به گزارش ذاکرنیوز، نشست هفتگی شهر کتاب با موضوع نقد و بررسی کتاب «سال های شاگردی ویلهلم مایستر» که توسط انتشارات فانوس منتشر شده سه شنبه ۲۰ تیرماه برگزار شد. در این نشست علی اصغر حداد، مسعود توچاهی و امیر معدنی پور حضور داشتند.
یوهان ولفگانگ فون گوته، شاعر و نویسنده آلمانی بین سالهای ۱۷۴۹ تا ۱۸۳۲ میلادی میزیست. از او پس از هومرِ یونانی، سروانتسِ اسپانیایی، دانتهی ایتالیایی و شکسپیرِ انگلیسی بهعنوان پنجمین نابغه ادبی کلاسیکِ غرب یاد میشود. گوته را امروزه مهمترین شاعر اروپا و یکی از نویسندگان برجستهی ادبیات کلاسیک جهان میدانند. وی شاعر جنبش ادبیاجتماعی «هجوم طوفان» در نیمه دوم قرن هجدهم میلادی بود و برای نخستینبار در سال ۱۸۲۷ وجود «ادبیات جهانی» را اعلان نمود.
در غرب ادبیات کلاسیک به آثاری گفته میشود که همیشه مانا، آموزنده و معتبرند؛ آثار گوته، بخش مهمی از ادبیات کلاسیک جهان را به خود اختصاص داده است. گوته از ورای زبان و ادبیات، وحدت ملی ولایات و مناطق آلمان را سبب شد؛ زبان ملی و سراسری آلمان بعد از مارتین لوتر، مدیون کوششهای ادبی و قدرت خلاقیت واژهسازی گوته است. او جز شعر، نمایشنامه، داستان، رمان و روایت، آثاری در زمینههای گوناگون چون خاطرهنویسی، مکاتبات، مصاحبه و آثار تحقیقی در زمینهی علوم تجربی نیز خلق کرده است؛ مجموعه آثار گوته، به یکصدوپنجاه جلد میرسد.
امیر معدنیپور، در نخستین تجربه خود، ترجمه یکی از مهمترین آثار گوته را به انجام رسانده است. کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» که به کوشش انتشارات کتاب فانوس منتشر شده است، از مهمترین آثار تاریخ ادبیات مغربزمین به شمار میرود؛ رمانیست با درونمایههای فلسفی و عاشقانه؛ نیز نگاهی به تئاتر دارد. «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» از اولین نمونههای رمان تربیتیست که تصویری از اروپای عصر خود به دست میدهد؛ همچنین، آنگونه که خاص آثاری از ایندست است، مراحل سیرِ تکامل روحی یک شخصیت را، از خامی تا پختگی ترسیم میکند.
گوته یکی از بزرگان شعر در جهان محسوب میشود
علیاصغر محمدخانی، معاون فرهنگی شهر کتاب، ضمن گرامیداشت یاد و خاطرهی احمدرضا احمدی شاعر و نقاش پرآوازهی ایرانی، درباره گوته گفت: یوهان ولفگانگ فون گوته در ژانرهای مختلف ادبی چون شعر، نمایشنامه، رمان، سفرنامه، زندگینامه خودنوشت و حتی نامهنویسی اثر خلق کرده است، اما شهرت او بیشتر در جهانِ شعر است؛ گوته یکی از بزرگان شعر در جهان محسوب میشود. او در فرانکفورت متولد شد و نیمهی نخست زندگیاش با دوران متاخرِ روشناندیشی همزمان بود. ارتباط گوته با یوهان گوتفرید فون هردر، زبانشناس، شاعر و منتقد ادبی سرشناس آلمان در شهر استراسبورگ را میتوان بهعنوان واقعه مهمِ زندگی روشنفکری او دانست؛ همچنین به دلیل همین ارتباط، فلسفهی فرهنگی گوته به طور کامل بر غرایض خلاقه و علایق موضوعی این شاعر جوان منطبق است. گوته در شهرهای مختلف آلمان اقامت داشت، اما سالهای اقامتش در وایمار بود که توجه وی را به علم جلب کرد؛ گوته در علم هم شاخص است و این دلمشغولی او تا پایان عمرش باقی ماند. دوستی با شیلر، متفکر مهم آلمانی نیز جایگاه ویژهای در میانسالی گوته داشت.
