«اینجا سوریه است»؛ زنانی ایستاده در خط مقاومت/ ناشنیده‌هایی به روایت اولین نویسنده زن ایرانی در شام

کتاب «اینجا سوریه است» تلاش دارد از گذر صحبت با زنان از ادیان مختلف به این پرسش پاسخ دهد که جنگ چه تأثیری بر زنان سوری گذاشته است؟

به گزارش ذاکرنیوز،«... افراد زخمی را جلوی چشم بچه‌های کوچک شلاق می‌زدند. بچه‌ها که این صحنه‌ها را می‌دیدند، از ترس گوشه‌ای پناه می‌بردند و گریه می‌کردند. مسلحین ایلین را با همان بدن مجروح شلاق زدند؛ آن‌هم جلوی چشم‌ بچه‌هایش. بقیه زن‌های اسیر، بچه‌هایش را در آغوش می‌گرفتند و سعی می‌کردند با دست جلوی چشم‌هایشان را بگیرند. دخترهای چهارساله و دوساله‌اش با وحشت و نگرانی گریه می‌کردند. وقتی مسلحین بی‌رحمانه شلاق به سروصورتمان می‌زدند؛ تنها کاری که می‌توانستیم بکنیم این بود که دست‌هایمان را سپر سروصورتمان کنیم تا ضربه‌های کمتری بهمان بخورد.»...

این‌ها تنها بخشی از روایت کتاب زهره یزدان‌پناه از زنان سوری است. کتاب «اینجا سوریه است» اولین اثر از مجموعه «زنان مقاومت - فتنه شام» است که تلاش دارد صدای زنان سوری در چند سال اخیر و در بحران‌های مختلف باشد. کتاب یزدان‌پناه از چند وجه خواندنی است؛ هم نویسنده و هم راوی. کتاب پژواک صدای زنان سوری است که با چنگ و دندان طی سال‌های اخیر زندگی‌، خانواده‌ و خانه‌شان را حفظ کرده‌اند؛ از همان زمان که جغد جنگ به ناگاه بر سرشان آوار شد و آرزوهایشان را دزدید، آموختند که چگونه در شرایط جدید زندگی کنند و در عین حال، آفریننده زندگی در خط مقاومت باشند. «نویسنده»، دومین نقطه ثقل این کتاب است، او اولین نویسنده زن ایرانی است که در خاک سوریه قدم گذاشته و پای درد دل این زنان نشسته است. «زاویه دید» سومین ویژگی مهم کتاب یزدان‌پناه است، او هنرمندانه «انسان» را ملاک روایت‌هایش قرار داده است؛ فارغ از تمام تعلقات دینی و مذهبی‌اش. تمام این‌ها در کنار نثر شیوا و خواندنی، «اینجا سوریه است» را در مقایسه با بسیاری از آثار متفاوت و متمایز می‌کند.

  به مناسبت انتشار این اثر با یزدان‌پناه، نویسنده، پژوهشگر و مستندساز، به گفت‌وگو پرداخته است. او ضمن اشاره به تلخی‌ها و شیرینی‌های حضورش در سوریه، به آسیب‌هایی که زنان سوری از ادیان مختلف در جنگ سوریه دیده‌اند، اشاره می‌کند. نقش ایران و مدافعان حرم در خاک سوریه و نظر زنان سوری درباره خط مقاومت از دیگر موضوعات این مصاحبه است. گفت‌وگوی تسنیم با نویسنده کتاب «اینجا سوریه است» را می‌توانید در ادامه بخوانید:

زهره یزدان پناه قره تپه- نویسنده، پژوهشگر و مستندساز؛ کارشناسی «تاریخ»، کارشناسی ارشد «تاریخ و تمدن ملل اسلامی» و کارشناسی ارشد «پژوهش هنر»

*تسنیم: طی سال‌های اخیر کتاب‌های متعددی درباره جنگ سوریه، تبعات آن، حضور نیروهای ایرانی در این کشور و ... نوشته و منتشر شده است. تمامی این آثار از نگاه و قلم یک نویسنده مرد به رشته تحریر درآمده است. شما ظاهراً اولین نویسنده زنی هستید که در خاک این کشور حاضر شدید و به نگارش کتابی در این زمینه پرداختید. طبیعتاً سفر به خاک کشوری که بحران‌زده است و حوادث تکان‌دهنده‌ای طی سال‌های گذشته در آن رخ داده، برای یک زن متفاوت خواهد بود. درباره سختی‌ها و احیاناً شیرینی‌های این سفر بگویید. فکر می‌کنم رفتن به سوریه برای یک خانم به این راحتی‌ها میسر نباشد. 

 بله، می‌توان گفت در زمینه کاری و فعالیت‌­هایی مانند پژوهش میدانی و مصاحبه‌­ها و نگارش کتاب به همراه عکس‌هایی که در این پژوهش میدانی در شهرها و استان­‌های مختلف سوریه تهیه کرده‌­ام، حضور من به عنوان یک خانم نویسنده، پژوهشگر و مستندساز ایرانی در سوریه، تقریباً نوعی خط­‌شکنی در میدان، برای حضور در سوریه درگیر جنگ، بود. اما لطف خداوند و عنایت شهدای مدافع حرم مانند شهید محسن حججی که به گمان خودم، اصلاً قصه حضور من در سوریه برای نوشتن این کتاب، به نوعی به شهادت این جهادگر مُخلص و سپس عنایت خاص او گره می خورد و اتفاقات بعد از آن و طرح و ایده اولیه‌­ای که مطرح شد و من در مقدمه کتاب به آن اشاره کرده‌­ام، این توفیق نصیبم شد. از این بابت هم، زبانم از شکر خداوند برای این توفیق، قاصر است.

همانطور که خودتان هم اشاره کردید، طبیعی است که چنین سفری، تلخی­‌ها و شیرینی­‌های خاص خودش را دارد که من به عنوان چاشنی کتاب، سعی کردم به برخی از این موارد تلخ و شیرین- تأکید هم می‌کنم که فقط به برخی از این موارد-، به عنوان حاشیه سفر، در لابه‌لای دیگر روایت‌های کتاب، بپردازم تا ضمن ملموس شدن سختی­‌های این کار، فضای کاری در شرایط بحران هم برای مخاطب ترسیم شود. مثلاً از کِش ­و­قوس‌­هایی که در هر سفر، برای اعزامم پیش می‌­آمد تا شرایطی که برای برخی سوری­‌های مسئول برای حفظ امنیت آنجا که در طی کارم با آنها هم مواجه می‌شدم، باید کلی تلاش و ترفند به کار ­برده می‌­شد تا ثابت شود که من دوستم، نه دشمن.

کتاب , ادبیات مقاومت , انتشارات راه یار , کشور سوریه , داعش | گروه تروریستی داعش ,

*تسنیم: کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ» از چند منظر یک اثر متفاوت درباره سوریه و جنگ چند ساله‌ای است که در آنجا رخ داده است. نخستین ویژگی آن، روایت جنگ از زبان زنان است؛ به عنوان قشری که تاکنون صدای آنها کمتر شنیده شده است. چه شد که تصمیم گرفتید از این زاویه به جنگ سوریه بپردازید؟

