به گزارش ذاکرنیوز، آلوین تافلر، متفکر سرشناس آمریکایی به سال ۱۹۸۰ کتابی مشهور به نام «موج سوم» را منتشر کرد. او در این کتاب از سه موج بزرگ صحبت میکند که تاثیر شگرفی بر تمدن و جامعه انسانی گذاشتهاند. جملات او چنین است: «تاکنون نژاد بشری دو موج عظیم تحول را پشتسر گذاشته است که هرکدام به میزان وسیعی فرهنگها و تمدنهای پیشین را محو کرده و شیوههایی از زندگی را که بر پیشینیان غیرقابل تصور بود، جایگزین آن ساختهاند. موج اول تمدن، یعنی انقلاب کشاورزی هزاران سال طول کشید تا ماموریت خود را به پایان برساند. موج دوم یعنی پیدایی تمدن صنعتی 300 سال به طول انجامید. امروز تاریخ حتی شتاب آلودهتر است و گویی که موج سوم به سرعت بستر تاریخ را طی میکند و طی چند دهه خود را به کمال خواهد رساند.»
از این موج به عصر دیجیتال یا عصر اطلاعات یاد کردهاند؛ موجی که تحولات آن حتی لحظهای است. پیدایش شبکههای اجتماعی و پیامرسانها یکی از ویژگیهای این عصر است. یکی از شبکههای اجتماعی پرطرفدار در ایران و جهان اینستاگرام است که بسیاری در آن صفحه دارند و کارکردهای مختلفی از آن میکشند. پس از همه گیری کرونا و ضرورت آوردن ارتباطات حقیقی به فضای مجازی رجوع به این شبکه اجتماعی بیشتر شد و برخی از مراکز آموزشی از امکان برگزاری لایو در این شبکه بهره بردند و فضای آموزش را به آن منتقل کردند. برخی از مراکز علمی و فرهنگی نیز سمینارهای خود را در این شبکه برگزار میکنند. بسیاری از شخصیتهای مشهور در حوزههای مختلف صنایع فرهنگی از این امکان بهره برده و با مخاطبان خود بدون واسطه صحبت کردهاند. این میان بسیاری نیز در حوزههای مختلف فکری دورههای آموزشی را در اینستاگرام برپا کرده و میکنند. در گفتوگو با محمد میلانی، به بحث درباره آموزش فلسفه در اینستاگرام و پستهای فلسفی در این شبکه اجتماعی پرداختهایم.
میلانی دانشآموخته رشتههای فلسفه غرب و فلسفه دین است. از میان ترجمههای منتشر شده او میتوان به «بودریار و هزاره» نوشته کریستوفر هروکس، «جنگ خلیج رخ نداده است» و «کلید واژه» هر دو اثر از ژان بودریار، سرویراستاری مجموعه مقالات ریچارد سوئدبرگ درباب اقتصاد و سیاست با همکاری شخص نویسنده مجموعه مقالات و مجموعه مقالات «ویتگنشتاین متفکر زبان و زمان» اشاره کرد. میلانی همچنین دبیر مجموعه کتابهای «نقدهای بهنگام» شامل ترجمه متون مختلف در روشها و رویکردهای نقد و مجموعه «فکر و ذکر ایرانی» در نشر ورا و همچنین دبیری و سرویراستاری ترجمه مجموعه کتابهای جامعهشناسان کلیدی انتشارات روتلج به زبان فارسی در انتشارات بزنگاه است. رمان «فقط با یک گره»، «از دفترچه خاطرات سرباز گاف» و مجموعه مقالات «دیدهبان شهر: مجموعه مقالات انتقادی در باب اجتماع» از دیگر کتابهای منتشر شده میلانی است.
مشروح این گفتوگو را در ادامه بخوانید:
* بسیار دیده شده که در فضای اینستاگرام لایوهایی درباب مسایل فلسفه و یا پستهایی در این حوزه یا معرفی کتابهایی در حوزههای فلسفه یا فلسفههای مضاف گذاشته میشود. این لایوها یا توسط فعالان عرصه فلسفه در ایران است (چه اساتید، چه مترجمان حرفهای و چه نویسندگان و مفسران) یا توسط مردم عادی است که معمولا کپی پیستی است یا توسط برخی سلبریتیهاست. میخواهیم همه این طیفها را بررسی کنیم. نخست به اهالی فلسفه اشاره کنیم. معمولا در حوزه فلسفه اسلامی این مشغولیت کمتر است و کمتر دیده شده که اندیشمندی در این حوزه به آن کار بپردازد و بیشتر اهالی فلسفه غرب هستند که به این موضوع اهتمام دارند. بفرمایید که اصولا اینستاگرام فضایی برای طرح مباحث فلسفی هست یا خیر؟ اگر پاسخ مثبت است چه حوزههای موضوعی را برای طرح آن صلاح میدانید؟
هروقت صحبت از فیلتر شدن اینستاگرام میشود، ملاحظه کردهاید که داد همه بلند میشود که ای داد چندین میلیون نفر در حال ارتزاق کسب معاش از این شبکه اجتماعی قوی هستند و در صورت وقوع چنین فاجعهای چه اتفاقهای اسفناکی میافتد!؟ اینستاگرام فارغ از همه جنبههای جهانیاش از برای ما ایرانیان نیز طرح مصارف خاص به خود را دارد. عدهای به صرف شبکه اجتماعی فعال به آن مینگرند و فعالیت دارند. عدهای روز و روزانه خود را درآن عرضه میکنند. از زمان بیدار شدن از خواب تا شب هنگام و به خواب رفتن گوشی به دست زندگی میکنند، عدهای از این طریق و واسطهگری اینستاگرام کالاها و خدمات خود را عرضه میکنند. درآمدهای قابل قبولی هم دارند به شرط کارکردن روی برند و اشراف به نحوه حضور در فضاهای مجازی. عده هم اعتبار و شهرت و شناخته شدن را طلب میکنند و سپس فروش محصولاتشان، که ناشران و متولیان تولید محصولات فرهنگی از این نوع و طبقه هستند. معلمان زحمتکش حوزههای درسی برای مثال یا اساتید زبانهای خارجی در زیرمجموعه این سیاره تقسیم شده به بخشهای مختلف، زحمت و بار افزایش سطح سواد اجتماعی مردم را درابعاد مختلف که عرض کردم بردوش میکشند.