محمدخانی افزود: آشنایی ایرانیان با آثار گوته بیشتر در چند اثر «فاوست»، «رنجهای ورترِ جوان» و بهویژه «دیوان غربی- شرقی» خلاصه میشود. کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» اثری خاص است که دوران متفاوتی را نیز از سر گذرانده است. این اثر ابتدا به نام «دورانِ تئاتریِ ویلهلم مایستر» منتشر شد، سپس تکمیل و با نام جدید «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» در اختیار مخاطب قرار گرفت. ما در این کتاب با سیرِ زندگی یک نقاش جوان آلمانی در آغاز قرن نوزدهم آشنا میشویم که سرانجام به خویشتنداری و احساس مسئولیت دست پیدا میکند. گوته از دوستداران فرهنگ و ادب ایران نیز بوده است، به ویژه شیفته شعر حافظ؛ تا آنجاکه «دیوان غربی-شرقی» خود را متأثر از غزلیات حافظ سروده است. انتشار کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» سبب شهرت او در سراسر اروپا شده است.
«سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» یکی از مهمترین آثار گوته است
امیر معدنیپور، در شرح چرایی برگزیدن این اثر بهعنوان اولین کار خود گفت: از ترجمه آثار گوته در ایران سالها میگذرد، اما بیشترین ترجمههای موجود به دو اثر «رنجهای ورترِ جوان» و «دیوان غربی-شرقی» محدود میشود. آشنایی و احساس قرابت و نزدیکی ایرانیان با «دیوان غربی-شرقی» این تصور را برایشان بهوجود آورده است که این کتاب دروازه اصلی شناخت گوته است و میتوان با خواندن آن او را شناخت؛ در صورتیکه به اعتقاد من برای شناخت گوته باید با آثار مهمتر او آشنا شد؛ «دیوان غربی-شرقی» جزو پنج اثر مهم گوته محسوب نمیشود. غالب ایرانیان از علاقه گوته به حافظ و فرهنگ ایرانی اطلاع دارند و به همین دلیل او را خودی میدانند؛ در حالیکه نمیتوان او را خودی به حساب آورد. «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» یکی از مهمترین آثار گوته است که با گذشت بیش از دو قرن از نگارش و انتشار آن، به فارسی برگردانده نشده، تنها در برخی کتب و مقالات عنوان یا گاه بخشهای کوچکی از آن درج شده است.
معدنیپور درباره کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» افزود: آنچنانکه از نام اثر پیداست، این کتاب در دسته رمانهای تربیتی قرار میگیرد. قهرمان، در طولِ داستان از خامی نوجوانی و دوران شاگردی به سوی میانسالی و پختگی حرکت و پس از گشتوگذار به استادی میرسد. گوته، نخستین کسی نیست که رمانی با چنین موضوعی مینویسد؛ پیشینه رمانِ تربیتی در آلمان به مارتین ویلاند بازمیگردد و بهعبارتی وی با رمان «حکایت آگاتون» پایهگذارِ این نوع رمان است. همانگونه که از نام «حکایت آگاتون» برمیآید فضای رمان در آلمان و فرهنگ آلمانیها نمیگذرد، حالآنکه اثر گوته در بطن آلمان اتفاق افتاده، به مسائل فرهنگی و تربیتی مطروحشده در آن دوره آلمان میپردازد و به همین دلیل این اثر نزد آلمانیها محبوبتر است. «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» اثری بنیادی برای نگارش دیگر رمانهای تربیتی، از جمله «کوه جادو» نوشتهی توماس مان است. عنوان این اثر پیشتر با واژگان دیگری چون «سالهایِ کارآموزیِ ویلهلم مایستر» و «سالهایِ شاگردیِ استاد ویلهلم» ترجمه شده است که این آخری به بازی زبانی و تضاد زیبای میان «شاگرد» و «استاد» اشاره دارد.
