علت این تقابل سازی ها چیست؟

شهید بهشتی یکی از متفکران بزرگ انقلاب اسلامی است که آراء و اندیشه‌های سیاسی و حقوقی ایشان در کنار فعالیت‌های اجرایشان بر استمرار و تداوم انقلاب اسلامی تاثیر زیادی نهاده است تا جایی که ایشان را می توان اندیشمندی نهادگرا به حساب آورد؛

به گزارش سرویس سیاسی ذاکرنیوز، محمد اسداللهی/ به دنبال تقابل سازی های کاذب میانِ اندیشه های شهید بهشتی(ره) و سیاست های جمهوری اسلامی؛ حجت الاسلام محمد سروش محلاتی با تشریح ابعاد ماهیتیِ جهاد و تقسیم آن به دو بُعدِ کفر ستیز و ظلم ستیز، مدعی است که؛ نگاه شهید بهشتی نسبت به مقولۀ جهاد، نگاه ظلم ستیز و نه کفرستیز بوده است!

  هرچند این ادعا، تحریف شخصیت شهید بهشتی(ره) و یک نوع ظلم به آن سرباز راستین اسلام و انقلاب است اما؛

   آیا جناب سروش قائل به این نیست که خود کفر نیز ذاتاً یک نوع ظلم محسوب می شود و بین این دو تفاوت ماهوی وجود ندارد؟

  آیا ایشان که قائل است نگاه صرفاً کفرستیز سبب به وجود آمدن اندیشۀ تکفیری می شود، میتواند تضمین دهد که نگاه صرفاً ظلم ستیز عامل خطا در دیگر مبانی نگردد؟

  آیا ایشان منکر این است که جملۀ مشهور"انقلابِ کفر ستیز و ظلم ستیز ما با هیچ قدرت سلطه‌گری نمی‌تواند در سازش درآید" منتسب به شهید بهشتی(ره) هنوز در اذهانِ عموم جریان دارد؟

  آیا سزاست به سبب گرایش های سیاسی هر ظلمی را ولو در لفافه، نسبت به اسلام و انقلاب اسلامی روا داریم؟

 اندیشه‌های بهشتی تا حدودی تحت تاثیر شرایط زمانی ایشان بود. تحولات جهانی نظیر رواج نیهلیسم و پوچ‌انگاری در جامعه جهانی، گسترش افکار مارکسیستی و لیبرالیستی در محافل علمی و دانشگاهی و رخنه آنها در بدنه نظام‌های اسلامی، رواج بی‌عدالتی‌های رژیم پهلوی و لزوم طرح‌ریزی حکومت منطبق با آموزه‌های اسلامی، مادی‌گرایی و مصرف‌زدگی جوامع انسانی و غیره باعث شد تا ایشان به واکنش در برابر آنها بپردازند و به فکر تشریح نظام سیاسی و حکومت مطلوب خویش بیفتند. طرح اولیه اندیشه‌های ایشان در خصوص مباحث سیاسی و حکومت اسلامی در سال 1339 در مجله مکتب تشیع انجام شد که در چند شماره به موضوعات مختلف حکومت در اسلام پرداخت و بعد از آن، در سخنرانی‌ها و تقریرات ایشان مباحث مختلف سیاسی نظیر ولایت، آزادی، تشکل سیاسی، عدالت، قانون و.... مطرح گردید.

بن‌مایه تفکرات سیاسی و اجتماعی و اندیشه‌های حکومتی ایشان، اسلام (قرآن، نهج‌البلاغه، سیره معصومین، روایات و...) بوده است و همین موضوع سبب گردیده است تا مبانی هستی‌شناسی و انسانی‌شناسی ایشان بر بینش سیاسی تاثیر عمیقی بگذارد.

از آنجایی که دکتر بهشتی به دو جهان اعتقاد داشت و چنین می‌پنداشت که این جهان وسیله‌ای برای آبادانی زندگی اخروی انسان‌ها است، تاکید داشت که همه مولفه‌های سیاسی نظیر قدرت، حزب و تشکل، آزادی و... وسیله‌هایی هستند تا انسان‌ها بتوانند آخرت خویش را بسازند و همین امر مانع از فزون‌طلبی، قدرت‌پرستی، شهوت‌گرایی، هرج و مرج، بی‌بند و باری و... می‌شد. لاجرم، امت و امام در برابر نعمت‌های دنیوری و ابزاری که در خدمت آنها بود، مسئول بوده و باید پاسخگوی فعل و قول خویش باشند. پس، شهید بهشتی بر انصاف، صداقت و مسئولیت‌پذیری مسئولان اعتقاد راسخی داشت و معتقد بود همگان باید از تشنگی قدرت و جاه و مقام رهایی‌یابند و به سمت معنویات گام بردارند. چنین رویکردی سبب ارتباط وثیق دین و سیاست و جدایی‌ناپذیری آن در اندیشه سیاسی بهشتی گردید.

 

 

بررسی مکتوبات و تقریرات شهید بهشتی نشان می‌دهد که برخی از مفاهیم کلیدی در اندیشه ایشان بسیار تکرار شده‌اند و سایر مولفه‌های سیاسی تحت تاثیر آنها هستند که از آن جمله می‌توان به آزادی، عدالت، ولایت، قدرت، حکومت، تشکل و احزاب، قانون و... اشاره کرد که هر کدام برای نظام سیاسی مورد نظر ایشان لازم و ضروری هستند.