کلیه اَپهای ارتباطی از تلگرام گرفته تا اینستاگرام و حتی ایتا نیاز به یک آموزش درست و صحیح اجتماعی در ابعاد ملی داشته و دارد که در کمال تأسف در کشور ما نه ارکان این نظام آموزشی وجود دارد، نه دادههای تألیف شدهاش و نه منابع لازم دراین خصوصناگفته نماند که دکترها هم که بالطبع پستهای سلامتی دارند به شرط عدم تنزل شأنشان تا مقام فروشندگان قالتاق محصولات بیارزش و قلابی در همین گردونه حضور دارند. دانشمندان و محققان و روشنفکران راستین که چیزی در چنته دارند یا ورزشکاران معلم در همین دسته میگنجند. تااینجا شکل درست و مناسب و البته صحیح رویکرد فردی در اینستاگرام است چه درقالب مدیریت فردی چه در قالب مدیریت کلان غیرفردی وشبکهای و یا مجموعهای. اما اشکال از این سو به بعد عملاً کاری جز خراش انداختن بر اندام فکر مردم و مخاطبان یا به بازی گرفتن احساسات و هیجانهای فالورها را به اصطلاح ندارد. اراذل و اوباش، مدلها، تن فروشها و سلبریتیهایی که آنها را میشناسیم و عملا جز عرض اندام و افکار مزخرف خود کار دیگری بلد نیستند یا اگر هم بلدند در راستای سیاستی نگون بختانه به پیش میروند، درهمین زمره قرار میگیرند. افرادی هم که خودشان را تحفه یا تافته جدابافته در اجتماع میدانند نیز در همین طبقه بندی جای میگیرند.
شناخت اینها بسیار مشکل است. سره را از ناسره جدا کردن بدون بروز خطا یا ظنی نامیمون بسیار مشکل است. مردم ما نیز در بیشتر مواقع نشان دادهاند به دنبال تهییج دراین فضا هستند تا تعقلگرایی مبتنی بر عناصر اصالت، فرهنگ و دانایی. حال شما وارد آپشن لایوگذاری شدید و صحبت از فیلسوفشاخهای اینستاگرامی کردید قضیه بالجمله متفاوت میشود. چرا که توقعی که از این جماعت میرود، یا تعهدی که آنها باید داشته باشند از دیدن روی مبارکشان یا نحوه صحبتهایی که میکنند به یکباره و به کلی هرآنچه در ذهن و تصورتتان ساختهاید نقش برآب میشود. در مجموع میرسیم به همان جمله معروفی که هروقت پدیدهای مدرن وارد جامعه ما میشود برخی از افراد مصلحت اندیش عنوان میکنند. یعنی هر پدیدهای معایب و مزایای خاص خودش را دارد. اما این عقل سلیم ماست که اجازه میدهد از این فضا به بهترین شکل موجود بهره ببریم یا فریب بخوریم و دراین فضا مدام میان شارلاتانهای اینستاگرامی از سو به سوی دیگر پاسکاری بشویم.
ضرورت استفاده مطلوب و بهینهای هم که گفتم نیاز به امر آموزش حیاتی در سطح عمومیت یافته اجتماعی دارد. یعنی فارغ از ویدئو، بازیهای رایانهای کلیه اَپهای ارتباطی از تلگرام گرفته تا اینستاگرام و حتی ایتا نیاز به یک آموزش درست و صحیح اجتماعی در ابعاد ملی داشته و دارد که در کمال تأسف در کشور ما نه ارکان این نظام آموزشی وجود دارد، نه دادههای تألیف شدهاش و نه منابع لازم دراین خصوص؛ و تأسفبار اینکه متولی فرهنگی درخور و ذیشعوری که اهتمامی دراین خصوص کرده باشد، نیز وجود ندارد. شرایط موجود دقیقاً نشان دهنده همین شرایط و وضعیت است. عالیترین مقام کشور دغدغه خودشان را بارها در این خصوص فرمودهاند و ما هرچه دیدهایم جز عوامل ایذایی و بازدارنده نبوده است. یک مغز متفکر را اجازه ندادهاند که توان خودش را در خصوص تدوین مکانیسمهای صحیح آموزشی دراین خصوص به کار بگیرد. خاطرتان را نیز جمع کنم تا این مهم اتفاق نیافتد برای همیشه هم باید نگران فضاهای مجازی باشیم و هم باید غصه بروز افول فرهنگ ایرانی- اسلامی در کشورمان را بخوریم. چه وقتی به مغزهای متفکر و ارزشمند، صدالبته کاربلد این حوزه اجازه داده خواهد شد تا طریق ثواب را دراینخصوص ترسیم و تدوین کنند، خدا میداند.
درخصوص مسایل فلسفی پرسیدید میخواهم بگویم که این مهم نیز از این قاعده بیرون نیست. وقتی تخصص اهمیت نداشته باشد، برای نمونه اگر یک مهندس کار کشته در حوزه ساختمان یا قطعات ریختهگری مدیر فرهنگی دراین مملکت باشد، یا یک مدیریت دولتی خوانده در دورافتادهترین واحد دانشگاه آزاد این مملکت متولی سینمایی یا شخصیت اثرگذار در ورزش این کشور باشد طبیعی است که چه بلایی سر این جامعه میآید. همین اتفاقهای عمومیت یافته و کلان است که وقتی ذره ذره تقسیم شود و در زیرمجموعهها سیلان پیدا کند، آن وقت خانم خوب خانه در مورد دیالکتیک هگل دوره درسی در اینستاگرام میگذارد، دختر خوب بابا دوره آموزشی فلسفه شوپنهاور تدریس میکند و بیمار چند شخصیتی سایکوز نیز از روانشناسی فلسفی به فلسفه اگزیستانسیالیسم پلی میزند و دورههای متعدد آموزشی برگزار میکند. دیگر چقدر دوست دارید فکتهای تأسفآور برایتان تعریف کنم؟ به نظرم تاهمینجای امر کافی است تا دکتر را از جایش بلند کنیم تا بربالین این بیمار بدحال که همانا فرهنگ عمومی و اجتماعی ما است حاضر شود.
* عمده پستهای فلسفی در اینستاگرام به صورت گزین گویه است. حال یا گزین گویههای خود فیلسوفان است مانند نیچه یا اینکه جمله یا نهایت پاراگرافی از کتاب گذاشته میشود. بسیاری این پستهای اینستاگرامی شاید این حوزه را به ابتذال نیز نزدیک کرده باشد. نظر شما در این باره چیست؟ چقدر گزینگویهها میتوانند در تربیت اجتماعی افراد موثر باشند؟
به هیچ عنوان نمیتوان گزینگویههای کسی مانند نیچه را با گزینگویه گوییهای اینستاگرامی استاد باقر خاورفروش که هماکنون نیز بارخربزه زده و از خراسان عازم تهران است مقایسه کرد. کار نیچه یعنی هر گزینگویهای را که دارد و ما از ایشان سراغ داریم، باید برای درک مناسبش به بستر تعقلی زبان آلمانی حواله دهید. وقتی غنای زبان آلمانی مدرک هر گزینگویهای بشود تازه میفهمید هر گزینگویهای چه بار معنایی عمیق و بیمنتهایی دارد. دیگران سعی کردند از درون فیلسوفان و متفکران غیر آلمانی نیز گزین گویههایی را استخراج کنند که آنها هم بسته به غنای زبانهایشان بسی بسیار قابلیت معنای داشته و دارند. ما به اشتباه میگییم گزینگویه؛ اینها گزینگویه نیستند اینها طرحهای برای تفکر صحیح و خلق نظامهای صحیح فکر، اخلاقی، معنوی و حتی طرحهایی برای اداره جوامعه اجتماعی محسوب میشوند.
ما در کمال تأسف همین اشتباهات را در مورد احادیث نبوی و ائمه شیعه هم داشته و داریم. احادیث برای خواندن و حفظ کردن و در محافل گفتن و امثالهم نیستند. احادیث طرحهایی از برای زندگی بهتر اجتماعی و خانوادگی و فردی هستند. اگر ما نفهمیدیم و بعد از گذشت این چند قرن هنوز شأن بیان احادیث بزرگان دینی خودمان را ندانسته و نمیدانیم چطور میتوانیم از گزینگویههای افراد خردمند و ذیشعوری حرف بزنیم که از قضا در این محیطها بزرگ شدهاند. شما میتوانید صبغه دینداری و پرورش سخت نیچه در محیط مذهبی و دینی را کتمان کنید؟ خیر نمیشود.
پس طبیعی است که این همه بلا سرمان بیاید. چراکه شرایط ما در دینداریمان نیز طرحهایی به غلط بوده و صرفاً جنبه حفظ و بیان داشتهاند و نه جنبه اجرا.
* میزان قابلیت و اثرگذاری زبان فارسی در بیان گزینگویهها را چگونه میبینید؟
نمیگویم زبان فارسی این قابلیت را ندارد که از قضا دارد اما وقتی به سراغ زبان گویایی همچون سعدی و مولانا میروید تازه میفهمید ماهیت زبان در شکلگیری و تاثیر پذیری گزین گویهها چقدر زیاد میشود.
از این رو در میان ما زبان شعر میتواند به لحاظ تطبیق معنایی جایگاه مشخص و ثابتی برای این اثرگذاری باشد. البته عرض کنم نه هر گزینه گویهای که باز هم دارم روی خط باریک یا لبه تیغ راه میروم. میخواهم اگر پشت گزین گویههایی از زبان فارسی خردی خوابیده و نهفته است احترامش را محفوظ نگه دارم. دراین شرایط طبیعی است که چیزهایی که میماند، جفنگ و لاطائلات باشد. چرا بسیاری فکر میکنند هر جملهای که قدری بار معنایی داشته یا دارد میتواند کلمات قصار فلسفی باشد؛ نمیدانم. دقیقاً حرکت ضدفرهنگی مذبوهانهای در پشت این جریان وجود دارد. جریانی بسیار حساب شده و دقیق. مو لای درز این جریان پلید نمیرود. افراد را آنچنان اغفال میکنند که طرف خودش توهم برمیدارد که چه موجود بزرگی شده است. مثالهایش را برایتان خواهم زد اما درحال حاضر مهمترین درد و دغدغه من این است که به نام فلسفه و تفکر چه خیانتهای عظیمی بر ساحت تفکر ایرانی- اسلامی زده میشود.
به هیچ عنوان پستی که در عرض چند دقیقه یا با یک یا چند تصویر بخواهد مردم را دوستدار دانایی کند یا آنها را به سمت تعالی فکری و ذهنی سوق دهد وجود نداردوقتی که با چنین جریانی روبه رو هستیم چه توقعی میتوانیم داشته باشیم که این فرآیند بتواند در تحولات اجتماعی ما یا توسعه زیست محیط اجتماعی ما نقش اثرگذار داشته باشد؟ اتفاقا برخی از مدیران اجتماعی ما دقیقاً صاحب همین تفکر بودهاند که اینچنین تأثیرات منفی بر پیکره نظام اجتماعی ما وارد کردهاند. متأسفانه نمیشود نام از آنها برد چون بار حقوقی دارد و این درد بزرگ چون بیان نمیشود تا خیانتکاران اجتماعی و فرهنگی ما مشخص شوند، تحمل دردش برای دغدغهمندان اصیل فرهنگی ما مشکل میشود.
* اگر فلسفه را به معنای عام دوستداری دانش و تفکر فرض کنیم چه؟ آیا در این صورت این پستها میتوانند به بسط تفکر میان عامه مردم کمک کنند؟
به هیچ عنوان پستی که در عرض چند دقیقه یا با یک یا چند تصویر بخواهد مردم را دوستدار دانایی کند یا آنها را به سمت تعالی فکری و ذهنی سوق دهد وجود ندارد. هیچ پستی قادر به چنین کار قدرتمندانهای نیست. اصلاً تاریخ گزینگویهها و تحولهای بزرگ در زندگی انسانها خودشان منتصب به یک تاریخ استعماری هستند. هر ظالمی و هر فریبگر قهاری که میخواست و میخواهد انسانها را به زیر یوغ خود ببرد دارای همین خاصیت و مسلح به گزین گویههایی است که بالذات جفنگ به شمار میروند. شخصی با نام اُرد بزرگ دقیقاً از این خانواده است. سرتا پا دروغ سرتا پا مزخرف در کتابی به نام خودش داشته و دارد. وارد فضای اینترنت که بشوید کاملا ملاحظه میفرمایید چه انسانهای متوهی به تحریک وی یا به طور مستقل از کتاب گزینگویههای جفنگ نامبرده تعریف و تمجید میکنند. من چیزی نمیگویم. بروید خودتان موتور جستوجوی گوگل را برانداز کنید و به حرف بنده برسید. میگویند کتابش بیشترین دانلود را در فضای اینترنت جهانی داشته و دارد!! و شما در کتاب این بشر دو خط مطلب عمیق پیدا نمیکنید. کسی که هیچ شناختی از صبغه تفکر تمدنیاش نداشته و ندارد چطور دست به چنین گستاخیهایی میزند، خدا عالم است. من چندینباره ایشان را به مناظره در خصوص فلسفه و تاریخ تفکر دعوت کردهام اما هیچگاه از سایتهای مبلغ ایشان پاسخی ندیدهام. من ایشان را از همین تریبون بازهم به مناظره فرامیخوانم. به هرزبانی که میداند و میتواند تکلم کند و درمورد هر مقوله فلسفی که ادعا دارد درآن متبحرتر است. شرمآورتر آنکه برخی از دانشگاههای کشور درگذشته از چنین فردی آن هم با لقب فیلسوف دعوت به سخنرانی کردهاند. وای برما!!
ببینید حماقت تا کجاها ریشه دوانده است. جالب آنکه در وضعیت فعلی فرهنگ و تمدن معاصر ما دو نفر بیشتر متصف به این گزینهگویههای مزخرف هستند. هردو نیز خودشان را فیلسوف میدانند. هردو نیز ذرهای نه تحصیل و نه قابلیت توصیف یک کتاب فلسفی را دارند. اولی را گفتم و دومی ح. ا. هستند که در تبیین جایگاه والای تحصیلی رییس جمهور پیشین ایران از شبکه جهانی بی.بی.سی. بخش فارسی پول گرفته بود تا تملق و ثنا به دروغ بکند. با چنین افرادی عالم ذهن و خرد ایرانی درحال مواجه هست و هیچکس هم ذرهای به فکر این خطر نیست. چه جوانهایی که درابتدای راه گمراه این نوع و مدل جماعتهای کلاهبردار و سرکرده قدرتهایی شدهاند که از بیسوادی ناتوانی فکری ملت ما سود سرشاری میبرند.
در جامعه ما گله از متولیان امر خرد و تعقل و صدالبته از اساتید فلسفه و علوم عقلی نیز باید کرد. این آقایان اساتید چرا سکوت میکنند یا در برابر چنین حماقتهای بیوصفی در مقام فیلسوف و فلسفه سکوت میکنند واقعا جای تأسف دارد. صحبت از بیماری روانی یا نارسیسیست یک فرد نیست. صحبت از جماعتی هستند که نادانسته توسط این جماعت تخریب فکری و ذهنی میشوند. زندگیهایشان رنگ افسردگی به خود میگیرد و از همه چیز زده میشوند. در جامعه نیز افرادی اینچنین قربانی شده کم نداریم. حال متولیان امر تا به کی بناست دربرابر این بیفرهنگیها و تزویرها سکوت اختیار کنند، خدا داند و بس.
* به هر حال اینستاگرام فضایی دموکرات دارد و هرکس میتواند در آن هر ادعایی بکند. مهم این است که مخاطب عام برای دنبال کردن فلسفه و لایوها به چه کسانی میتواند اعتماد کند...
شاید تا به حدی که شما میگویید دموکراتیک نباشد. ما امروزه در تقریر دموکراسی در جهان مشکل داریم. در جوامع جهان سومی نظیر ما در معنا و درک دموکراسی مشکل وجود دارد. چطور میتوانیم فضای یک رسانه اجتماعی را دموکرات بدانیم. خیالتان را راحت کنم. مبدع اینستاگرام و صاحب فعلی این مجموع عظیم هرچقدر هم که پسر خوب و با شعوری باشد بیشک نه راضی میشود رسانهاش عنان از کف بدهد و بار دیگر او را در برابر سئوالات اعضای کنگره بنشاند و نه راضی میشود تساهل بیش از حد سر رسانهاش بلا بیاورد. پس اجازه بدهید قدری با مسامحه از صف دموکراسی یا دموکراتیک استفاده کنیم.
اگر فضا اینچنین مشوش است که هست بدون هیچ اکراهی و از سر سلامت عقلانی برای همه آن کسانی که جویای مفاهیم و سخنرانیهای فلسفی و خواندن کتابهای ثمربخش این حوزه هستند باید بگویم برای مدتها به منظور افزایش دایره فلسفی خود سمت اینستاگرام نرونداز سوی دیگر بدون هیچ شکی باید بگویم که در این مجال اعتماد به صرف باید به عملکرد و کارکرد افراد متکی و مبتنی باشد. در این شرایط که حتی شخصیتهای مدعی فلسفه خودشان را فیلسوف خطاب میکنند، به در و دیوار میزنند تا خودشان را معترض یا خاص نشان بدهند که مثلا حاکمیت با ما مشکل دارد و ما خاص هستیم. یا آنکه با ژستهای چغوکی یا صدمن یهغاز عکس میگیرند تا فیلسوفتر از دیگر همکارشان دیده شوند، علاقهمندان به مقولات فلسفی چه باید بکنند؟؟ به کجا توسل کنند؟ وقتی که خردگرایی تا به این مد شده و تابه این حد حقیقت راستین در محاق فرو رفته جز تأسف مگر کار دیگری میشود کرد؟ چرا که اگر اعتراض کنی همین شاخهای اینستاگرامی و فالوورهای نوچهوششان به دنبال خرد کردن استخوانهای شما در فضای واقعی میافتند.
اگر فضا اینچنین مشوش است که هست بدون هیچ اکراهی و از سر سلامت عقلانی برای همه آن کسانی که جویای مفاهیم و سخنرانیهای فلسفی و خواندن کتابهای ثمربخش این حوزه هستند باید بگویم برای مدتها به منظور افزایش دایره فلسفی خود سمت اینستاگرام نروند. کتابهای مهم این حوزه مشخص است. اساتید ارزشمند و بزرگوار فلسفه دراین کشور همچون نگینهای پرفروغ به تابش نور خرد و روشنی و آموزش فلسفه اهتمام دارند و داشتهاند. وقتی چنین فضایی مهیا است چه میازی داریم به سراغ اینستاگرام برویم تا ببینیم برای نمونه فرد نااهلی چون میلانی آیا فلسفه میداند یا نمیداند؟ آیا انسانی اخلاقی است یا خیر؟ آیا با ترس با وی ارتباط بزنیم تا بیشتر راهنماییمان بکند یا دارای سلامت روان و اخلاق است و نیاز به این همه محدودیت نیست؟
* پستهای سلبریتیها در حوزه فلسفه را چگونه میبینید؟
در زمانه توسعه فست مدیاها و شبکههای اجتماعی و تأثیرات و اثرگذاری آنها بر فرآیندها و تحولات اجتماعی شرمآورترین طبقه سلبریتیها هستند و تأسفبارترین وضعیت همین وضعیت سلبریتیها یا سلبریتی بودن است. واژهای مترادف انگل اجتماعی، زالو و تمام القابی که بتوان از آنها این مفهوم را مستفاد کرد. وقتی که سلبریتی بودن خودش اینگونه مذموم است پست فلسفی یک سلبریتی چه تأثیری میتواند براجتماع یا از برای مردم داشته باشد؟ آیا جز این است و خواهد بود که ما از دردی و مرضی عفریت منظر و بسیار بزرگ درحد یک سرطان اجتماعی سخن میگوییم که برجان سطح شعور و آگاهی اجتماعی ما افتاده است و درحال اضمحلال فرهنگی- اجتماعی ما است.
* به شخصه با شما موافقم، اما شاید مخاطبان ما بخواهند بدانند که چرا دید شما اینقدر در خصوص سلبریتیها منفی است. یعنی تا به این حد سلبریتیها در سطح اجتماعی ما منفور هستند؟
دید من منفی نیست. ضمن اینکه من نمیگویم همه سلبریتیها. مگر کم شخصیت شرافتمند و بزرگ و چهره ارزشمند جهانی در عرضه شبکه ارتباطی مثلا اینستاگرام داریم؟ پس همه سلبریتیها مدنظرم نیستند. مضاف براینکه آنهایی که دارای چنین سلامت روان و اخلاقی هستند خودشان را سلبریتی نمیدانند. میتوانید بروید و از تکتکشان بپرسید. این عملکرد سلبریتیهاست که آنها را در چنین جایگاهی قرار میدهد. شما یک نفر مصلح اجتماعی، مصلح دینی، چهره سرشناس فرهنگی، هنری و هنرمند و یا چهره علمی یا نه حتی یک نفری را که حرفش در میان مردم طرفدار و به اصطلاح خودمان خریدار داشته باشد، به بنده معرفی کنید که رغبت داشته باشد به او سلبریتی گفته شود؟ یک نفر؟ اما اگر هر شاخ به اصطلاح اینستاگرامی را طلب کنید با افتخار خودش را سلبریتی میداند.
فلسفه سخت است، هم در مقام فهم، هم در مقام خوانش و هم در مقام تعلیم و تبیین و تفسیر. شما وقتی با متنی فلسفی روبهرو میشوید، قرار نیست گیلاس بخورید یا زیر درخت گیلاس لَم بدهید و مطالعه کنید، تا باشد که مورد لطف و رحمت الهی درمقام فهم مطلب و موضوع قرار بگیریدسلبریتی بالذاته امر مضمومی نیست. بلکه عملکرد سلبریتیهای ما آنها را در چنین جایگاهی قرار میدهد. حالا واژه یا صفت سلبریتی بهترین تعریف اجتماعی و فرهنگی باشد. مدتی پیش چند نفر از هنرپیشههای سلبریتی مسلک را که از تصویر و جلد عمیقترین کتابهای فلسفی در راستای تمجدید و سواد خود بهره میگرفتند، به چالشهایی بسیار ساده دعوت کردم. جواب و نتیجه آن چه شد؟ آیا جز مسدود کردن و پاسخ ندادن چیز دیگری دیدیم؟ حالا تصور کنید همین افراد برای مردم و اجتماع نسخههای حکیمانه میپیچند. در اوج تظاهر و تملق و دورویی پیامهای معنوی و مذهبی و فرهنگی برای مردم انتشار میدهند. باید آنها را چه نامید؟
کسانی که از صفحههای خودشان برای فریب دختران جوان استفاده میکنند که از قضا اغلب آنها را هم همه مردم ایران میشناسند، با چه لحن و لفظی خطاب قرار میدهید. بانوی سلبریتی که ته سیگارهای افیون و گل از کف اتاقش جمع نمیشود و از برای رسیدن به حضرت معبودش با تشویق مردمی ناگهان کالا آرایشی را نیز تبلیغ میکند، چه بنامم؟ ببینید دوست من تشت رسوایی این جماعت مدتهاست افتاده. مردم از من و شما بهتر میدانند با چه جرثومههایی طرف هستند.
مدتی پیش به طور بسیار مختصر از فساد اخلاقی یکی از پستترین چهرههای ضدفرهنگ ایرانی- اسلامی پرده برداشتم. از سلبریتیهایی که در عروسی این معلومالحال نیز گفتم. چه اتفاقی افتاد؟ عرض میکنم. یکی از این آقایان که در شب عروسی آن فرد درحال رقص با ... و عیش و عشرت بود چند روز بعد پست همدردی با مردم آبادان گذاشت و روز گذشته هم از قلب ایالات متحده برای آقا امام رضا مولودی دلتنگی خواند. این کارها در مقام فردی هیچ اشکالی ندارد و صرفاً به حوزه زندگی افراد برمیگردد و کاملاً قابل احترام است. اما وقتی شما در مقام یک سلبریتی عفریت منظر پست انتشار میدهید و تزویر و تملق و الفاظ و صفتهای رکیک لایق خودتان را دراین حوزه عیان میکنید و جماعت ساده بالای چندین دههزار نفر را برای خود لایک خور میکنید دیگر صحبت از حوزه فردی نیست. وقتی پای در حوزه اجتماعی گذاشتید و آدم عصبی و حساسی هم مثل بنده دیدم چه میکنید؟ باید دربرابر فرهنگ و تمدن ایران اسلامی پاسخگو باشید.
از من متهم هم بسازید هرآنچه را که رشتهاید، به آتش قهر تعهد در برابر ایران و فرهنگ ایرانی به آتش میکشم. از قضا دقیقاً اینجا صحبت از آتش به اختیاری فرهنگی است که مقام رهبری فرمودند. جماعت متملق و تزویرگر و مقامات مسامحهگر وزارت ارشاد برحسب نان مشترک خوری که با این افراد دارند، صدایشان درنمیآید و معلوم نیست سر درکدام خفا فرو بردهاند؛ من صدایم درمیآید. بنا نیست بنشینیم هر اتفاق ضدفرهنگی را ببینیم و بیاهمیت بدانیمشان که مسایل مهمتری وجود دارد. نخیر مسایل از این مسایل و معضلات مهمتر وجود ندارد. وقتی متولیان فرهنگی صدایشان درنمیآید یعنی درحال خیانت کردن هستند و وسلام. بزرگترین خیانت را همین منافقین داخلی به ایران اسلامی و دایره عظیم فرهنگیمان چه پیش از اسلام و چه پس از اسلام میکنند. حالا که درد فرهنگی را تحمل میکنیم. رفتار ناشایست مشتی از لمپنها کمتر و بیارزشتر را میبینیم و درخود میریزیم و زخم زبان منفی بافی را تحمل میکنیم، بنا نیست که دیگر دربرابر هر گند چالهدهانی سکوت کنیم.
فلسفه ساختمان سازی، فلسفه بتن، فلسفه گرانیها و... عملاً از دهان لودهترین افراد در اجتماع صادر میشود و ربطی هم به مدرک تخصص فرد در هر زمینهای که متخصص است نداردلمپنها در تعریف اولیه و اقتصادی کلمه کسانی هستند که در تولید ناخالص ملی هیچ سهمی ندارند، با عرض پوزش از محضرتان تنفروشهایی که در خارج از کشورشان کار میکنند و عرض خارجی وارد کشورشان میکنند نیز در تولید ناخالص ملی یک کشور سهم دارند اما سلبریتی جماعت ما چه؟ برای آنها چه نقشی جز انداختن انگل به اندیشه تودههای مردمی میتوانید متصور شوید؟ در تولید ناخالص ملی تولیدات فرهنگی، تحولات اجتماعی و... چه نقش مطلوب اثرگذاری داشته و دارند؟ تأسفبارتر از همه این موارد این است که همه آنهایی که حوزه عمومی سلبریتیهای ما را دربرمیگیرند برای منابع مالی و دنیوی خود اینقدر تلاش و کوشش میکنند که نگو و نپرس. و هر از گاهی هم رسم معمول شده که داستانهای برسر و کله هم پریدنها و تعدیها و تجاوز به یکدیگر و همدیگرشان و پول از منبع و آخورهای مختلف خوردن و ارتزاق کردنهایشان از خون ملت برملا میشود.
به راستی این جماعت سلبریتی مسلک ما چه غلطی میکنند؟ اگر غیر این موارد بوده و هست شما کلام بنده را حذف بفرمایید. ایالات متحده را ملاحظه بفرمایید. شاکله سلبریتیهای این کشور را مورد مداقه قرار بدهید. متوجه میشوید در عین حال که برای نمونه، آنها را در فرهنگ عمومیمان نمیپذیریم و از دید بسیار از متولیان فرهنگی ما مذموم هستند ولی اوج شرافت، وطن پرستی، توجه و حمایت از ارکان درست و اصلی حاکمیت و سیاست همگانی را از این سلبرتیها باید بیاموزیم. امتحانش ساده است. مگر کم اطلاعات از سلبریتیهای ایالات متحده داشته و داریم؟ اغلب آنها دقیقا الگوهای ارزشمندی برای سلبریتیهای ما باید باشند که صدافسوس نیستند. لااقل از برای اغلب آنها خانواده و رفتار سالم میان مرد و زن اولویت صحیح و جاافتادهای است اما برای سلبرتی جماعت ما چطور؟
ما در شرایط اسفناکی را در فرهنگ و انگارههای اجتماعیمان سپری میکنیم. دردی عظیم که هیچ متولی نداشته و ندارد چون اهمیت ندارد. از قضا بزرگترین ضربه را نیز از همین مقطع خواهیم خورد و وای به روزی که فرهنگ و تمدن ما بی صاحبتر از وضع فعلی بشود. وای برروزی که برتعداد افراد کتاب نخوانده و فهمی از تمدن نکرده به عنوان متولی فرهنگ و تمدن اسلامی افزوده شود.
* فلسفه معمولا شامل گزارههای سخت است. در تاریخ اندیشه ایران نیز در متون تربیتی مدام اشاره شده که فلسفه را باید به همراه استاد خواند. حال اگر از عامه مردمان در هر شغل و صنفی (منظورم کسانی است که از جمله اهالی حرفهای فلسفه به شمار نمیآیند) بخواهند به مطالعه منابع فلسفی بپردازند، اینستاگرام میتواند فرصت دسترسی همیشگی به استاد را فراهم سازد؟
فلسفه سخت است، هم در مقام فهم، هم در مقام خوانش و هم در مقام تعلیم و تبیین و تفسیر. شما وقتی با متنی فلسفی روبهرو میشوید، قرار نیست گیلاس بخورید یا زیر درخت گیلاس لَم بدهید و مطالعه کنید، تا باشد که مورد لطف و رحمت الهی درمقام فهم مطلب و موضوع قرار بگیرید. باید ریاضت کشیده باشید. مغز شما باید هرروز به اندازه چند ساغت در معرض فهم فلسفی و تحلیل منطقی قرار گرفته باشد تا بتوانید ادعا کنید که متنی آموزشی از ساختاری فلسفه را مطالعه کردهاید و به عمق یا کنه متن یا نص مورد نظر پی برده باشید. به همین میزان هرمتنی در هر علمی که بنای فلسفی و منطقی شدن به خود گرفته و خلق شده باشد به همان اندازه سخت در درک و فهم و البته بیان و تبیین است.
کلام دینی از این روی بسیار مشکل است. فلسفه ریاضی از خود ریاضی مشکلتر است و حتی در موضوعات درون دینی فلسفه و تبیین فقهی حتی از خود گزارههای فقهی مشکلتر و تحلیلیتر است. این مهم برای هیچ کدام از اهل درک فلسفی و افراد صاحب مشی و فکرت دراین زمینه امری غیرقابل یا مورد مخالفت نیست. از این روی است که احمقانهترین و سخیفترین جملات در زبان فارسی آن جملات تبیینی هستند که به دنبال فلسفه چیزی میگردند. یعنی بیان این جملات را هم ردیف با تهی مغزی گوینده باید تلقی کنید مگر اینکه شخص مورد نظر درآن زمینه دارای فکرت باشد. فلسفه ساختمان سازی، فلسفه بتن، فلسفه گرانیها و... عملاً از دهان لودهترین افراد در اجتماع صادر میشود و ربطی هم به مدرک تخصص فرد در هر زمینهای که متخصص است ندارد. حال بااین جریان سخت و مشکل صدالبته که فلسفه آموختن و در راه بودن به همان دلیل ریاضت و مراقبهای که عرض کردم نیاز به استاد و پیر راه دارد و داشته و خواهد داشت.
طی این مرحله بیهمرهی خضر نکن/ ظلمات است بترس از خطر گمراهی.
به طرز عجیب و باورنکردنی نیز دراین راه پرهیاهو زیباییهای کاذب و مزخرف بر سالک پای درراه چشمک میزنند. تمام کسانی را که با خواندن یک یا دو کتاب مشغول تحصیل و تدریس فلسفه به دیگران در فضاهای مجازی شدهاند عملاً کوته خردانی از این نوع و منظر هستند. ببینید برای اهل فکر و فلسفه و حرفهایها و آشنایان به جریان فلسفی و آموختن آن مانند همه ما، دیدن یک سخنرانی و شنیدن گفتههایی از بزرگان، خواندن بخشهایی از کتابهای متنوع فلسفی، برگزاری جلسات سخنرانی در رویدادهای خاص هیچ اشکالی ندارد. چه بسا این فضا در جامعه ما وجود دارد و بسیار هم مناسب و متناسب با روند درک فلسفی است. هرچند که بسیار ناراضی هستم و به هیچ عنوان نمیتوانم شاهد این حجم عظیم کوتاهی در خصوص ترویج جریان خرد و خردگرایی باشم، اما خب از ساحت و قابلیتی عمومیت یافته صحبت میکنیم که آن هم میتواند سوار بر امواج و دادههای اینترنتی به سمت گیرندههای ما بیاید و از آنها بهترین استفادهها را کرد.
اما اگر این روند به معنای تدریس فلسفه یا برگزاری کلاسهای درس و پول گرفتن از مخاطبان باشد، کلاهبرداری نوینی است که در جامعه فارسیزبان شیوع و سرایت پیدا کرده است. میتوان به مخاطبان محترم کسانی را معرفی کنم که در فضای اینستاگرام دورههای فلسفه وجودی و روانشناسی فلسفی برگزار میکنند اما خودشان پرونده پزشکی بیماری روانی دارند. کسانی که غلطترین کتابهای به اصطلاح فلسفی را در مقام ترجمه برای کلاسهای درسی آنلاین خود انتخاب میکنند و یک جمله فلسفی به زبان انگلیسی یا دیگر زبان اصلی را که متن از آن ترجمه شده است، قادر به بیان و حتی تکلم نیستند.
کسانی که در دورههای این جماعت نان به نرخ روز خور حاضر میشوند درکمال تأسف هیچ معیاری نیز برای شناخت میزان درایت و سطح سواد این افراد ندارند و عمق فاجعه همین جاست. همان اتفاقهایی که برای قشر مشتاق هنر بازیگری و سینما در دوره کلاسهای هنر بازیگری و نقشآفرینی رخ داد و همگان نیز از فساد اخلاقی هنرمندان سلبریتیوش و شاخ اینستاگرامی مطلع هستند میرود که برسر مشتاقان یادگیری فلسفه رخ بدهد. من به شدت به خانوادههای اصیل و بااخلاق ایرانی اخطار میدهم که مراقب جوانان خودشان که تشنه آگاهی و آموزش هستند باشند، به اسم تفکر و خرد و به اسم اندیشه و فلسفه اتاقهای فساد در فضای مجازی اینستاگرام تشکیل شده که نه تنها هیچ چیز به فرزندان شما یاد نمیدهند، برعکس هرآنچه تفکر نامطلوب غیر فلسفی نیز وجود داشته و دارد به مخاطبان این دورهها القا میشود. درنهایت اگر همینگونه به پیش برویم نسلی گیج و منگ و آسیب دیده اجتماعی سراز تخم بیرون خواهد آورد که خدا میداند با آنها چگونه باید تعامل کرد. وای برما.