معدنیپور در پاسخ به این پرسش که «تا چه اندازه زندگی گوته در این کتاب منعکس شده است؟» گفت: گوته در چندین وجه خود را در این اثر نشان میدهد، اما به صورت غیر مستقیم. زندگی گوته را بیشتر در روزنوشتها و نامههایش میتوان دید، چراکه در چنین نوشتههایی نیازی برای بهکار بستن ترفندهای داستانی وجود ندارد. رد پای گوتهی جوان تنها در اوایل کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» دیده میشود. مخاطب در این کتاب بیشتر از اینکه گوته را ببیند، شاهد برشهایی از فرهنگ و تاریخ آلمان است، هرچند به نام افراد و مکانها اشارهی روشن نمیشود.
وی افزود: «برنامهی تئاتری ویلهلم مایستر» عنوان رمانیست که گوته آن را در شش دفتر به چاپ رساند، اما گویا کار در ذهن وی تمام نشده بود، از اینروی گاهوبیگاه و در فرصتِ میان دیگر نگارشهایش به آن بازمیگشت؛ همین بازگشتها منجر به نگارش رمانی در هشت دفتر شد که «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» نام گرفت. گوته بعدتر، رمانی دیگری با همین شخصیت و موضوع نگاشت و عنوان «سالهایِ گشتوگذارِ ویلهلم مایستر» را بر آن گذاشت تا دوگانهی درخشان و جاودان «ویلهلم مایستر» بهوجود آید.
در رابطه با ترجمه متون ادبی و فلسفی آلمانی کوتاهی شده
مسعود توچاهی، مترجمان ایرانی را در زمینهی برگردان آثار آلمانی بسیار کمکار دانست، بنابراین ترجمه «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» را درخشان و مغتنم شمرد و گفت: صد سال گذشته در رابطه با ترجمه متون ادبی و فلسفی آلمانی کوتاهی شده، توجه مان بیشتر به فرانسویها معطوف بوده است؛ حالآنکه در میان سه تفنگدار اروپایی یعنی فرانسویها، انگلیسیها و آلمانیها، موتور فرهنگ نزد آلمانیهاست؛ در دوره جدید نیز، آلمانیها به شکلی روشن از آموزگاران این جهان بودهاند و بشریت از آنها بسیار آموخته است. گوته در کنار باقی ناموران تاریخ، از نامهای جاودان و حرکت بهسوی آثار وی حرکتی بنیادی است. امیر معدنیپور در نخستین تجربه خود به سراغ ترجمهی اثر یکی از بزرگان تاریخ رفته است؛ کار با بزرگان از یک سو میتواند نشانه میانمایگی و پنهانشدن پس بزرگی دیگری باشد و از دیگرسو میتواند خود نشانهی بزرگی باشد؛ من در ترجمه این اثر، جسارت رویارویی با ناموری چون گوته را دیدم و معتقدم مترجم از این مبارزه پیروز و سربلند بیرون آمده است.
توچاهی در شرح ویژگیهای این اثر افزود: کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» در سال ۱۷۹۵ به چاپ رسیده است؛ زمانی که فرانسویان درگیر انقلاب کبیر خود هستند، گوته در آلمان سرگرم نگارش یکی از مهمترین آثار خود است؛ هرچند این کتاب با کنش و کنشگری سیاسی بیگانه است. نگارش و چاپ این کتاب به بیش از دویست سال پیش باز میگردد و مخاطب آن، هنگام مطالعه احساس میکند تاریخ با او سخن میگوید؛ به طبع برگردان چنین اثری بهمراتب دشوارتر از سایر آثار است. «ویلهلم مایستر» بازتاب گسترده و عمیقی در آلمان داشته است که خود نشان از اهمیت این اثر دارد. نوالیسِ رومانتیک، این اثر گوته را نمیپسندد و همین دلیل باعث میشود، نیچه آن را ستایش کند؛ در جایی دیگر تلاش واگنر برای ساخت موسیقی روی «ویلهلم مایستر»، باعث تغییرِ اندیشهی نیچه شده، این اثر را از چشمش میاندازد.