در بیشتر جنگ‌­ها و در واقع بهتر است بگویم در هر جنگ و درگیری، حتی در نوع دفاع آن مانند دوران دفاع مقدس خودمان یا حتی همین سوریه که درواقع، جنگی ناخواسته بر نظام و ملت آنها تحمیل شده است و نظام و ملت سوریه، درصدد دفاع از خود و استقلال و تمامیت راضی سرزمین­شان هستند، معمولاً هم حضور مردان در میدان جنگ و مبارزه و دفاع، به خوبی دیده می‌­شود و هم، رنج جراحت و حتی شهادتشان، به خوبی به چشم می­‌آید. اما کمتر موقعیت­‌هایی پیش می‌­آید که هم حضور زنان و دختران در چنین میدان­‌هایی به خوبی چشم بیاید و هم فعالیت‌­هایشان در پشت جبهه به خوبی دیده شود و هم اینکه گاهی باید یادمان بیاید که وقتی مردی در جبهه و میدان مبارزه و دفاع، شهید یا حتی مجروح می­‌شود، بیشترین اعضای خانواده این شهدا و مجروحان که رنج­‌های چنین موقعیت­‌هایی گریبان آنها را می­‌گیرد، زنان و دختران و مادران و خواهران و حتی فرزندان هستند؛ یعنی وقتی کلمه زن به میان می‌­آید، بالطبع، کلمه خانواده هم درکنار این کلمه به میان می­‌آید؛ یعنی همسر، فرزند، خواهر، برادر، پدر و مادر و سایر اعضای خانواده.

یک عاشقانه آرام در جنگداستانی درباره «رباب»‌های انقلاب‌‌

بار مسئولیتی که زنان و دختران شهدا و مفقودان و مجروحان در کشورهای درگیر جنگ به دوش می‌­کشند، خیلی بیشتر از مسئولیت به شهادت رسیدن و مجروحیت و جانبازی مردان در خط مقدم و میدان مبارزه یا سایر فضاهای درگیر جنگ و دفاع است. چون اینها هم باید جای خالی پدر، همسر و برادر را در خانواده پُر کنند و هم، اگر هنوز در زیر بار آسیب ­های درگیری­‌ها کمر خم نکرده باشند، با روایت خاطرات خود و خانواده­شان، به عنوان تربیت کنندگان نسل­‌های آینده، پیام­برانی برای حفظ حافظه ملی­‌شان باشند تا نسل‌­های آینده از حقیقت وقایع و شناخت صحیح از دوست و دشمن غافل نباشند و با بی‌­هویت­شان، باعث تسلط دوباره دشمنان برخود و سرزمین­شان نشوند. این همان ضرورتی است که نه تنها من، بلکه هر کسی که از این منظر به موضوع نگاه کند، همین زاویه را انتخاب و سعی می‌کند از این منظر، غافل نشود.   

*تسنیم: یکی از ویژگی‌های کتاب شما، نگاه به تأثیرات منفی جنگ بر زندگی غیرنظامیان به ویژه زنان، فارغ از مذهب و آیین آنهاست. شما «انسان» را فارغ از همه تعلقاتش مورد نظر قرار دادید و این، روایت شما از جنگ را خواندنی‌تر می‌کند. چرا این زاویه دید را انتخاب کردید؟ 

آنچه در همه ادیان توحیدی به آن تأکید شده، انسان به عنوان خلیفه الهی و کرامت انسانی و حفظ این کرامت است. چون همه ادیان توحیدی، از یک منبع، یعنی از ساحت و ذات مقدس خداوند یکتا سرچشمه می‌­گیرند. در راستای همین حفظ کرامت انسانی است که موضوع ستوده بودن عدل و عدالت و مذموم بودن ظلم و ظالم مطرح می­‌شود. اصلاً نه تنها ظلم در حق انسان- چه زن و چه مرد-، بلکه ظلم در حق حیوان هم نکوهیده است. همین، حجت بر این استکه مذموم بودن و دردناکی ظلمی که بر یکزن مسیحی، یهودی، زرتشتی، علوی یا حتی ایزدی می‌­رود، کمتر از نکوهیده بودن و دردناکی ظلمی که بر یک زن مسلمان، چه شیعه و چه اهل سنت می­‌رود، نیست. در واقع، فلسفه ظهور منجی عالم بشریت، حضرت حجت(ع)، حفظ کرامت انسانی، فارغ از همه ادیان و مذاهب است. به همین دلیل، هر نوع فعالیتی، برای سهیم شدن حتی به قدر اندک سهمی در زمینه سازی ظهور هم، باید در همین راستا باشد.

       کتاب , ادبیات مقاومت , انتشارات راه یار , کشور سوریه , داعش | گروه تروریستی داعش ,

                از راست به چپ: نویسنده و یکی از راهبه‌­های اسیر در دست تروریست­‌های مسلح که آزاد شده است

*تسنیم: با توجه به دیده‌ها و شنیده‌های شما از سوریه، بفرمایید که جنگ چه تأثیری بر غیرنظامیان این کشور، به ویژه زنان گذاشته است؟ مهمترین چالش آنها دراین ایام چه بوده و با چه مشکلاتی دست و پنجه نرم کرده‌اند؟

در این مورد در سؤال­‌های قبلی، مختصر اشاره‌­ای کرده­‌ام. با توجه و تأکید بر اینکه جنگ سوریه، یک جنگ تحمیلی بر نظام و مردم سوریه بوده است، علاوه بر مشکلات خسارت­‌های مادی جنگ مانند ویرانی خانه و کاشانه، محاصره‌­های طولانی مدتی که مثلاً در مورد شهرک­‌های شیعه‌نشین فُوعه و کفریا در استان ادلب و نُبُل و الزهراء در حومه حلب بود، بیکاری و پیامدهای ناشی از آن در سختی تأمین هزینه­‌ها و مخارج­ زندگی و معیشت مردم، صدمات روحی مانند از دست دادن اعضای خانواده به صورت فردی در میدان مبارزه و دفاع یا به صورت فردی و گروهی در بمباران­‌ها و موشک­باران‌­های شهری و روستایی است، اما چیزی که مسلم است، جنگ، به ویژه جنگ تحمیلی و سختی­‌های آن، نه تنها مردم را قوی و مقاوم کرده و باعث فراهم شدن زمینه­‌های دوست و دشمن‌شناسی­‌شان می­‌شود.

همسر شهیدی که بعد از شهادت شوهرش، با خیاطی، باز مسئولیت زندگی خود و فرزندانش را به دوش می‌کشد، اما هنوز تلاش می‌کند همپای دختر جوانش درس بخواند یا مادر و خواهر شهیدی که با گذاشتن وقت و حتی هزینه شخصی، برای خط مقدم جبهه غذای گرم آماده می­‌کنند و می­‌فرستند یا آن خواهر سه شهید که به خاطر هجوم تروریست‌های مسلح به خانه و کاشانه و روستایشان، آواره جنگ شده است، هنوز از دفاع و پیروزی حتمی سوریه حرف می‌­زند، یعنی «خط مقاومت» در سوریه که یکی از کشورهای محور مقاومت است، هنوز زنده است و با چنین روحیه‌­ای، حتماً جبهه مقاومت و سوریه جزئی از این جبهه است، حتماً پیروز خواهد بود. چون دشمنانی که در رأس آن­ رژیم صهیونیستی و اشغالگر قدس، امریکای مستکبر و و زیاده‌خواه انگلیس استعمارگر و امثال آنهاست، از بیداری اسلامی و تقویت آن در بین ملت­های مختلف عدالت‌­خواه و حقیقت‌­طلب، هم درجهان اسلام و هم در جوامع اروپایی و امریکایی، وحشت دارد و همه تلاش­شان در تضعیف این بیداری و جبهه مقاومت است. 

*تسنیم: برای یک مستندنگار و نویسنده، ممکن است برخی از وقایع، حوادث یا روایت‌ها تا پایان زندگی همراهش باشد و از ذهنش خارج نشود. تکان‌دهنده‌ترین روایت و تجربه شما از سوریه برای شما چه بوده است؟

شما وقتی پای روایت روایان این کتاب بنشینید، می­‌بینید که از این دست موارد، خیلی زیاد است. یکی دوتا نیست. هر روایت، درد مخصوص خود را دارد. بارها شده که یا در هنگام مصاحبه یا بعد از آن و در تنهایی خودم،  به خاطر روایتی که از راوی می‌شنیدم، سخت گریسته­‌ام. خیلی از این روایت‌ها، هنوز هم با من هستند و از ذهنم پاک نشده‌اند. مگر می‌شود چهره معصوم علی، پسر هفت ساله‌­ای که چهره­اش در اثر موشک­باران فوعه توسط تروریست­‌های مسلح محاصره‌کننده فوعه و کفریا و چهره خواهر با محبتش نرجس که در اثر همین موشک­باران، مادر و خواهرش به شهادت رسیده‌اند را از یاد ببرم.

کتاب , ادبیات مقاومت , انتشارات راه یار , کشور سوریه , داعش | گروه تروریستی داعش ,

از راست به چپ: نرجس، نویسنده و علی که در اثر موشکباران فوعه توسط ترویست­‌های مسلح، چهره‌اش سوخته است

مگر می­‌شود، روایت دختر نوجوانی را بشنوی که به خاطر حمله ترویست­‌های مسلح به روستایشان، درحالیکه مجروح ­شده، او را از مادرش جدا کرده و به ترکیه می‌­برند، اما خانم پزشک جوانی، خطر فراری دادن او را به جان می‌خرد و او را دوباره به سوریه برمی­‌گرداند­. اما وقتی به آغوش خانواده‌­اش برمی­‌گردد، می‌­بیند، مادرش به شهادت ­رسیده و برادرش هم مفقود شده است. مگر می‌­شود وضعیت دردناک زنان و دختران و کودکان اسیر در زندان‌­های مسلحین جبه‌ه­النصره را بشنوی و نسبت به آنها بی تفاوت بمانی! مگر می­‌شود قضیه فاجعه انفجار اتوبوس‌­ها در منطقه راشدین را بشنوی که با یک عملیات انتحاری به بهانه دادن چیپس به کودکانی که در دوران محاصره شهرک­‌های شیعه‌نشین فُوعه و کفریا، در آرزوی خوردن چیپس و خوراکی­‌های باب میل کودکان بودند، باعث شهادت عده زیادی که بیشترشان زنان و کودکان بودند، هیچ دردی را حس نکنی.

گرچه رنج­‌های من که فقط این روایت‌ها را از راوی­‌هایشان می­‌شنیدیم، به اندازه رنج خود راوی­‌ها که طعم تلخ این دردها را با همه جان و روح شان چشیده بودند، نبود، اما معتقدم، از آنجا که حتی ذره‌­ای از چشم خداوند پنهان نمی‌­ماند و در این عالم گم نمی‌شود، من به اندازه سهم خودم در تحمل این رنج‌ها، پاداشم را گرفتم. چون در آخرین روزهای سفرم که دیگر می­‌خواستم به ایران برگردم، ناگهان اعلام کردند، آخرین گروه از مردم تحت محاصره فوعه و کفریا، قرار است طی مبادله با مسلحین و خانواده‌های آنها آزاد شوند. من که تازه از حلب برگشته بودم، به هیچ وجه معطل نکردم و نیم ساعت بعد، در جاده دمشق- حلب بودم تا خودم را به جبرین حلب برسانم. به این ترتیب در واقع، اولین و تنها بانوی نویسنده، پژوهشگر و مستندساز ایرانی بودم که شاهد آزادی مردم فوعه و کفریا بوده که در روایت این آزادی باشکوه در کتاب، خود شاهد راوی بودم.

کتاب , ادبیات مقاومت , انتشارات راه یار , کشور سوریه , داعش | گروه تروریستی داعش ,  

 اردوگاه اسکان موقت جبرین حلب، نویسنده (نفر نشسته در سمت راست) در جمع مردم فوعه و کفریا 

*تسنیم: کتاب شما و نوع پرداختن شما به جنگ سوریه، ممکن است مخاطب را به یاد سبک کتاب‌های سوتلانا الکسیویچ بیندازد. تا چه اندازه از این نوع آثار الهام گرفته‌اید؟ و احیاناً نویسنده‌ای که بر شما برای ثبت این خاطرات تأثیرگذار بوده، چه کسی است؟

گرچه من معتقدم، هر نویسنده‌­ای به دلایل مختلف، می‌تواند سبک خاص خودش را دارد و ضرورتی ندارد که متأثر از کسی باشد، من هم سبک خاص خودم را داشته و دارم. اما اگر به قول شما، کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ»، شما را یاد آثار خانم آلکسیویچ می‌­اندازد، به دلایل مختلف، اسمش را تأثیرپذیری نمی‌­توان گذاشت، بلکه وجه تشابه، تعبیر مناسب­‌تری می­‌تواند باشد. مثلاً سبک ادبی مستندنگاری و همچنین سبک روایت چند صدایی برای روایت­ موضوع کتاب در نگارش، هم برای خانم آلکسیویچ ارجحیت دارد و هم برای من.

چون همانطور که در عرصه فیلم‌سازی، من به دلیل روحیه پژوهشگری و حقیقت‌­جویی، گونه مستندسازی از علایق شخصی‌­ام است و این‌گونه را بر گونه­‌های دیگر فیلم‌سازی ترجیح می‌­دهم، در نگارش کتاب هم، در کنار علاقه‌­مندی به داستان‌­نویسی، مستندنگاری هم به همان دلیل قبلی که به آن اشاره کردم، از مهم­ترین علاقه‌­های شخصی‌­ام است؛ از طرفی، فکر می‌­کنم درآثار مستندسازی و مستندنگاری هم، با سبک روایت چند صدایی، بهتر می‌­شود راستی‌آزمایی کرد و به حقیقت نزدیک‌­تر شد.  با این ترتیب، انتخاب چنین گونه ادبی و سبک روایت در نگارش، حتی می­‌تواند انتخاب خیلی از نویسندگان دیگر باشد که نه آثار خانم آلکسیویچ را خوانده باشند و نه، کتاب مرا.

محوریت زن و جنگ، وجه تشابه دیگر کتاب من با برخی از آثار خانم آلکسیویچ است. اما در کنار این وجه تشابه، تفاوت‌­هایی هم بین کتاب «اینجا سوریه است، صدای زنان راوی جنگ» با برخی آثارخانم آلکسیویچ وجود دارد. مثلاً خانم آلکسیویچ، در کتاب «جنگ چهره زنانه ندارد»، سال‌ها پس از جنگ جهانی دوم، راویان کتابش را که در ارتش اتحاد جماهیر شوروی در آن دوران جنگیده‌­اند، پیدا کرده و در محیطی آرام، به دور از بُحران همزمان در هنگام پژوهش میدانی و سوژه­‌یابی و همچنین مصاحبه، به پای صحبت راوی­‌ها نشسته و سپس کتابش را نوشته است. اما من در زمان بُحران درگیری و جنگ در سوریه، وارد میدان پژوهشی و مصاحبه­‌ها شده­‌ام. یعنی همزمان با بحران درگیری و جنگ، در حالی که هنوز هر شهری ممکن است در معرض موشک­ و بمباران یا حمله تروریست‌­های مسلح و نفوذی‌­ها و از این دست حوادث باشد، در میدان پژوهشی و سوژه‌­یابی و مصاحبه قرار گرفته‌­ام و سراغ، قشرهای مختلف زنان از قومیت‌­ها و مذاهب مختلف رفته‌­ام، نه قشر خاصی؛ خود همین شرایط باعث شده، اصلاً در کار پژوهش میدانی و مصاحبه‌­های من برای نگارش این کتاب، فصلی به نام «شیوه ثبت تاریخ شفاهی در شرایط بحران» گشوده است که فصل جدید در ثبت تاریخ شفاهی است.

بستر زمانی، بستر مکانی، فضا و شرایط مختلف همزمان در هنگام پژوهش‌­های میدانی و مصاحبه‌­ها و همچنین جهان بینی و پشتوانه‌­های فکری و اعتقادی، حتی نوع نگاه به مسائل سیاسی– اجتماعی و فرهنگی هر نویسنده‌­ای است که هرکدام از آنها را در انتخاب شیوه برای نگارش کتاب‌هایشان متفاوت می‌کند.  

*تسنیم: بخشی از کتاب شما به حضور نیروهای ایرانی در سوریه اختصاص دارد که البته غیرمستقیم مطرح شده است. طی سال‌های اخیر یکی از پرتکرارترین پرسش‌هایی که از سوی برخی از افراد جامعه مطرح می‌شود، چرایی حضور نیروهای ایرانی در سوریه است. با توجه به تجربه حضور شما در این کشور و نظر سوری‌هایی که با آنها برای تدوین این کتاب گفت‌وگو داشته‌اید، بفرمایید که نیروهای ایرانی چه نقشی در سامان دادن اوضاع مردم سوریه داشته‌اند و اگر ایران حضور نداشت، ممکن بود چه اتفاقاتی رخ دهد و جنگ به کدام سو پیش برود؟

در مورد چرایی حضور نیروهای ایرانی در سوریه، صحبت بسیار است، اما کوتاه و اشاره­‌ای مختصر، علاوه براینکه اسم «مدافعان حَرَم»، رویشان هست، ولی با توجه به نوع نگرش و اعتقادات مدافعان حرم، این حرم می­‌تواند حتی به گستره همه سرزمین و سرزمین­‌هایی باشد که ظلمی بر مردم مظلوم و بی‌گناه و بی‌پناه آن - فارغ از هر گرایش دین و مذهب و زبان و قومیت­- می­‌رود.

معنی این حرف زمانی بیشتر روشن می­‌شود که شما ببینید، مثلاً مدافع حرم اهل سنت، از شهرستان نیک­شهر استان سیستان و بلوچستان ایران، برای آزادی نُبُل و الزهراء شیعه‌نشین می­‌شتابد در راه آزادی آنجا و مردم مظلوم تحت محاصره­‌شان، به شهادت هم می­‌رسد. معنی این حرف زمانی بیشتر مشخص می­‌شود که شما ببینی، مدافعان حرم ایرانی به همراه مدافعان حرم لشکر فاطمیون که از اهالی افغانستان هستند، در کنار مدافعان حرم زینبیون و حیدریون پاکستانی و مدافعان حرم حزب­‌الله لبنان، در کنار نیروهای نظامی و نیروهای مردمیسوریه در شهرها و استان‌های مختلف سوریه، برای آزادی سرزمین­‌های اشغال شده توسط ترویست­‌های مسلح دست نشانده، در کنار هم با دشمن مشترک می­‌جنگند و درکنار هم، به شهادت می­‌رسند. همه­‌شان حاضرند سر بدهند، تا دیگر، تن هیچ زن و کودک و پیر و جوان و مظلوم و بی­‌پناهی، از هجوم شقی­‌ترین موجودات عالم، نلرزد. مثل فرمانده­ سلحشورشان حاج قاسم، که سر داد و دست، تا سوریه برای سوری­‌ها بماند و عراق، برای عراقی­‌ها و یمن، برای یمنی­‌ها و فلسطین، برای فلسطینی‌ها و حتی ایران، برای ایرانی­‌ها.

