میکشید و سگ ها را میآورد. سگ تربیت شده... روی ما ادرار میکردند... یک زن پاکستانی بود به نام بی بی صدیقه که سگ در زندان با وی زنا کرده بود. من خودم با 4 نفر دیگر شاهد بودیم."
آنقدر از این حرفها متعجبم که میپرسم خودت دیدی؟؟ او هم قسم میخورد که شاهد بوده! فلذا العهدة علی الراوی!
تصویری از زندان آمریکا در بگرامِ افغانستان
در بین زندانهای معروف دنیا که به دست آمریکا اداره میشد نام گوانتانامو و ابوغریب را زیاد شنیدهایم. زندانهایی که زمانی نامشان هم بر پیکر آدم لرزه می انداخت. حالا گویا در قلب بگرام هم شعبه دو گوانتانامو بوده است: "داخل بگرام دو زندان بود. یک زندان که سیاهچال بود و در پشتون تُرجل میگویند و مثل ابوغریب و گوانتانامو بود. من 6 و نیم سال را آنجا بودم. یکی هم زندان عمومی بود. دندان هایم را با انبر دست کشیدند... ."
از او میپرسم "آیا آنجا مقامات آمریکا هم دیدی که شماتتی بکنی؟" سوال اگرچه در پیش خودم تاحدودی احمقانه بود اما او پاسخ روشنی داد: "یک دفعه صلیب سرخ آمد و وقتی توضیح دادم چه کردند، بعد آمریکاییها آمدند سراغم و شکنجه کردند. فهمیدم صلیب سرخ بدتر ما را لو داده است!"
جای کشیدن ناخنهایش را نشانم میدهد. بعد آستینش را بالا میزند و چند جای زخم عمیق رو دستهایش هست. لهجه پشتونش نمیگذارد دقیق بفهمم چگونه شکنجه شده اما از لفظ اسپری میفهمم که با مواد شیمیایی این یادگاریها رو دستش کشیده شده...!
جالب اینجاست در بگرام زندانی ایرانی هم داشتند: "یک ایرانی بود که از ابوغریب آورده بودند در زندان بگرام. یک کوبایی بود از گوانتانامو آورده بودند. اینها و پاکستانیها را خیلی شکنجه میکردند. کار دست یهودیها بود. آنها شکنجه میکردند. این صهیونیستها خیلی ظلم میکردند." از این حرف ذهنم به سالهای دور میرود. زمانی که برخی کارمندان موساد برای تعلیم شکنجه به ایران آمدند و به تربیت بازجوهای ساواک پرداختند. صنعت صادرات شکنجه اسرائیل تا افغانستان هم رفته بود.
در همین اثنا به مقصد میرسیم و متاسفانه 11 سال زندان در نیم ساعت مختصر میشود؛ هرچند دوست داشتیم اسرار بیشتری از این پایگاه نظامی بدانیم.