به زعم مسعود توچاهی، مطلوب میبود عنوان کتاب، «سالهایِ شاگردیِ استاد ویلهلم» ترجمه میشد تا از بازی کلامی و تضاد میان «استاد» و «شاگرد» که نزد آلمانیها شناخته شده است استفادهی بهینه شود؛ وی در این باره گفت: مفهوم «نیمدانش» نیچه به همین موضوع اشاره دارد؛ فردی که گمان میکند صاحب دانش و مدعی استادیست، اما در واقعیت چنین نیست و هیچ اندوختهای ندارد. اگر یادداشت پایانی کتاب را در نظر آوریم، درمییابیم که «ویلهلم مایستر» نقش هملت را بازی میکند و حضور شکسپیر در این اثر معنادارست. ما در این اثر با نسخهی آلمانی هملت روبهروییم، همان هملتِ طناز که دیگر فیلسوف و تراژیک نیست.
توچاهی درباره ریختِ چاپی این اثر گفت: کتاب، دارای چاپ خوبیست، چه از لحاظ کاغذ، چه از حیث نگارهی جلد آن. این دو ویژگی، مخاطب را به سوی خود میکشاند و مطالعهی آن را دلپذیر میکند. درآمد کوتاه مترجم در پایان کتاب آمده است که بهتر بود مفصلتر و در ابتدا میآمد. آنچنانکه گفته شد ترجمه مطلوب و در خور توجه است؛ مخاطب با زبانی پُر و هنرمندانه روبهروست که فرهیختگی و درخشش را در خود دارد و به گمان من چیزیست میان ترجمههای محمد قاضی و ادیبسلطانی؛ بیهوده نیست که مترجم، به رسم ادب، در دیباچه از ادیبسلطانی یاد کرده است. اما از نکات دیگری که دربارهی این ترجمه میتوان گفت، ناهمگونی در برخی جزئیات زبان است؛ ناهمگونی همان چرخشیهاییست که گاه میان زبان عامیانه و زبان کهن فارسی روی میدهد؛ چنین چرخشهایی گاه در روایت و گاه در گفتوگوی میان شخصیتهای داستان رخ میدهد. همچنین مخاطب شاهد چرخشهایی میان زبان فارسی خالص و زبانیست که در آن از واژگان عربی استفاده شده است. البته این نمونهها پرشمار نیستند، اما از چشمانداز تحلیلی در خور بررسی است.
مسعود توچاهی در پایان، برگردانِ کتاب «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» را مملو از واژگان، اصطلاحات، اشعار و متلهای زیبای فارسی دانست و افزود: بیشک استفادهی مترجم از این اصطلاحات و واژگان فارسی و نیز اشعار و متلهای آشنا، ترجمه را برای مخاطب ایرانی دلچسب و جذاب کرده است، اما آیا بیم آن نمیرود که این خود نوعی همدستسازی باشد و تلاشی ناخواسته برای خودی انگاشتن گوته؟
فارسیزبانان پس از شنیدن نام گوته به یاد حافظ میافتند
علیاصغر حداد، سخن خود را درباره پیوند ناگسستنی میان گوته و حافظ آغاز کرد و گفت: فارسیزبان بلافاصله پس از شنیدن نام گوته به یاد حافظ و پیوند میان این دو میافتد؛ بانی این پیوند یک شرقشناس آلمانی به نام هامر پورگشتال است که با ترجمه غزلیات حافظ، باعث این آشنایی و پیوند عمیق شد. گوته در جایی گفته است که ایران سرزمینیست که پرشمار شاعر را در خود جای داده است، اما از این میان میتوان گفت ایران تنها هفت شاعر دارد و باقی همه پیروی این هفت شاعرند. به گمان وی، حافظ یکی از این هفت شاعر است. این هنر گوته است که تنها با خواندن ترجمهی چند غزل از حافظ، با او هماوردی میکند و «دیوان غربی-شرقی» را میسراید.