حکومت مطلوب شهید بهشتی مبتنی بر نظام عادلانه اجتماعی است که همه روابط سیاسی و اجتماعی مبتنی بر عدالت ترسیم شده‌اند و احدی حق گام نهادن فراتر از قانون را ندارد و همین موضوع، حاکمیت قانون را در اندیشه بهشتی برجسته می‌سازد. حتی اصحاب قدرت و کارگزاران در استعانت از قدرت باید به قانون احترام بگذارند و ورای اختیارات قانونی خویش نمی‌توانند اقدام نمایند. احزاب به عنوان چرخ‌دنده‌های مردم‌سالاری دینی شهید بهشتی، عنصری کلیدی برای ارتباط مردم و نظام سیاسی می‌باشند که حامی حقوق مردم می‌باشد.

البته تشکل‌های سیاسی و احزاب از دیدگاه شهیدبهشتی باید منطبق بر موازین اسلامی اقدام نمایند و از آزادی‌ها موجود سوء استفاده ننمایند. در این راستا، اگر احزاب از موازین شرعی و دین فراتر روند یا این که معاند فرامین اسلامی باشد، به گروه حزب شیطان وارد می‌شوند. بهشتی در یک تقیسم کلی، احزاب را به دو دسته حزب اسلامی یا الهی و حزب شیطانی یا غیراسلامی تقسیم می‌کند. در جمهوری اسلامی، احزاب اسلامی وجود دارند و می‌توانند در مسیر تحقق آرمان‌های حکومت اسلامی تاثیرگذار باشند و حقوق انسانی شهروندان را تسهیل نمایند.

در حکومت مطلوب از نظر شهید بهشتی، ارتباطی راهبردی میان امام و امت وجود دارد که نوعی مردم سالاری تکاملی را شکل می‌دهد که خود بهشتی از این نظام به عنوان نظام امام-امت یاد می‌کند؛ که به علت ناآشنا بودن مردم به این عنوان از اصطلاح جمهوری اسلامی بهره می‌گیرند. در این نظام، امام و امت ارتباطی همسو و همدلانه دارند که همین امر، همبستگی اجتماعی و اتحاد ملی را تقویت می‌کند و حکومت اسلامی را در برابر تهدیدات سیاسی بیرونی مقاوم و ایمن می سازد. البته تامین امنیت پایدار در نظام امام-امت به صورت جمعی تحقق می‌یابد؛ یعنی علاوه بر مسئولان و نهادهای امنیتی، مردم هم نقش کلیدی در تامین نظم و ثبات در جامعه دارند.

توجه به این نکته ضروری است که آیت‌الله بهشتی تاکید می‌کند که مهمترین رکن امنیت در نظام امام-امت، امنیت قضائی است که از حقوق اساسی و نیازهای مهم شهروندان حراست می‌نماید و قوه قضائیه اجازه نمی‌دهد تا کسی به حریم خصوصی و حقوق انسانی شهروندان تجاوز نماید و با متخلفان برخورد جدی می‌نماید.

 

آیت‌الله بهشتی تاکید می‌کند حکومت اسلامی و جمهوری اسلامی ایران با تهدیدات سیاسی مختلفی مواجه خواهد بود که با کوشش همگانی باید آنها را مدیریت نمود. برخی از این تهدیدات سیاسی شامل؛ هرج و مرج، تفرقه و کاهش وحدت، عدم تبعیت رهبری، تزلزل در رابطه دین و سیاست، کاهش آزادی‌های اجتماعی، بی‌توجهی به حقوق مدنی شهروندان، مهیا نبودن فضای انتقاد سالم و صحیح، تضعیف رابطه امت و امام،  عدم پایبندی به اصول قانون اساسی، تضعیف و تزلزل در جامعه ایمانی، فقدان رجوع به موازین اسلامی در هنگامه مشکلات، ناکارآمدی احزاب سیاسی و غیره می‌باشد.

یکی از بخش‌های مهم اندیشه سیاسی و حقوقی شهید بهشتی، قانون اساسی و رعایت موازین قانونی در اقدامات سیاسی و رفتار شهروندان است. ایشان تاکید دارند که در قانون اساسی نیز مباحث مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی، حقوقی و... وجود دارد و به همین دلیل، قانون اساسی را به دستگاه گردش خون تشبیه می‌کنند که اصول تنظیم شده انقلاب اسلامی در آن مندرج شده است.

مهمترین مباحث قانونی آیت‌الله شهید بهشتی در راستای قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران را می‌توان در موارد زیر مشاهده کرد؛ حقوق ملت، ساختار حقوقی جمهوری اسلامی ایران، وظایف و اختیارات رهبری، انتخاب رهبری، نظارت مردمی در قانون و مدیریت جامعه بر اساس اصول قانون اساسی.

توجه به مسائل فوق الذکر در اندیشه آیت‌الله بهشتی نشان می‌دهد که ایشان به جزئیات روابط مردم با حکومت و بالعکس در قانون اساسی توجه داشته و با ظرافتی خاص، روابط گوناگون سیاسی در جامعه را ترسیم کرده است. زیربناهای قانون اساسی از منظر شهید بهشتی عبارتند از؛ نظارت مردمی، تکامل بخشی آینده محیط اجتماعی و مدیریت انقلابی به همراه مشارکت مردمی می باشد که همین زیربناها عامل ماندگاری جمهوری اسلامی ایران خواهند بود.

انتهای خبر/2154

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار