جشنواره هنرهای تجسمی فجر متعلق به مردم و هنرمندان است

«سعید فلاح‌فر» عکاس و منقد عرصه هنرهای تجسمی در یادداشتی به تحلیل و ارزیابی پانزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر پرداخته است.

 به گزارش ذاکرنیوز ، نمایشگاه پانزدهمین جشنواره هنرهای تجسمی فجر این روزها در فرهنگستان هنر برپا است. طی 15 دوره برگزاری این رخداد هنری مباحث، تحلیل‌ها و ارزیابی‌های گوناگونی درباب ماهیت، کارکرد، رسالت و سایر وجوه مرتبط به جشنواره هنرهای تجسمی فجر مطرح شده است و این قسم مباحث همچنان نزد اهالی هنرهای تجسمی و اصحاب قلم جریان دارد. 

«سعید فلاح‌فر» عکاس و منقد شناخته‌شده عرصه هنرهای تجسمی در یادداشتی که به صورت اختصاصی در اختیار  تسنیم قرار گرفته است، به تحلیل و وارسی این رخداد هنری پرداخته است. 

در این یادداشت آمده است: 

«قبل از هر بحثی لازم به یادآوری است که «فرهنگ» موضوع یا در حقیقت پروسه‌ی پیچیده‌ای است و مخصوصاً شکل‌گیری و تغییرات آن نیاز به یک دوره درازمدت دارد. فرهنگ نه خلق‌الساعه است و نه خلق‌الساعه از بین می‌رود. با تصمیم‌گیری فردی و حتی اتفاق نظر اقلیت و اکثریت هم به وجود نمی‌آید. این‌طور نیست که کسی یا کسانی دور هم جمع شوند و درباره تولید فرهنگ یا تغییر آن تصمیم بگیرند. فرهنگ به عوامل متعدد و درهم تنیده‌ای بستگی دارد که مدیریت همزمان همه‌ی آن‌ها تقریباً غیرممکن است. حدأکثر در دوره‌های محدودی ممکن است قسمت‌هایی از تظاهر بیرونی آن برجسته یا پنهان شود. هنر هم به‌عنوان بخشی از فرهنگ، تابع همین فرمول است. بنابراین باید پذیرفت که انتظار نمی‌رود رویدادی مثل یک جشنواره هنری، چوب جادویی خود را به سر هنر بزند و ناگهان همه‌چیز تغییر کند.

هنرهای تجسمی , جشنواره هنرهای تجسمی فجر ,

اگر نگاهی به دوسالانه‌های هنری داشته باشیم -که شکل سنتی رویدادهای تجسمی هستند- نشانه‌هایی پیدا خواهیم کرد. مثلاً مقایسه اولین دوسالانه نقاشی با آخرین دوره یا مقایسه ترتیبی دوسالانه‌های مجسمه‌سازی. وقتی در آخرین دوسالانه عکاسی، هنرمندی یک نگاتیو قدیمی را با نوارچسب روی صفحه سیاهی می‌چسباند و قاب می‌گیرد، یا در دوسالانه سفال یک هنرمند قطعات آجری لعاب داده را در کف نمایشگاه می‌چیند و...، این‌ها نشانه و پیام‌هایی است که هنرمند برای مخاطب و جامعه هنری ارسال می‌کند. این یعنی جامعه هنری به‌دنبال یک ساختار جدید می‌گردد. یعنی دغدغه‌های تازه‌ای پیدا کرده که دیگر در قالب‌های گذشته جای نمی‌گیرد. این همان پیامی است که مدیران فرهنگی لازم دارند. همان جریان فرهنگی بطن جامعه است. فرهنگی که منتظر تصمیمات مدیریتی و بخشنامه‌ها و دستورالعمل‌ها نمی‌ماند. جریانی که اگر باور نشود، اگر دیده نشود، همه‌چیز را پشت سر می‌گذارد. جریانی که اگر به موقع به آن نپیوندیم، لحظه به لحظه از آن عقب می‌مانیم.

 جشنواره هنرهای تجسمی فجر قرار بود هم پاسخی به این پیام‌های جامعه هنری باشد و هم فرصتی متناسب با نیازهای هنر معاصر فراهم کند. بدون اینکه ظرفیت و جایگاه دوسالانه‌ها را ندیده بگیرد. جشنواره‌ای که می‌تواند هنرهای تجسمی را به معنای منسجم، جهانی و معاصرش پوشش داده و رابطه‌ای سازگار و امروزین میان هنرمند، اثر هنری و مخاطب برقرار کند. عده‌ای تصور می‌کردند که چون سینما، تئاتر و موسیقی، جشنواره اختصاصی فجر دارند، هنرهای تجسمی و مد و لباس هم باید صاحب این عنوان باشند. اما تولد جشنواره هنرهای تجسمی فجر علاوه بر این موضوع، برخاسته از یک نیاز ذاتی در دل تحولات هنری معاصر بود.