حداد در ادامه به شرح آرا و نظرات خود دربارهی سهگانهی «ویلهلم مایستر» پرداخت و افزود: نخستین اثر گوته از این سهگانه «رسالتِ تئاتری ویلهلم مایستر» نام گرفت؛ وی بعدها با تکمیل همین اثر، دومین کتاب خود را در معرض توجه مخاطب قرار داد و نام «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» را بر آن نهاد. سپس گوته سومین اثر مبتنی بر شخصیت استاد ویلهلم را نگاشت که «گشتوگذارِ ویلهلم مایستر» نام گرفت. مخاطب در «گشتوگذارِ ویلهلم مایستر» که کتابیست آموزشی با دو وجه از شخصیت گوته روبهروست؛ گوتهی ادیب و شاعر و گوتهای که بیشتر وجه علمیاش نمود دارد. وجه علمی گوته از وجوه مهم اوست که نزد مخاطب ایرانی چندان شناخته شده نیست.
علیاصغر حداد در ادامه گفت: روبرت موزیل معتقد است دوگانهی «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» و «گشتوگذارِ ویلهلم مایستر» از جملهی متوازنترین رمانهاست. گوته در نگارش این آثار علاوه بر جنبهی ادبی، وجوه فرهنگی و اجتماعی را نیز در نظر داشته است؛ از اینروی این آثار در زمرهی برجستهترین رمانهای متوازن قرار گرفتهاند. شخصیت چندوجهی گوته او را محبوب آلمانیزبانها کرده است، تا جایی که کمتر کتاب آلمانیزبانی را میتوان یافت که نشان و یادی از گوته را در خود نداشته باشد؛ کتاب «مرد بیقابلیت» موزیل، از جملهی همین کتابهاست که ردپای گوته را به کرات در خود دارد.
حداد در انتها درباره ترجمه آثار گوته به زبان فارسی گفت: گاه مخاطب با خواندن یک رمان، جامعه و فضای مطرح در آن را بهتر میشناسد؛ از آنجمله میتوان به آثار بالزاک اشاره کرد. اما برای فهم بهتر دستهی دیگر از رمانها، ابتدا میبایست دورهای که رمان در آن نگاشته شده را شناخت؛ «سالهایِ شاگردیِ ویلهلم مایستر» از همین دسته رمانهاست. پیوند میان گوته و حافظ، در مخاطب ایرانی توقع ایجاد کرده است؛ ایرانیان متوقعاند در مطالعهی آثار گوته با نوعی فخامتِ زبان و ادبیات ویژه مواجه باشند، اما در ترجمهی آثار گوته ما چنین برگردانهایی نمیبینیم، حتا در کتاب «دیوان غربی-شرقی»؛ غالب ترجمهها، مفهوم گفتار گوته را در خود دارد، نه ظرایف شعری وی را. در این میان، ترجمههای یگانهای نیز داریم؛ از آنجمله میتوان به ترجمهی نصرالله فلسفی از کتاب «رنجهای ورترِ جوان» اشاره کرد. در کتاب محل بحث نشان و ردپای محمد قاضی و ادیبسلطانی دیده نمیشود؛ در متن دودستگیهایی وجود دارد و نیز استفاده از برخی تکواژهها، توقع مخاطب از اثر و زبان گوته را ارضا نمیکند؛ همچنین در جایجای ترجمه از اشعار حافظ یا سعدی استفاده شده است که کار را بیاندازه خودمانی میکند.