ماجراهای عجیب و غریب سوریه به روایت «اجاره‌نشین خیابان الامین»گزارشی از اعزام مدافعان حرم و لحظات نفس‌گیر در مواجهه با داعش/ در سوریه هیچ جا پشت جبهه نیست

آنچه که خط و مشی اصلی جبهه مقاومت است و بیداری اسلامی، هسته غنی شده و اصلی این مقاومت است؛ همان چیزی که دشمنان مشترک جبهه مقاومت، از آن به شدت وحشت دارند. اینکه مردم سوریه با درصد بالایی در انتخابات اخیر کشورشان شرکت می­‌کنند و حتی به بشار اسد که از مقاومت جدی در برابر رژیم صهیونیستی و اشغالگر قدس و امریکا و هم­‌پیمان­‌های آنها، کوتاه نمی­‌آید، رأی می‌دهند. همین است که متوجه شده­‌اند، به قول بزرگان، خانه غبار گرفته را که ویران نمی­‌کنند، بلکه گردگیری کرده و آن را ترمیم می­‌کنند. مردم سوریه فهمیده­‌اند به رغم وجود ادیان و مذاهب و قومیت­‌های مختلف در کشورشان که از بابت این تنوع، مانند ایران هستند، باید باهم وحدت داشته باشند و در برابر دشمن مشترک بایستند و از خانه و کاشانه و سرزمین­شان دفاع کنند و با تلاش برای حفظ تمامیت ارضی­‌شان، به استقلال و عزت و سربلندی و حتی خودکفایی در زمینه­‌های مختلف برسند، نه با همراهی با دشمنان خوش ظاهر و بد باطن­شان.

به هر حال برای افراد و حتی ملتی که به دنبال حقیقت­‌جویی و عدالت­‌خواهی هستند، تاریخ و اتفاقات آن، در هر عصر و زمانه­‌ای، می­‌تواند درس عبرت خوبی باشد. یادمان نرود که تروریست­‌های داعش، تا بیخ گوش­مان، در مجلس هم آمده بودند.

اما اینکه مردم سوریه این قضیه و نقش ایران در دوران جنگ سوریه و تنها نگذاشتن آنها در این جنگ تحمیلی و حتی تلاش برای ساماندهی اوضاع مردم سوریه و یاری­‌رسانی­‌های مختلف به آنها را می­‌بینند، یک قضیه است و کارهای فرهنگی که می­‌تواند برای ترسیم مناسب این حقیقت و سایر حقایق در پیش روی مردم سوریه و حتی عراق و اذهان مردم دیگر کشورها، از همه استعداد و قوه و توان خود به خوبی استفاده کند، قضیه­‌ای دیگر.    

*تسنیم: کتاب «اینجا سوریه است» قابلیت ترجمه و توزیع در کشورهای منطقه را دارد. آیا برای این کار اقدامی صورت گرفته است؟ 

طبق آنچه که تا به حال مطرح بوده، ان‌شاءالله قرار است در مورد ترجمه هم اقدام شود که امیدوارم هرچه زودتر این اقدام در مورد ترجمه به زبان‌های مختلف و توزیع مناسب نه تنها در کشورهای منطقه و جهان اسلام، بلکه در کشورهای خارج از جهان اسلام هم انجام شود. اما در مورد این کتاب، دلم می­‌خواست حاج قاسم سلیمانی، اولین خواننده کتابم بعد از چاپ آن باشد؛ کتابم چاپ شد، اما حاج قاسم دیگر در میان ما نبود؛ هم داغ شهادتش بر دل ماند و هم، حسرت این آرزو. فقط با این یقین، آرامم که شهیدان زنده­اند و آگاه. حاج قاسم هم به همراه دیگر شهدایی مانند شهید حججی و سایر شهدای مدافع حَرم، آگاه و شاهد بر به ثمر رسیدن این کتاب‌اند که محوریتش همان زنان و دختران و کودکانی­ هستند که او و یاران مخلصش، به خاطر نلرزیدن تن و جان و روح­شان از ظلم تروریست‌­های اشغالگر دست­‌نشانده، از دادن سر و دست و جان، ابایی نداشتند.


اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار