به گزارش ذاکرنیوز ، نشست سنجش و ارزیابی آئین نامه ارتقا اعضا هیأت علمی دانشگاهها، تهران، تالار فارابی مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی با حضور حجت الاسلام رضا غلامی، رئیس مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری امروز برگزار شد.
متن سخنرانی غلامی در ایننشست از اینقرار است:
«بسم الله الرحمن الرحیم، الحمدلله رب العالمین، الصلاه و السلام علی رسول الله و علی آله الطیبین الطاهرین و لعنه الله علی اعدائهم اجمعین
ابتدا لازم می دانم به عنوان میزبان، ضمن خوش آمدگویی به حضار گرامی، از تک تک اساتید و محققان بزرگواری که دعوت مؤسسه مطالعات فرهنگی و اجتماعی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری را پذیرفتند و برای سخنرانی در این نشست مهم قبول زحمت فرمودند، کمال تشکر را داشته باشم. همچنین شایسته می دانم از برادر گرامی رضا ماحوزی که دبیری این نشست را عهده دار شدند و زحمات زیادی برای برپایی نشست کشیدند، صمیمانه قدردانی نمایم.
همانطور که میدانید، عنوان بحث من در این نشست، «سناریوهای آینده علم، و تأثیر آن در شاخصهای ارزیابی فعالیتهای علمی» است. به توجه به کمبود وقت، مباحث خودم را در دوازده بند خدمتتان تقدیم خواهم کرد:
یکم. تردیدی نیست که آئین نامه ارتقا اعضا هیأت علمی دانشگاهها، در رشد علمی اساتید و همچنین در پیشرفت علمی کشور نقش منحصر به فردی دارد. من خیلی موافق بروکراسیزدگی در دانشگاهها و گرفتن آزادی عمل از اساتید در فعالیتهای علمی نیستم و آن را مانعی برای خلاقیت و نوآوری قلمداد میکنم اما از طرف دیگر، رویکرد آنارشیستی هم به دانش و دانشگاه ندارم. یعنی معتقدم حتماً باید در اداره دانشگاهها و به ویژه در ساحت فعالیت اعضا هیأت علمی، نظم و برنامه عاقلانه و متعادلی وجود داشته باشد تا هم از اتلاف ظرفیتها جلوگیری شود و هم امکان تقرّب به چشم انداز علمی کشور متصور باشد. از این منظر، آئین نامه ارتقا اعضا هیأت علمی دانشگاهها جدای از خوبیها و نقاط قوتی که دارد و باید در مجالی مناسب فهرست شود، با چندین ضعف جدی روبروست: اولاً، تنوع و تکثر سلایق و ذائقهها را به ویژه در عرصه روش، نادیده گرفته است. ثانیاً، رویکرد تخصصیاش به علوم و رشتههای ذیل هر علم (خصوصاً ساحت بین رشتهای و چند رشتهای) ضعیف است. مثلاً برای کل علوم انسانی با ۱۶ رشته گوناگون نسخه واحدی پیچیده است. ثالثاً، استثنائات آن به حد کفایت نمیرسد. مثلاً، امکان فعالیت آزادانه برای نخبگان و نوابغ علمی را سلب کرده است یا دست هیأتهای ممیزه را برای ارتقا اساتیدی که به دلیل برخورداری از نبوغ علمی (خارج از روال تعیین شده) به دستاوردهای علمی فوق العاده رسیدهاند میبندد. رابعاً. به نوآوری و نظریه پردازیهای بزرگ بها زیادی نمیدهد. مثلاً اگر استادی در یک کرسی نوآوری یا نظریه پردازیِ رسمی، بالاترین امتیاز را بیاورد، نهایتاً طبق این آئین نامه، در حد یک کتاب یا قدری بیشتر برای آن امتیاز قائل میشوند. خامساً. آئین نامه ارتقا، به پاسخگویی واقعی و غیر کلیشهای به نیازهای مبتلابه کشور توسط اعضا هیأت علمی کم التفات است و سادساً. آئین نامه ارتقا، از انعطاف لازم را برای انطباق حرکت علمی کشور با تحولات زمانه و مرزهای علمی جهانیِ برخوردار نیست و به ویژه نگاه آیندهنگرانه آن ضعفهای جدی دارد که بحث من در این سخنرانی درباره همین مطلب است.
دوم. آینده پژوهی علم و فناوری، یکی از عرصههای مهم در عین حال جذاب در دنیاست و سالانه صدها مقاله و کتاب خوب در این زمینه منتشر میشود. اغراق نیست اگر تاکید کنم که طی دهههای گذشته، اساس حکمرانی علمی و فناوری در دنیا آینده پژوهی بوده است. یعنی کشورهایی در حکمرانی علمی و فناوری موفق بوده و هستند که به آینده پژوهی در حکمرانی خود تکیه بیشتری داشته و دارند. شما میدانید که مرزهای علمی و فناوری در دنیا دائماً در حال جابجایی است. شاید هر سال این مرزها جابجا میشود. مهمترین پرسش در آینده پژوهی علمی و فناوری این است که مرز علم و فناوری در بازههای زمانی گوناگون کجا خواهد بود و مهمتر از آن، چه عواملی در جابجایی مرزهای علمی و فناوری نقش کلیدی خواهند داشت؟ مادر آینده پژوهی عمومی به روند پژوهی خیلی بها میدهیم اما من معتقدم به قدری سرعت تحولات در ساحت علمی و فناوری سریع و غافل گیر کننده است که آینده پژوهی علمی و فناوری دیگر نمیتواند برای گمانه زنی درباره آینده، چندان بر روی روند پژوهی تکیه کند. به بیان واضحتر، در پیشرفتهای برق آسای علمی و فناوری، عوامل پنهان فراوانند که همین عوامل ممکن است کل محاسبات آینده پژوه را به هم بریزد. مثلاً ممکن است به دلیل روابط سیستماتیک جهان طبیعت، یک کشف بزرگ علمی، همچون یک دومینو، صدها کشف علمی دیگر را هم دفعتاً به دنبال داشته باشد. به همین سبب، من معتقدم بهترین روش برای آینده پژوهی علمی، روش سناریو نویسی است. البته میدانید که سناریوها بی ارتباط با وضع گذشته و حال نیستند اما میتوانند شرایط باز تری را برای پیش بینی آینده پیش روی آینده پژوه قرار دهند. به نظر من، آینده پژوهی علمی و فناوری ارتباط وثیقی با شناحت نبض جامعه جهانی دارد و چنانچه آینده پژوه ادراک عمیقی از جامعه به ویژه گسلهای فعال و نیمه فعال آن نداشته باشد، معلوم نیست قادر به تهیه سناریوهای درست باشد ضمن آنکه برای آینده میتوان با رویکردهای گوناگون به سمت سناریونویسی حرکت کرد. مثلاً رویکرد ارزش مدارانه، رویکرد کارکردگرایانه، رویکرد مسأله گرایانه و غیره که در جای خود محل بحث میباشد.
میتوانستم درباره رابطه تنگاتنگ علم و فناوری در پرانتز صحبت کنم و برای آن در سخنرانی خودم یک بند مستقل در نظر نگیرم اما به دلیل اهمیت مناسبات علم و تکنیک، لازم است در قالب یک بند مستقل درباره آن نکاتی را عرض کنم. خب، شما عزیزان میدانید که علم و فناوری هر یک دنیای خاص خود را دارند اما از قرن ۱۹ به بعد، این دو دنیا با هم به نوعی ادغام شدهاند. چرا؟ برای اینکه نه تنها از بعد از انقلاب صنعتی، این علم است که زمینه ساز ظهور فناوری و به تبع آن گسترش صنعت است ولیکن به میزانی که فناوری و صنعت رشد میکند، علم را هم به رشد وادار میکندسوم. میتوانستم درباره رابطه تنگاتنگ علم و فناوری در پرانتز صحبت کنم و برای آن در سخنرانی خودم یک بند مستقل در نظر نگیرم اما به دلیل اهمیت مناسبات علم و تکنیک، لازم است در قالب یک بند مستقل درباره آن نکاتی را عرض کنم. خب، شما عزیزان میدانید که علم و فناوری هر یک دنیای خاص خود را دارند اما از قرن ۱۹ به بعد، این دو دنیا با هم به نوعی ادغام شدهاند. چرا؟ برای اینکه نه تنها از بعد از انقلاب صنعتی، این علم است که زمینه ساز ظهور فناوری و به تبع آن گسترش صنعت است ولیکن به میزانی که فناوری و صنعت رشد میکند، علم را هم به رشد وادار میکند. اجازه بدهید کمی بیشتر توضیح دهم! اولاً، همه میدانیم که خیلی از فناوریها تقلید و کپی برداری از سیستم اعجاب آور طبیعت است، پس هر میزان علم تسلط بیشتری به کارکردهای طبیعت پیدا کند، به طور طبیعی، امکان ظهور فناوریهای جدید بیشتر فراهم میشود. از طرف دیگر، فناوریها هرقدر پیچیدهتر میشوند به محاسبات علمی دقیق به ویژه در علوم پایه، وابستگی بیشتری پیدا میکنند. ثانیاً، وقتی علم نقش بی بدیلی در رشد فناوری و به تبع آن صنعت داشت، صاحبان صنابع بزرگ، حمایتهای بی دریغی را از علما و دانشمندان میکنند که این حمایتها، به رشد علمی بیشتری در جهان میانجامد. ثالثاً، از آنجا که خود علم در فرایند کشف، پردازش و تحلیل، به ابزارها و فناوریهای پیشرفته محتاج است، زنجیره رشد فناوری در جهان به رشد علمی نیز کمک شایان توجهی میکند. یعنی علم و فناوری متقابلاً به پیشرفت یکدیگر کمک میکنند. همه اینها موجب میشود که رشد علم و فناوری را دو روی یک سکه بدانیم.
چهارم. جدای از وابستگی حیات و بقا نظام سرمایه داری به تداوم برق آسای رشد علم و فناوری در جهان، نباید از نظر دور داشت که ارتقا سواد و آگاهی در جهان و از همه مهمتر، چشیدن طعم قدرت و رفاهِ ناشی از تسلط بر طبیعیت، میل انسان به کشف ناشناختهها را صدچندان کرده است. به هر حال نمیتوان حب نفس و حب حیات و ماندگاری را در انسانها نادیده گرفت؛ از طرف دیگر، علم در جهان مدرن دیگر به دنبال تداوم راه فلاسفه کلاسیک برای فهم ماهیت و کنه اشیا و پدیدهها نیست بلکه مسأله اصلی در علم، فهم مکانیزم پیچیده و در عین حال سیستماتیک طبیعت است که بتوان از طریق آن، قدرت انسان و استقلال آن از طبیعیت و حتی خدا را بیش از پیش افزایش داد. با این ملاحظه، نه تنها میل انسان معاصر به رشد علم کم نشده بلکه همچنان علم نقش پیشران توسعه را در جهان بازی میکند. به بیان دیگر، هیچ کشور به اصطلاح توسعه یافته و یا در حال توسعهای را نمیتوان یافت که به سرمایه گذاری علمی در فرایند توسعه بها کافی نداده باشد یا تصور کند با رشد اقتصاد منهای علم، امکان دست یابی به توسعه واقعی وجود دارد.
پنجم. باز علاقه مندم این مطلب را در یک بند مستقل مورد تاکید قرار دهم که بشر میداند آنچه تاکنون به آن چه در ساحت علم و چه در ساحت فناوری رسیده است، در برابر جهان بی انتهای علم ناچیز است. این فقط یک شعار نیست بلکه واقعیتهایی که انسان طی سدههای اخیر خصوصاً در حال حاضر با آن روبروست، روشن میکند که به رغم همه پیشرفتهای علمی و فناوری ای که انسان معاصر به آن دست یافته، هنوز نادانستههای آن نسبت به دانستههای آن بسیار ناچیز است و کمترین شاهد برای اثبات این مدعا، قدرت مافوق تصور طبیعیت برای به کام مرگ کشاندن انسان است که در این زمینه تفاوت چندانی میان انسانهای فقیر و انسانهای غنی وجود ندارد. از انواع حوادث طبیعی چون سونامی و زلزله تا طوفانهای عظیمی که بشر بر روی آن همچنان کنترلی ندارد تا انواع بیماریهای ناشناخته و لاعلاج یا ویروسهای مسری کشنده که هر از چندی، بینی انسانِ مغرور و سرمست از پیشرفتهای علمی و فناوری را به خاک می مالد و به انسان تفهیم میکند که علی رغم همه تلاشهایی که انسان برای غلبه بر نادانستهها صورت داده و دراین راه بیش از همه به طبیعت ظلم کرده است، همچنان طبیعت بر انسان فائق است و انسان در برابر طغیانهای شناخته شده و ناشناخته طبیعت چارهای جز تسلیم و قربانی دادن ندارد. البته ثمره باور انسان به غلبه نادانستههای خود به دانستههایش، سبب میشود که تلاش او همچنان برای گشودن مرزهای علمی بیشتر و بیشتر شود و لذا نه تنها از میزان حرص و ولع انسان قرن حاضر نسبت به حرص و ولع انسان قرن مثلاً ۱۸ و ۱۹ چیزی کم نشده بلکه به مراتب بیشتر هم شده است.
ششم. شاید کمی زود باشد که وارد بحث سیاست جمهوری اسلامی در عرصه علم و فناوری بشوم اما به دلیل ضیق وقت چارهای ندارم در همین جا بر روی این مطلب تاکید کنم که سیاست قطعی نظام جمهوری اسلامی که به ویژه از سوی رهبر انقلاب بارها مورد تاکید قرار گرفته است، نه تنها تقرّب به مرزهای علمی است، بلکه سرمایه گذاریهای وسیع و هوشمندانه برای تقویت چرخه نوآوری و به دست آوردن نقش پیشتازانه در علم و فناوری در جهان است. یعنی نظام اسلامی با وجود تفاوتهایی که در جهان بینی خود با جهان بینی مدرن دارد، و علی رغم ادراکی که نسبت به سهم مدرنیسم در پیشرفت علم و فناوری در جهان دارد، جنبههای مثبت رشد علم و فناوری را نسبت به جنبههای منفی آن بیشتر میداند و بنا ندارد با کناره گیری از قافله علمی ذنیا و تن دادن به نوعی انزوای خودخواسته، کشور را از ثمرات رشد علمی و فناوری خصوصاً در ساحت احیا تمدن نوین اسلامی محروم کند. در واقع، به اجمال عرض میکنم که این جمع بندی در سیاست گذاریهای کلان علمی و فناوری جمهوری اسلامی ایران مشاهده میشود که با فهم برخی مضرات علم و فناوری مدرن و البته تلاش عملی برای کاهش این مضرات، کشور در میدان تعامل و هم افزایی جهانی به منظور گسترش مرزهای علمی مشارکت نموده و جدای از فراهم ساختن فرصتهای پیشرفت همه جانبه برای خود، سهم مهمی نیز در حرکت جهانی برای گشودن راههای بسته علمی داشته باشد. البته طبیعی است برای ما مانند هر کشور دیگری، اولویت اول، بهره گیری از علم و فناوری برای پیشرفت خودمان میباشد اما روشن است که پیشرفت علمی حتی با نیت پیشرفت ملی، جر با مشارکت مؤثر و پیشتازانه در حرکت علمیِ جهانی امکان پذیر نیست هرچند موانعی نیز از طریق قدرتهای بزرگ برای مشارکت نخبگان ایرانی در مشارکتهای علمیِ جهانی ایجاد شده است.
هفتم. اگر پس از این مقدمه طولانی بخواهم وارد ساحت آینده پژوهی علمی و فناوری بشوم، بحث را با این پرسش آغاز میکنم که رویکرد آینده علم و فناوری بیشتر به چه سمت است؟ به بیان دیگر، امروز بشر چه آرمان یا هدفی در میدان علم و فناوری در سر دارد؟ برای پاسخ به این پرسش بسیار مهم، چارهای جز مطالعات جامعه شناسانه و حتی سیاسی وجود ندارد. همانطور که قبلاً نیز اشاره شد، تا آینده پژوه، نبض جوامع جهانی که امروز در اثر رشد اعجاب آور فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی به ویژه فضای مجازی، به یک محیط زیست تقریباً اشتراکی دست یافته است، را در دست نداشته باشد، قادر به پاسخگویی به این پرسش نیست. البته میدانیم که هرنوع مطالعه جامعه شناسانه و حتی سیاسی در این زمینه، مستلزم دسترسی به یکسری بیگ دیتاها است. طبیعی است که من به این بیگ دیتاها دسترسی ندارم اما میتوانم بر اساس مخرج مشترک دیدگاههای صاحب نظران جهانی به تعدادی گزاره آزاد درباره رویکرد آینده علم و فناوری دست پیدا کنم که شاید لااقل در شکل دهی به فرضیه مطالعه جامعه شناسانه ما و حتی تهیه سناریوهای محتمل نقش آفرین باشد.
این گزارهها عبارتند از:
الف. غلبه بر بیماریهای لاعلاج یا صعب العلاج
همه میدانیم که بشر همچنان با بیماریهای لاعلاج یا صعب العلاج زیادی مانند انواع سرطانها روبروست که سالانه میلیونها نفر را از فقیر و غنی به کام مرگ میکشاند. در چنین شرایطی، طبیعی است که همچنان در آینده بخش مهمی از ظرفیتهای علم و فناوری جهانی معطوف پیدا کردن راههای جدید برای غلبه نسبی بر این جنس بیماریها بشود هرچند باید توجه داشت که تداوم سو استفاده دهشتناک بشر از محیط زیست به افزایش این نوع بیماریها کمک میکند و متأسفانه در شرایط فعلی و آینده جهان، پایانی برای این بیماریها متصور نیست. در این جهت، جدای از توجه به تقویت روشهای رایج امروزی، علوم یا فناوریهای نظیر فناوری نانو، دانش سلولهای بنیادی، علوم ژنتیک به ویژه ساحت ژنومیک، نقش مهمی در این زمینه بازی خواهند کرد. یعنی جدای از کاربردهای پرشمار دیگری که مثلاً فناوری نانو در عرصههای گوناگون دارد، این فناوری به منظور غلبه بشر بر بیماریهای لاعجلاج یا صعب العلاج با رشد چشم گیری روبرو خواهند شد.
ب. مصونیت بخشی در برابر حملات بیولوژیک اعم از طبیعی و غیر طبیعی
نباید تصور کرد هر نوع حمله بیولوژیک لزوماً برنامه ریزی شده و مستقیماً از سوی انسانها طراحی میشود. خیر، برخی از حملات بیولوژیک عکس العمل طبیعی مواجهه خصمانه انسان با طبیعت است هر چند حملات بیولوژیک از سوی انسانها به همدیگر هم در جای خود قابل توجه است. آنچه مهم است، بشر برای غلبه بر این نوع حملات به پیشرفت علوم و فناوریهای زیستی توجه مضاعفی نشان خواهد داد و این علوم و فناوریها در آینده سهم به سزایی از سرمایه گذاریهای علمی را به خود اختصاص میدهند.
ج. به تأخیر انداختن مرگ کره زمین
مرگ کره زمین یک داستان تخیلی نیست بلکه امروز بشر خیلی بیشتر تر از آنچه قابل تصور است به نابودی کره زمین نزدیک شده است؛ همه اینها در حالی است که تمدن مدرن با وجود ضربات اساسی ای که تاکنون در اثر بهره کشی نامعقول و نامتعادل و ظالمانه از کره زمین داشته است، همچنان فکر بهره کشی ظالمانه و البته بیشتر، از این کره خاکی را از سر خود بیرون نکرده است. در عین حال، روز به روز بر تعداد دلسوزان صیانت از محیط زیست بیشتر و بیشتر میشود و جهان به نحو اجتناب ناپذیری به سمت مقابله با عوامل نابودی کره زمین از جمله افزایش گازهای گلخانهای پیش خواهد رفت. در این جهت، جایگزین یابی برای سوختهای فسیلی به مثابه منبع اصلی و ارزان انرژی در دنیا، موضوعی است که همچنان دنبال خواهد شد و ما در آینده شاهد گسترش چشم گیر فناوریهای به اصطلاح سبز خصوصاً در عرصه تأمین انرژی خواهیم بود.
د. رفاه و قدرت بیشتر
با وجود کمک شایان توجهی که علوم و فناوریها به رسیدن بخش عمده جمعیت بشر به رفاه و راحتی بیشتر داشته است، همچنان انسان دست از تلاش برای رسیدن به رفاه بیشتر و در سر پروراندن رویاهای زیبا در این زمینه نکشیده است. این سطح از رفاه میتواند در برخی از طیفهای اجتماعی جنبه تجملی و لوکس داشته باشد اما کاربرد آنها در زندگی، به بخشی از سبک زندگی انسان مدرن تبدیل شده است. در این جهت، در آینده نزدیک شاهد گسترش برخی فناوریها مانند فناوری هوش مصنوعی و نقش آن در گسترش وسایل نقلیه خودران، کاربرد وسیعتر و ارزانتر انواع رباطها، اشاعه کشاورزی فوق مدرن با استفاده از زنجیرهای از فناوریهایی مانند ماهوارهها و فضای مجازی، پیگیری برای رسیدن به برق بی سیم، تکنولوژی کربنی، چاپ سه یعدی و غیره خواهیم بود که البته هر یک از اینها میتواند دومینو وار در رشد علم و فناوری اثرگذار باشد.
ه. تولید بیشتر تسلیحات دفاعی و تهاجمی جدید
چه امروز و چه در آینده، تقریباً انواع علوم و فناوریهای جدید در زمینه تولید انبوه جنگ افزارهای پیشرفتهتر نقش آفرین بوده و هستند و کشورهایی که سیاست تهاجمی نیز ندارند خود را مجبور به حفظ توانمندیهای علمی و فناوری در این ساحت برای دفاع از خود میبینند. شوربختانه فرایند تولید همین سلاحهای مرگ بار نسبت وثیقی با رشد کلان علمی و فناوری در جهان هم دارد؛ یعنی میتواند منطقه مشترک عظیمی برای علوم و فناوری جنگی و غیر جنگی در نظر گرفت. جدای از این واقعیت، گمانه زنیها نشان میدهد که در آینده، فناوریهای دخیل در تولید هواپیماهای بدون سرنشین و یا گسترش فناوریهای مرتبط با جنگ الکترونیک و حتی کشاندن حملات به نقاطی از زمین، از طریق فضا، عرصههایی است که روی آن سرمایه گذاریهای وسیعی صورت خواهد گرفت.
و.گرایش به گسترش روز افزون ارتباطات و تعاملات (زندگی مجازی)
هرچند تقربیاً دو دهه از شکل گیری فضای مجازی به مثابه مجموعهای عینیت یافته از فناوریهای اطلاعاتی و ارتباطاتی به علاوه سایر علوم و مهارتهای انسانی به ویژه هنر گذشته است اما نباید از این واقعیت غافل بود که نه تنها هنوز فضای مجازی در ابتدای راه است بلکه از میل و گرایش انسانها به بسط و تعمیق ارتباطات و تعاملات خود از طریق فضای مجازی که البته به تغییر خیلی از مناسبات مدنی و حتی شکل گیری یک تمدن تازه بشری نیز منجر خواهد شد کاسته نشده است.
از هوش مصنوعی و جهان رباتیک که یکی از اعجاب انگیر ترین کاربردهای آن را باید در فضای مجازی جستجو کرد تا فراگیر شدن اینترنت اشیا و پیامدهای علمی و فناوری آن؛ از تولید بیگ دیتاها و نقش آن در مدیریت جهانی تا بلاک چین و نقش آن در انقلاب افتصادی در دنیا؛ از رایانش ابری تا واقعیت مجازی و واقعیت افزوده؛ از متاورس و کاربرد وسیع لنزهای هوشمند در آن تا دهها فناوری خُرد دیگردر واقع، بشر با وجود آنکه تهدیداتی از ناحیه گسترش فضای مجازی احساس میکند اما درکل، فرصتهای مجازی را به تهدیدات آن کاملاً ترجیح میدهد. با این وصف، طبیعی است که فضای مجازی و مجموعه علوم و فناوریهای مرتبط با آن، در آینده با پیشرانی نسلهای جدید فناوریهای ارتباطاتی یعنی g5 یا g6 با توسعه چشم گیری روبرو خواهد شد. از هوش مصنوعی و جهان رباتیک که یکی از اعجاب انگیر ترین کاربردهای آن را باید در فضای مجازی جستجو کرد تا فراگیر شدن اینترنت اشیا و پیامدهای علمی و فناوری آن؛ از تولید بیگ دیتاها و نقش آن در مدیریت جهانی تا بلاک چین و نقش آن در انقلاب افتصادی در دنیا؛ از رایانش ابری تا واقعیت مجازی و واقعیت افزوده؛ از متاورس و کاربرد وسیع لنزهای هوشمند در آن تا دهها فناوری خُرد دیگر.
ز. نیاز بشر به سیستم ابرمحاسباتی
بسیاری از پیشرفتهای عظیم علمی و حتی فناورانه، نیازمند امکان محاسبات عظیمی است که در گذشته یا انجام آن متصور نبود یا نیازمند تجمیع و اتصال هزاران رایانه بود، در حال حاضر، این محاسبات عظیم از طریق توسعه مکانیک کوانتوم و خلق رایانههای کوانتومی با پایه جدید محاسبات عظیم و باور نکردنی کوانتوم، امکان پذیر شده است. هرچند هنوز تعداد اندکی از این رایانهها در جهان ساخته شده اما فناوری آن در اختیار بشر قرار گرفته و در سالهای آینده، نه فقط این رایانهها در تعداد بالایی در دنیا توزیع و مورد استفاده قرار خواهد گرفت بلکه ورود مبنای محاسبات بسیار دقیق کوانتومی به دنیای علم و فناوری، تحولات عظیمی را در جریان علم و فناوری پدید خواهد آورد.
ح. نیاز بشر به منابع عظیم و تحول آفرین انرژی
جدای از مباحثی که درباره گرایشات اجتناب ناپذیر بشر به فناوریهای سبز و در رأس آنها انرژیهای تجدید پذیر بیان شد، مدلهای کنونی توسعه جهانی، صرف نظر از درست یا غلط بودنِ پارادیم حاکم بر آن مدلها، نیازمند منابع عظیم انرژی است که خصوصاً پس از نفت و گاز، در صدر آن، انرژی هستهای است. هرچند فناوریهای کلاسیکِ انرژی هستهای هنوز در سطح وسیع مورد استفاده قرار میگیرد اما فناوری همجوشی هستهای بر عکس شکاف هستهای، فناوری ای است که در صورت گسترش آن در آینده، میتواند حجم تولید انرژی هستهای را دهها برابر افزایش دهد که در اینصورت بخش مهمی از نیاز بسیاری از کشورها به انرژی از این طریق هرچند با قیمیت بالاتر از سوختهای فسیلی قابل تأمین بوده و حتی امکانهای جدیدی را برای شکل گیری فناوریهای تازه خصوصاً در عرصه هوا- فضا فراهم میکند.
ط. میل بیشتر به استفاده از فضا
اگر در گذشته موضوع سفر بشر به فضا با تخیلات عجیب و غریب درآمیخته بود، و تصویر ملموس و قابل فهمی از سرمایه گذاریهای هنگفت قدرتهای بزرگ بر روی پروژههای فضایی وجود نداشت، اما امروز چندان فهم دلایل این همه اهتمام قدرتها بر روی فضا چندان دشوار نیست. جدای از پیدا کردن راهی برای زیست بشر در آینده در برخی کرات، امروز باز کردن ابواب جدیدی از دانش به ویژه دانش فیزیک و شیمی به کمک آزمایش بر روی قوانین متفاوت حاکم بر سایر سیارات، موضوع بهره گیری از منابع غنی معدنی موجود در سایر سیارات، تسلط بیشتر از طریق فضا بر روی کره زمین و حتی اقدامات نظامی علیه کشورها از این طریق، پروژههای عظیم عرصه هوا و فضا را معنادار تر کرده است. به نظر میرسد یکی از ساحتهای مهمی که در آینده بخش مهمی از ظرفیتهای دانشگاهها و مراکز تحقیقاتی دنیا را به خود مشغول میکند، پروژههای زنجیره ایِ حوزه هوا و فضا و البته اندیشیدن به پیامدهای مثبت و منفی آن میباشد.
ی. باز کردن گرههای شناختی و عبور از بن بستها
باید قبول کرد که به رغم گسترش علوم انسانی و اجتماعی طی چند سده اخیر و در آمیختن این علوم با علوم طبیعی، همچنان علوم انسانی موجود نتوانسته به بسیاری از پرسشهای بشر در ساحتهای گوناگون پاسخ روشنی ارائه کند. در این میان، رویش علوم شناختی بر پایه کشف دنیای اعجاب آور مغز و ذهن انسان و هم افزایی رشتههایی چون فلسفه ذهن، روان شناسی، زبان شناسی و هوش مصنوعی و کارکردهای پیچیده حاصل از آن، راه تازه ای را برای جبران ضعفهای علوم انسانی و اجتماعی فراهم کرده است. البته باید پذیرفت که علوم شناختی یکی از شاخههای علوم تجربی است و طبیعی است که به رغم مزیتهایی که میتواند برای کشف و پیش بینی مسائل اجتماعی و حتی ارائه برخی تجویزات در این عرصه بوجود آورد، همچنان سایه نسبیتگرایی را بر روی علوم انسانی نگه خواهد داشت. از طرف دیگر، گسترش علوم شناختی، بشر را بیش از گذشته از متافیزیک و اثرات عمیق آن بر روی حیات فردی و اجتماعی بشر محروم خواهد کرد. در عین حال، این عرصه علمی با دلیل گشایشهایی که در شناخت نوع مواجهه انسان با عناصر حاکم بر حیات فردی و اجتماعی خود بوجود میآورد و نیز توانایی منحصربفردی که در پیش بینی پذیر کردن کُنش های انسانی دارد، بسیار مهم و تحول آفرین پیش بینی میشود.
ک. گرایش به علم دینی
هرچند تصور میشود که بحث از علم دینی عمدتاً در دنیای اسلام و به طور خاص در ایرانِ پس از انقلاب مطرح شده و دنبال میشود اما واقعیت این است که موضوع علم دینی در جهان مسیحیت نیز در جای خود محل توجه میباشد. آنچه مسلم است، جهان مؤمنین ضمن بدبینی به علم الحادی و سکولار، و با باور عمیق به مسیرهای منحصربفردی که دین برای فهم، پیش بینی و حل مسائل اجتماعی باز کرده است، معتقدند میتوان در آینده با اتکاء به علم دینی، و دخالت دادن آموزههای متافیزیک، بسیاری از ناکامیهای علوم انسانیِ سکولار را جبران کرد. با این وصف، به نظر میرسد ما در آینده با توسعه علم دینی و حتی ادغام آن با علوم انسانیِ متداول روبرو خواهیم بود که البته رویکردهای پست مدرن به علم نیز (هرچند چنین نیتی ندارد) زمینه شکل گیری علم دینی را تا حدی هموار میکند.
هشتم. چقدر جهت گیری های آینده علم درست است؟
من موافق مطلق گویی درباره جهت گیری های علم و فناوری در دنیا نیستم. حتی درباره دستاوردهای علمی و فناوری در جهان مدرن، سیاه و سفید نگاه کردن به مدرنیته را نمیپسندم و تصور میکنم اولاً میتوان بخش مهمی از دستاوردهای دانش مدرن را به نفع ارزشهای الهی تغییر داد و ثانیاً، همه آنچه به عنوان پیشرفتهای علمی و فناوری سراغ داریم لزوماً محصول اختصاصی مدرنیسم نیست. با این حال به نظر میرسد: جهت گیری های علمی و به تبع آن فناوری در آینده همچنان از مشکلات زیر رنج خواهد برد:
- سایه نظام سرمایه داری و لیبرالیسم بر عمده میدان علم و فناوری میافتد.
- قدرتهای بزرگ، بیش از گذشته از علم و فناوری در جهت شکل دهی معادلات سیاسی استفاده خواهند کرد.
- بخش بیشتری از علم و فناوری در جهت پروژههای سلطه گرایانه و برنامههای سیاه استفاده خواهد شد.
- حضور اخلاق در برنامه علم و فناوری به ویژه کارکردهای آن بیش از پیش مغلوب رویکردهای نفع گرایانه خواهد شد.
- با وجود مخاطرات جدی زیست محیطی در جهان، همچنان علم و فناوری خط قرمزهای زیست محیطی را رعایت نخواهند کرد.
نهم. آیا سرنوشت ما قرار گرفتن در جایگاه مقلد است یا میتوان مبدع بود؟
همانطور که در ابتدای سخن و به مناسبت بیان سیاستهای جمهوری اسلامی در عرصه علم و فناوری اشاره کردم، سیاست ما عبور از نقش مقلد و رسیدن به نقش مبدع در حوزه علم و فناوری است؛ بنابراین اگر به اهداف کشور در سالهای اخیر توجه بیشتری مبذول شود، نه تنها ارتقا مرتبه کشور در ساحتهای علمی گوناگون مورد تاکید قرار میگیرد، بلکه به صراحت از اهمیت عبور از مرزهای علمی سخن گفته میشود. شاید به نظر برسد که عبور از مرزهای علمی یک هدف دست نیافتنی است اما واقعیت این است که رسیدن جمهوری اسلامی به رتبه چهارم در فناوری فوق پیشرفته نانو، آن هم ظرف کمتر از ۱۵ سال، امکان دست یابی به رتبه اول جهانی و سپس پیشتازی در بعضی فناوریهای دیگر را نفی نمیکند.
دهم. حرکت در مرز علمی و مبدع بودن نباید به امری تشریفاتی تبدیل شود
آنچه مسلم است عبور از مرز علمی و مبدع بودن لوازم و اقتضائاتی دارد که اگر در کشور مدنظر قرار نگیرد، این موضوع در حد شعار و یا یک امر تشریفاتی تقلبل خواهد یافت. به نظر میرسد، از جمله مهمترین لوازم مبدع شدن در عرصه علم و فناوری میتوان به سه مورد زیر اشاره داشت:
- زنجیرهای دیدن علم و فناوری (نه نقطهای دیدن آن)
- رشد علم و فناوری در میدان عمل و کاربرد وسیع و فراگیر آن در کشور
- حضور مؤثر در میدان ارتباطات و تعاملات جهانی
یازدهم. نباید انرژی و ثروت کشور صرف پاسخگویی به نیازهای کشورهای قدرتمند گردد
یکی از دغدغههای درستی که طی سالهای اخیر شکل گرفته است، نقش آئین نامه ارتقا و سیاستهای علمی و فناورانه کشور در تقدم بخشی به نیازهای کشورهای قدرتمند به جای کشور خودمان است. فهم این مهم نیازمند قدری توضیح است. تاکید بیش از حد نظام آموزش عالی بر روی تولید مقالات در چارچوب ISI یا اسکوپوس و غیره و استانداردهای حاکم بر این پایگاهها، به طور نانوشته ای محققان کشور را به سوی پاسخگویی به مسائلی سوق میدهد که بیش از آنکه مسائل روز و مبتلابه کشور محسوب شود، مسائل روز و مبتلابه کشورهای توسعه یافته به شمار میرود. در این صورت، عملاً کشور ما با وجود سرمایه گذاریهای وسیع در حوزه علم و فناوری، بیش از آنکه بتواند از ماحصل این سرمایه گذاری به نفع پیشرفت خود استفاده کند، به کشورهای قدرتمند خدمات علمی ارائه میکند و جالب اینکه کشور ما در حالیکه میتواند به مسائل تراز اول دنیا بپردازد، هنوز در برخی مسائل ابتدایی در داخل، وابسته است و سیستم علمی و فناوری کشور معمولاً به این مسائل پاسخ سزاواری نمیدهد.
با همه اینها، یکتبصره مهم در اینجا باید زده شود و آن اینکه، جداسازی سیستم علمی جمهوری اسلامی از دنیای علم به اسم پاسخگویی به نیازهای روزِ داخلی، موجب میشود که عملاً تقرّب به مرزهای علمی برای دانشمندان ایرانی غیرممکن شود و حتی زمینه عقب ماندگیهای بزرگ از مرزهای علمی را برای کشور فراهم نماید. با این ملاحظه، به نظر میرسد نظام علمی کشور ما باید به دنبال راه حلی باشد که ضمن استفاده از پیشرفتهای علمی و فناوری برای پاسخگویی به نیازهای داخلی، شرایط حضور مؤثر دانشمندان کشور در صف اول میدانهای جهانیِ علم و فناوری را نیز منتفی نکند. این، یکی از پیچیدهترین و سختترین تغییراتی است که باید در آئین نامه ارتقا فعلی صورت گیرد.
دوازدهم. چگونه باید در آئین نامه ارتقا سیاستهای آینده نگاری علم و فناوری را ملحوظ کرد؟
من در پایان سخن، مایلم بحث خود را در قالب چند اصل مهم جمع بندی کنم:
اصل اول. تفکر حاکم بر آئین نامه ارتقا باید در قبال تحولات آینده علم و فناوری کاملاً هوشیارانه باشد و سناریوهای گوناگونی را در این عرصه مدنظر قرار دهد. از میان سناریوها، باید سناریوی مطلوب جمهوری اسلامی روشن باشد.
اصل دوم. آئین نامه ارتقا باید در قبال تحولات آینده انعطاف پذیر بوده و خود را از ایستایی و جمود نجات دهد.
اصل سوم. آئین نامه ارتقا باید بستر لازم برای مواجهه مبتکرانه اساتید با آینده یا آیندههای محتمل به ویژه آینده مطلوب را ایجاد کند.
اصل چهارم. هرچند بر روی ارتباط زنجیرهای علم و فناوری تاکید ویژهای صورت گرفت، اما زنجیرهای دیدن علم و فناوری منافاتی با تعیین نقاط کانونی یا نقاط حائز اولویت- و پیش بینی مشوقهایی برای تمرکز بیشتر اساتید بر روی آنها- منافاتی ندارد.
اصل پنجم. آئین نامه ارتقا برای ایجاد زمینههای مساعد جهت مواجهه خلاقانه اساتید با آینده، چارهای جز به رسمیت شناختن تعاملات بین المللی در حوزه علم و فناوری ندارد اما نباید مواجهه آن با تعاملات بین المللی منفعلانه باشد.
اصل ششم. مواجهه آئین نامه ارتقا با هر گونه نوآوری نمیتواند یکسان باشد و طبعاً باید نوآوریها را متناسب با آثار کلان آن مورد سنجش و امتیاز دهی قرار دهد.
اصل هفتم. از آنجا که بخش قابل توجهی از اساتید از ظرفیت نوآوری و تقرب به مرزهای علمی برخوردار نیستند، میبایست برای آنها در آئین نامه ارتقا نقش بسترساز منظور شود.
اصل هشتم. آئین ارتقا باید به شکل قاعده مندی آزادی عمل محققان نخبه را در فعالیتهای علمی نوآورانه را به رسمیت شناخته و خطرپذیری لازم در این زمیته را به رسمیت بشناسد.