هنرهای تجسمی , جشنواره هنرهای تجسمی فجر ,

از همان آغاز راه؛ این جشنواره عملاً دچار استنباطی اشتباه از خاستگاه و جایگاه بدیهی خود بود و بنابراین گرفتار دام آزمون و خطاهای بی‌پایان شد. یعنی مدام به بازتعریف‌هایی پرداخت که نتایج حاصل‌شده به آن پیام‌های اولیه ارتباط نداشت. گاهی جایگزین دوسالانه می‌شد، گاهی دنبال دیدگاه فستیوالی و ایده‌های میان‌رشته‌ای -که به استناد نتایج برگزاری، تصور درستی از آن وجود نداشت - می‌رفت. گاهی به گزارش سایت خبری تحلیلی ذاکرنیوز به نقل از سالانه فعالیت‌های تجسمی کشور تمایل نشان می‌داد. گاهی به مدل «یک نگارخانه‌ بزرگ» نظر داشت. حتی در یک دوره آن‌قدر از ماهیت واقعی و ذاتی خود دور افتاد که سودای برگزاری در مقیاس بین‌المللی دامنش را گرفت. یک بار هم در قسمتی از برنامه‌های دوره چهاردهم، رسماً به یک اردوگاه سیاسی پیوست.

در کنار همه این گرایشات، البته عنوان «فجر» هم می‌توانست نگرشی غالب پیدا کند. در تمام این تمایلات آنچه همیشه نامعلوم بود؛ تعریف کیفی جشنواره و سهم تعیین شده‌ای از ترکیب جوانان و پیشکسوت‌ها بود که نوعی سردرگمی را به رخ می‌کشید. از آنجا که ساختار پایه برای جشنواره به درستی تعریف نشده بود، شوراهای سیاستگذاری به جای اصلاح روند، مدام تغییر ریل می‌دادند. همه‌ی این وضعیت را شاید بتوان در این عبارت خلاصه کرد؛ جشنواره اصرار داشت به جای شنیدن پیام جامعه معاصر هنری، تولیدکننده پیام باشد. ممکن است یک تهیه‌کننده سینما- به این دلیل یا بهانه که تأمین فرایند تولید را به عهده دارد- در سرنوشت فیلم اثر بگذارد. اما این شیوه نمی‌تواند یک الگوی موفق فرض شود. نباید تصور کرد که حمایت‌های دولتی از جشنواره مساوی با مالکیت دولتی جشنواره است. جشنواره هنرهای تجسمی متعلق به هنرمندان و مردم است.

هنرهای تجسمی , جشنواره هنرهای تجسمی فجر ,

پانزدهمین دوره جشنواره هنرهای تجسمی فجر وضعیت تازه‌ای را تجربه کرد. اتفاقات اخیر در جامعه باعث واکنش‌های خواسته و ناخواسته‌ای در بین هنرمندان و مخاطبان شد. عده‌ای ترجیح می‌دادند از این جشنواره کناره‌گیری کنند و عده‌ای توانستند قسمتی از این جای خالی را پر کنند. این آزادی عمل در هر جشنواره‌ای وجود دارد و همین رفتارها و اولویت‌ها هم خود بخشی از محتوای قابل تحلیل جشنواره محسوب می‌شود. وقتی وزارت راه برای اتصال دو نقطه شهری اتوبان می‌سازد، عده‌ای برای مسافرت و مقاصد تفریحی از آن اتوبان استفاده می‌کنند، عده‌ای هم برای تجارت و زیارت. (کسی هم به تصمیمات شخصی راننده‌ها، رنگ خودروها، قیمت خودروها، لهجه راننده‌ها و... ورود نمی‌کند.) اما به خاطر هیچ‌کدام از این گروه‌ها اتوبان مسدود نمی‌شود. (اگرچه ممکن است راننده‌ای به خاطر سرعت غیرمجاز جریمه شود یا پلیس اتومبیل‌هایی که بار قاچاق دارند را متوقف کند.) اعتبار اتوبان، علاوه بر اهمیت مبداء و مقصد، با مجموعه امکانات، منظر، تسهیلات و محدودیت‌های آن سنجیده می‌شود. به همین دلیل جشنواره پانزدهم در کنشی قابل پیش‌بینی با وضعیت موجود برگزار شد و از قضا همسو با اتفاقات اخیر و پذیرش محدودیت‌های کمی و کیفی، رویکرد خود را بیش از همه دوره‌های گذشته بر «هنر فجر انقلاب اسلامی» متمرکز کرد.»


اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار