صهیونیست ها فروپاشی اجتماعی اسرائیل را باور کرده اند

کارشناسان در حالی بازگشت ثبات سیاسی به جامعه صهیونیستی را دور از ذهن و انتخابات آتی را پرتنش ارزیابی می‌کنند که ایده فروپاشی این رژیم در دهه هشتم بیش از هر زمانی را باورپذیر می دانند.

 به گزارش ذاکرنیوزرژیم صهیونیستی امروزه با چالش‌های عمده‌ای هم در عرصه داخلی و هم منطقه‌ای مواجه است، مهمترین چالشی که این روزها گریبان اسرائیل را گرفته بحث بحران سیاسی یا بن بست در تداوم کابینه‌ها است چرا که اخیراً نفتالی بنت نخست وزیر اسرائیل نیز نتوانست دوره نخست وزیری خود را به پایان برساند و تا پاییز باید انتخابات پنجم در سرزمین‌های اشغالی برگزار شود این مساله آنچنان برای صهیونیست‌ها به بحران تبدیل شده که رئیس قبلی رژیم صهیونیستی به صراحت به مقامات اسرائیل اعلام کرد که به این مردم یک نخست وزیر بدهید که نشان دهنده آن است بحران سیاسی به یک بحران عمیق در اسرائیل تبدیل شده است. علاوه بر آن چالش‌های داخلی از جمله تضاد طبقاتی، مسائل اقتصادی و در عرصه منطقه‌ای هم تهدید گروه‌های مقاومت یا یکسری شکست‌های اسرائیل در بحث سایبری باعث شده برخی‌ها از تضعیف اسرائیل و حتی زوال رژیم صهیونیستی صحبت کنند به طوری که نفتالی بنت نخست وزیر سابق این رژیم به صراحت اعلام کرد ما در طول تاریخ دو بار پیش از این، دولت تشکیل داده‌ایم و هر کدام در آستانه ۸۰ سالگی فرو پاشیدند و اکنون این نگرانی را داریم که در آستانه هشتاد سالگی دولت سوم ما هم فرو بپاشد. موضوعی که به دلیل اهمیت فزاینده آن، پرونده‌ای در خبرگزاری مهر با عنوان «خانه عنکبوت؛ چرا رژیم صهیونیستی محکوم به زوال است؟» برای آن باز شد که ۸ اثر تحلیلی، پژوهشی و گزارش در ذیل آن انتشار یافت.


در نشستی که  مهر در این زمینه روز یکشنبه ۱۲ تیرماه ۱۴۰۱ برگزار کرد، دکتر «منصور براتی» کارشناس ارشد مطالعات اسرائیل، «علی صمدزاده» پژوهشگر امنیت و روابط بین‌الملل و «محمدرضا مرادی» مجری -کارشناس و دبیر گروه بین‌الملل این خبرگزاری، ابعاد مختلف مسئله را بررسی کردند. پیشتر بخش نخست نشست انتشار یافت و بخش دوم و نهایی آن در ادامه خواهد آمد:


*بعد از اینکه کابینه در اسرائیل منحل شد و یا حتی قبل از آنکه زمزمه انحلال کابینه شنیده می‌شد، نتانیاهو یکی از کسانی بود که خیلی خوشحال بود که تصاویر دیده شده، سخنرانی‌ها و عکس العمل هایش گویای این واقعیت است. اما در مورد اینکه آیا این انحلال به نفع نتانیاهو خواهد بود یا نه، دو نگاه وجود دارد: یک نگاه این است که قطعاً به نفعش خواهد بود اما نگاه قابل تأمل تر این است که اتفاقاً نتانیاهو از فروپاشی پارلمان در این مقطع چندان هم راضی نباشد. چرا که ممکن است در انتخابات آتی نتواند اجماعی را که برای تشکیل کابینه لازم است به دست آورد و پایان عمر سیاسی خود را رقم بزند. چون قماری است که چند بار امتحان کرده و از عهده آن برنیامده است. اگر این بار هم موفق نشود، بعید است دیگر حمایتی از او صورت بگیرد.


با توجه به این مسئله، دورنمای انتخابات آینده اسرائیل را چطور می‌بینید و آیا تداوم بحران در اسرائیل را پیش بینی می‌کنید یا خیر؟ یا اینکه ممکن است ائتلاف عجیب و غریبی مثل ائتلاف بنت و چند حزب دیگر که به هیچ طریقی نمی‌توانستند در کنار هم قرار بگیرند و تنها وجه مشترک شأن جلوگیری از قدرت گیری نتانیاهو بود، شکل بگیرد. آیا چنین شرایطی را می‌توانیم شاهد باشیم یا تداوم بحران سناریوی محتمل‌تری است؟


صمدزاده: نکته‌ای که وجود دارد این است که خوشحالی نتانیاهو، اساسی و قابل اتکا نیست. چهره نتانیاهو از یک چهره نخست وزیر تاریخی اتحاد ساز و تاریخ ساز در رژیم صهیونیستی در سال‌های اخیر مخدوش شده است. بزرگترین ضربه جدا شدن گیدعون صعر و تشکیل یک حزب جدید در استقلال از حزب لیکود برای نتانیاهو است. این ضربه بسیار بزرگی به میراث حزبی نتانیاهو بود که ایشان را به نفر اول تبدیل کرده بود که قدرت بلامنازع سیاست در حوزه احزاب را داشتند.


نتانیاهو حزب «کادیما» را به عنوان حزب «آریل شارون» که حزبی مقتدر، مرکزگرا و از لحاظ شمولیت گسترده بود با هوشمندی و نگاه به سمت و سو گرفتن جریانات راست گرا در جامعه رژیم صهیونیستی به یک حزب برتر تبدیل کرد. حتی مخالفان هم معتقدند که لیکود به نوعی شبه فرقه هم هست. نسبت به کیش شخصیتی و تعهدی که اعضا نسبت به نتانیاهو و ریاست او بر حزب داشتند. اتفاقی که در مسئله جداشدن گیدعون صعر از لیکود اتفاق افتاد چهره نتانیاهو را به شدت مخدوش کرد.


کارآمدی کابینه نفتالی- بنت در تصویب لایحه بودجه‌ای که تقریباً سه سال محل مناقشه بود، سیاسی شدن پرونده بودجه و مخالفتی که جریان لیکود در تصویب لایحه بودجه می‌کرد، باعث شد وقتی لایحه تصویب شد نوعی کارآمدی برای کابینه نفتالی-بنت رقم بخورد. این هم شکست دوم برای جریان لیکود بود.


اینها تصور می‌کردند که دولت تشکیل شده اما اگر از پس تصویب یک طرح کلان و اساسی مثل بودجه برنیاید، (سه سال برنیامده بود) این چالش می‌تواند سنگی باشد که دولت و یا ائتلاف را زمین بزند. موفقیت کابینه ضربه دوم را به نتانیاهو وارد کرد. البته در واقع سیستم قضائی رژیم صهیونیستی علیرغم ادعایی که تا پیش از آن می‌کرد که می‌تواند نتانیاهو را بازداشت و فشار قضائی ایجاد کند و در واقع خاتمه عمر سیاسی نتانیاهو را رقم بزند، نتوانست. با توجه به جایگاهی که نتانیاهو دارد و علی الخصوص بازی‌ای که رؤسای جمهور در این بازه زمانی به نفع نتانیاهو انجام دادند. اما ضربه سوم که نتانیاهو خورده از دست دادن حامی خارجی اش است.


صهیونیست ها فروپاشی اجتماعی اسرائیل را باور کرده اند


ترکیب نتانیاهو و ترامپ در سال‌های آخر یک قدرت بین المللی و منطقه‌ای قابل توجهی را برای نتانیاهو رقم زد. بلافاصله بعد از اینکه بایدن رأی آورد، نتانیاهو جزو اولین رهبران سیاسی بود که ریاست جمهوری بایدن را تبریک گفت. چون می‌خواست بلافاصله ظرفیت استفاده از حمایت دولت آمریکا را برای تثبیت وضعیت خود رقم بزند اما این تبریک زودهنگام با پاسخ دیرهنگام دولت آمریکا مواجه شد. بایدن بسیاری از کشورها را در حضور سیاسی و پاسخ دادن مقدم کرد. در پاسخ به نتانیاهو خیلی تأخیر انداختند و اولین وزیری که به سرزمین‌های اشغالی اعزام شد، وزیر دفاع بود که وقتی آمد فضای سیاسی کاملاً علیه نتانیاهو بود و نتانیاهو کنار رفته بود و با گانتس ملاقات کرد و بلافاصله با کوخاوی ملاقات کرد و وی شخصیتی بود که تنش‌های او و نتانیاهو در دوره نخست وزیری موقت نتانیاهو ارتش را از کابینه تا حد زیادی دور کرده بود. مجموع اینها باعث شد که حمایت سیاسی که نتانیاهو توقع داشت آمریکایی‌ها از آن صورت بدهند، اتفاق نیفتاد. البته این یک قمار برجسته برای نتانیاهو بود چون می‌دانست سیاست دولت بایدن که دولتی دموکرات در آمریکا بود با سیاست‌های راستگرا دولت نتانیاهو در رژیم صهیونیستی ناهمخوان است. نتانیاهو یک مشکل دیگر هم برایش پیش آمد و اشاره ترامپ به عنوان حامی اصلی اش به خیانت نتانیاهو نسبت به او بود. این مسئله از نگاه رسانه‌ها دور ماند اما یک تنش لفظی شدیدی بین نتانیاهو و ترامپ صورت گرفته بود و ترامپ صراحتاً از خیانت نتانیاهو اسم برد.


شاید به جرأت بتوان عنوان کرد که اگر رهبران سیاسی در جامعه داخلی رژیم صهیونیستی از حمایت قابل توجه خارجی علی الخصوص از سوی آمریکا برخوردار نباشند، عمر سیاسی شأن کوتاه می‌شود. از صحنه حذف نمی‌شوند اما حتماً یک تخریب قابل توجه نسبت به آنها اتفاق می‌افتد. شاید به جرأت بتوان عنوان کرد که اگر رهبران سیاسی در جامعه داخلی رژیم صهیونیستی از حمایت قابل توجه خارجی علی الخصوص از سوی آمریکا برخوردار نباشند، عمر سیاسی شأن کوتاه می‌شود. از صحنه حذف نمی‌شوند اما حتماً یک تخریب قابل توجه نسبت به آنها اتفاق می‌افتد. این ضربه سومی می‌شود که برای نتانیاهو صورت گرفته است. یکی از امیدواری‌هایی که لاپید نسبت به دوره قبل در انتخابات دارد، سفر بایدن به منطقه است که حتماً با لاپید ملاقات خواهد شد. این سفر چندین بار به تعویق افتاد به امید آنکه اسرائیل از این بحران سیاسی عبور کند. لاپید تلاش دارد که برای خود سرمایه گذاری سیاسی بکند هرچند که اعلام کرده در دوره بعد کاندیدا نخواهد شد اما به خاطر سمت سیاسی جدیدش، حتماً در این سفر ملاقات‌های تراز اولی را برای خود رقم خواهد زد.


نتانیاهو از این مجموعه ملاقات‌های خارجی و جلب حمایت خارجیان نسبت به خودش محروم است. چیزی که حتی احزاب کوچک مثل جریان لیبرمن در رژیم صهیونیستی از آن برخوردارند. لیبرمن ارتباط خوبی با روس‌ها دارد و تقریباً بعضی معتقدند او بازیگر صحنه پوتین در معادلات داخلی رژیم صهیونیستی است. نتانیاهو تقریباً از آن محروم است و هیچ حمایت مشخص رهبران سیاسی خارجی از نتانیاهو وجود ندارد. با توجه به اینکه رویکردش نسبت به مسئله فلسطین رویکردی بوده که سیاست‌های سایر کشورها در معادله صلح به تعبیر اروپایی و غربی اش در منطقه آن را مخدوش کرده و از بین برده است، بعید می دانم بتواند جلب حمایت خارجی داشته باشد.


مجموع این سه مورد باعث می‌شود که در واقع سرمایه سیاسی نتانیاهو کم شود. اما اتفاق دیگری که در این میان به نتانیاهو کمک می‌کند، فضای اقتصادی و اجتماعی حاکم بر سرزمین اشغالی است. نتانیاهو به علت اینکه طول دوره نخست وزیری اش زیاد بوده، بخش‌های اقتصادی از او احساس رضایت مندی دارند. یعنی تجار و بازرگانان بزرگ تقریباً جهش اقتصادی در رژیم صهیونیستی را ماحصل ثبات در زمان نخست وزیری نتانیاهو می‌دانند. بسیاری از شرکای تجاری، پرونده‌های اقتصادی که برایشان مطرح است، ماحصل مراوده اقتصادی نتانیاهو با فعالان اقتصادی برجسته است. با توجه به ایجاد فضای تورم و بنگاه‌های اقتصادی که برای رژیم است، چیزی که لیکود تلاش دارد به عنوان یک سرمایه برای خود رو کند، این است. اما چیزی که مانع می‌شود این سرمایه قابل اتکا باشد، این است که جامعه به شدت متفرق است. مثلاً اگر ۱۰ بار دیگر انتخابات برگزار شود، لیبرمن بین ۶ تا ۸ کرسی را حتماً خواهد داشت. این چیزی است که همین الان نظرسنجی‌ها نشان خواهد داد.


جامعه متشتت رژیم صهیونیستی، ماهیت احزاب آن به نوعی رنگ قومی – مذهبی و قومی- ایدئولوژیک به خود گرفته است. این جامعه متشتت مانع از این می‌شود که رهبران برجسته با روکردن سیاست‌های خلاقانه و یا پیشدستانه بتوانند سبد کرسی‌ها خود را جهش قابل توجهی بدهند. در نهایت نتانیاهو بیش از آنکه یک قدرت مؤسس باشد، قدرت مخرب است و تلاش دارد در دور بعدی انتخابات مانع از یک اجماع و ائتلاف بر مبنای «نه به نتانیاهو» شود. شاید بتوان گفت این هدفی است که برای نتانیاهو صرفاً در صحنه سیاسی در دسترس تر است تا اینکه بتواند یک سیاست ایجابی و یا کابینه ایجابی برای خود به وجود بیاورد.


آن چیزی که در دوره‌های قبل به عنوان سرمایه موازنه گر لیبرمن کمک می‌کرد که کابینه نتانیاهو شکل بگیرد، معادله بحران و جنگ اوکراین در آن وجود نداشت اما امروز با توجه به جنگ اوکراین و رویکرد آمریکایی‌ها و غربی‌ها از قدرت یابی جریان‌های وابسته و گروه‌های وابسته به روس‌ها به عنوان خط قرمز ترسیم شده، نقش موازنه گر لیبرمن برای کابینه نتانیاهو تا حد قابل توجهی مهار شده است. یعنی شخصیت‌هایی که وابسته یا پشتوانه روس گرایانه دارند نوعی اقبال اجتماعی و سرمایه اجتماعی از آنها دور می‌شود. درست است که جامعه متشتت است اما شکل دهی به موازنه با بازی بازیگرانی که مورد حمایت روسیه‌اند فعلاً برای نتانیاهو سرمایه و دستاویز قابل توجهی نیست. ضمن اینکه رابطه پوتین با نتانیاهو در دوره نخست وزیری اش همیشه چالشی بوده و هیچ وقت رابطه مثبتی بین آنها شکل نگرفت.


در مجموع در پاسخ به سوال شما باید عرض کنم که به نظر بنده تداوم بحران محتمل‌ترین سناریو در انتخابات جاری رژیم صهیونیستی است و شکل دهی یک موازنه که بتواند دوباره در یک بازه زمانی میان مدت ثبات سیاسی را به جامعه صهیونیستی برگرداند، امری است که یک مقدار دور از ذهن است و ایجاد آن از توان بازیگران فعلی صحنه خارج است.


* یکی از نکاتی که آقای صمدزاد اشاره کردند بحث عرب‌های ساکن سرزمین‌های اشغالی ۱۹۴۸ است. مسئله‌ای که در این ارتباط مطرح است این است که چطور با گذشت ۸ دهه که این عرب‌ها در زیست اجتماعی که برای اسرائیل بوده حضور داشتند و با قوانینی که اسرائیل حاکم کرده، زندگی کردند، روحیه مقاومت خود را از دست ندادند و گاهی می‌بینیم برخی نمایندگان عرب کنست به صراحت با وجود اینکه در اسرائیل زندگی می‌کنند و نماینده پارلمان اسرائیلی هستند اما زمانی که بحث هتک حرمت به مسجد الاقصی می‌شود کاملاً محکم جلوی افراطیون را می‌گیرند و هنوز روحیه مقاومت وجود دارد. چطور اینها در داخل جامعه اسرائیل حل نشده‌اند و چه تهدیدی می‌توانند برای اسرائیل داشته باشند؟


براتی: همانطور که اشاره شد ما در یک سال گذشته در ماه می ۲۰۲۱ شاهد تحولات نبرد سیف القدس بودیم که مفصلاً و صحیح توضیح داده شد. در این نبرد شاهد هستیم که برای اولین بار مقاومت فلسطین (حماس) موفق شد قفسی که در غزه برایش ساخته شده بود را بشکند و فراتر بیاید و در مورد مسائل قدس اظهار نظر کند و شرط بگذارد. در واقع این مسئله باعث شد که این تحولات در رویدادهای محله شیخ جراح که سعی می‌کردند عرب‌ها و مسلمانان را از آنجا بیرون و یهودی‌ها را در آنجا ساکن کنند، شروع ماجرا از آنجا خورده شد و شاهد هستیم که بعد از مدت طولانی در بخش‌های مختلف فلسطین تاریخی، یک نوع همبستگی را شاهد باشیم؛ چه در خود غزه و چه کرانه باختری و چه در قدس شریف. افرادی که در کمپ‌های آوارگان زندگی می‌کنند و در اردن و سوریه یا لبنان هستند به همین ترتیب. غلیان احساساتی داشتیم حتی دیده شد که برخی از افراد آمدند و از سمت مرز اردن به مرزهای اسرائیل نزدیک شدند و در آنجا مرزبانی اسرائیل شلیک کرد و حتی یک نفر شهید شد.


شاهد هستیم که بعداز مدت‌ها، هویت ملی فلسطینی ظهور و در بخش‌های مختلف ار قبیل شهرهایی که اعراب ۴۸ یا شهرهایی که درون اراضی اسرائیل است، بروز کرده است. تحولات اساساً از خود شهرهای عربی در این مناطق شروع می‌شود و شهر اللد نه تنها یک نقش برجسته ای در این تحولات دارد بلکه یکی از مناطقی است که تحولات از آنجا آغاز می‌شود و به بقیه جاها سرایت می‌کند. این مسئله باعث شده ملاحظات امنیتی اسرائیل تحت الشعاع قرار بگیرد و بعد از آن آنها چندین بار نظرسنجی برگزار کردند و چندین بار تلاش کردند نظر اعراب ساکن اسرائیل را بسنجند. از یک طرف تحولات خیزش فلسطینی‌ها و اعراب ساکن اسرائیل برای اسرائیلی‌ها بسیار شوکه کننده بود و از طرف مقابل، ورود منصور عباس به کابینه اسرائیل به مقاومت فلسطین شوک وارد کرد. ما می‌دانیم منصور عباس نه تنها یکی از احزاب فعال هستند بلکه گرایش اسلامی هم دارند و نماینده جنبش اسلامی در اسرائیل هستند.


جنبش اسلامی در اسرائیل دو جناح دارد: جناح شمالی و جنوبی. برخلاف جناح جنوبی، جناح شمالی را اسرائیل سال‌ها ممنوع کرده و دفاترشان را بسته است. جناح شمالی ارتباط مستقیم با اخوان المسلمین داشت و اخوان المسلمین سالیان سال یکی از دشمنان اسرائیل بوده و نزدیکی اخوان المسلمین با حماس باعث شد که فعالیت شاخه شمالی را ممنوع کردند اما شاخه جنوبی یک مقدار نگاه معتدل‌تری به اسرائیل داشت و اجازه فعالیت پیدا کردند. جنبش اسلامی در اسرائیل دو جناح دارد: جناح شمالی و جنوبی. برخلاف جناح جنوبی، جناح شمالی را اسرائیل سال‌ها ممنوع کرده و دفاترشان را بسته است. جناح شمالی ارتباط مستقیم با اخوان المسلمین داشت و اخوان المسلمین سالیان سال یکی از دشمنان اسرائیل بوده و نزدیکی اخوان المسلمین با حماس باعث شد که فعالیت شاخه شمالی را ممنوع کردند اما شاخه جنوبی یک مقدار نگاه معتدل‌تری به اسرائیل داشت و نمی‌گفت که می‌خواهم بساط اسرائیل را برچینم. اجازه فعالیت پیدا کردند و رأس هرم این شاخه به ساختار حزب متحد عربی رسیده که در واقع منصور عباس رهبری می‌کند.


منصور عباس در طول یکسال، رهبران کابینه (بنت و لاپید) را مطرح کرد (اگر لاپید مطرح نبود، منصور عباس به سمت بنت نمی‌رفت و اساساً نمی‌توانست کار بکند) البته بعدها دیدیم که بنت می‌گوید نظرش نسبت به منصور عباس عوض شده و منصور عباس سیاست مدار خوبی است و شجاع و آدم صادقی است. در صورتی که نظرش در دوره قبل در مورد عرب‌ها این بود «زمانی که کماندو بودم کاش بیشتر عرب می‌کشتم اما کم کشتم». اما نظرش در این یک سال عوض شده و میانه روتر شده و بخشی از آن به خاطر کرسی نخست وزیری است. یک زمانی فردی را داریم که روی یک کرسی می‌نشیند و در آن مقام جهت می‌دهد. مثلاً کسی مثل اردوغان در ترکیه که ریاست جمهوری را به ریاست دولت تبدیل کرده است. قوای جاریه را در صندلی کرسی رئیس جمهور بنا کرده است. یا مثلاً شخص نتانیاهو که نخست وزیر اسرائیل بود قدرت بسیار زیادی داشت و ابتکارات و خلاقیت‌های ایجابی چشمگیری را ارائه کرد. بنت که بسیار جوان‌تر است زمانی که نخست وزیر شد ۴۸ سال داشت، کرسی بود که به او جهت داد و از کرسی کوچک‌تر بود. لاپید با اینکه ۱۰ سال از بنت بزرگ‌تر بود بسیار تازه کار است و اگر نسبت بین نتانیاهو و بنت را مقایسه کنید در سطح بین المللی اصلاً قابل ملاحظه نیستند.


ما شاهد این هستیم که اسرائیل در دوره بنت تلاش کرد که بین روسیه و اوکراین در جریان جنگ اخیر میانجیگری بکند با وجود اینکه لیبرمن هم به عنوان یکی از بازیگران اصلی روس تبار با پوتین ارتباط بسیار خوبی دارد. با وجود حضور لیبرمن اصلاً کسی بنت را جدی نگرفت در تلاش‌هایی که برای میانجیگری داشت. اگر نتانیاهو نخست وزیر بود بسیار جدی تر گرفته می‌شد. تلاش‌هایی با هدف آوردن دو طرف به پای میز مذاکره به کار بسته شد. اول اعلام شد که ما می‌خواهیم در قدس یا به تعبیر آنها اورشلیم این نشست را برگزار بکنیم. تلاش‌های زیادی صورت گرفت اما آنها جدی گرفته نشدند. اگر نتانیاهو بود حتماً این اتفاق می‌افتاد و ما بعداً دیدیم که اردوغان توانست اولین نشست‌ها را برگزار کند در ترکیه اساساً اولین نشست‌ها برگزار شد و دو طرف با هم گفت وگو کردند.


به طور مشخص به نظر می‌رسد که شکاف عربی- یهودی همچنان در اسرائیل یکی از شکاف‌های اصلی است که بخشی از آن حالت داخلی دارد، بخشی از آن در عرصه خارجی تعریف می‌شود. اما این تجربه یک سال گذشته نشان داده برای اولین بار که در حقیقت دست کم بعضی از عرب‌هایی که ساکن اسرائیل هستند و تشکیلات آنها یعنی احزاب آنها، قابلیت این را دارند که وارد ائتلاف حاکم بر اسرائیل بشوند. حالا با وجود همه این محدودیت‌ها مثلاً منصور عباس با وجود اینکه وارد ائتلاف شد اما وارد کابینه نشد. یعنی مثلاً همه سایر احزاب دیگر مقام‌های در قوه اجراییه هم گرفتند اما منصور عباس تنها مقامی که مستقیماً از دولت گرفت معاون نخست وزیر در امور اعراب بود که خودش این مقام را احراز کرد در دفتر نخست وزیر که هیچ وقت هم نمی‌رفت آنجا و همیشه خودش در پارلمان بود. مثلاً مقام وزارتی یا مقام معاونت وزیر اینها نگرفتند.


همچنان این خلاء وجود دارد اما یک سری دستاوردهایی هم موفق شدند به دست بیاورند. از جمله ما زمانی که مقایسه می‌کنیم میزان بودجه‌ای که به مناطق عربی اختصاص داده می‌شود در حدود ۱۰ سال دولت نتانیاهو با حدود یک سال دولت لاپید و بنت تقریباً بودجه‌ای که در این یک سال برای مناطق عربی تصویب شده، نصف آن بودجه‌ای است که در کل ۱۰ سال، نتانیاهو تصویب کرده بود و این یک گامی بزرگ در راستای رفع تبعیض‌ها است. تا قبل از بحران‌هایی که در ماه آوریل در درون کابینه آغاز شد ما وقتی نظرسنجی‌ها را رصد می‌کردیم، حزب منصور عباس از حدود ۴ کرسی که در انتخابات گذشته به دست آورده بود به ۶ الی ۷ کرسی رسیده بود. در بعضی از نظرسنجی‌ها نشان می‌داد که این روندی رو به رشد است. با تحولاتی که در واقع در مسجدالاقصی اتفاق افتاد آن خشونتی که نیروهای امنیتی اسرائیل اعمال کردند و بعد از آن بحران شکنندگی کابینه تشدید شد، این حزب هم رو به اضمحلال رفت. در واقع سهم آن کم شد حتی در پاره‌ای از نظرسنجی‌ها ما شاهد این بودیم که زیر حد نصاب انتخاباتی که ۳.۲۵ درصد است قرار گرفت و اگر در آن لحظات انتخابات برگزار می‌شد، شاید حتی حزب منصور عباس وارد پارلمان هم نمی‌توانست بشود و یکی از دلایل اصلی که فهرست مشترک عربی طرفدار برگزاری انتخابات بود، همین است. چون فهرست مشترک حزب دیگر عربی است که در پارلمان اسرائیل فعالیت می‌کند و قبلاً منصور عباس هم جزئی از آنها بود در حقیقت الان نظرسنجی‌ها را نگاه می‌کنند می‌بینند که ۶ کرسی در اختیار دارند ولی در بعضی از نظرسنجی‌ها تا ۱۰ کرسی افزایش یافته است. به دلیل اینکه منصور عباس وارد کابینه شده است و افکار عمومی عربی خیلی راضی نیست. در نتیجه افکار عمومی اعراب ساکن اسرائیل به حزب مقابل آنها که فهرست مشترک عربی است، تمایل نشان می‌دهد.


صهیونیست ها فروپاشی اجتماعی اسرائیل را باور کرده اند


در واقع بخشی از رأیی که قرار بوده به منصور عباس برسد هم دارد اینک بر پایه نظرسنجی‌ها به فهرست مشترک می‌رسد. البته مقصودم این نیست که قطعاً این نتیجه در انتخابات اول نوامبر هم تکرار می‌شود ولی در حال حاضر در مقطع زمانی فعلی تا حدی این گونه است و ما شاهد این بودیم که فهرست مشترک تاکید می‌کرد که ما انتخابات باید برگزار بکنیم چون یک گزینه دیگری را اپوزیسیون اصلی -که نتانیاهو و آن جناح راست مذهبی بودند- رو کرده بودند تحت عنوان اینکه این دولت کنار برود و ما برویم نخست وزیر بشویم و انتخابات هم برگزار نکنیم.


فهرست مشترک عربی در چنین شرایطی می‌دید که از یک دولتی که چپ‌ها، میانه روها و یک عرب هم داخل آن هست در حکم از چاله در آمدن و به چاه نتانیاهو افتادن تلقی می‌شود. حالا درست است ما با اینها مخالف هستیم ولی با نتانیاهو هم موافق نیستیم که حالا بیاییم دو دستی قدرت را تقدیم آن بکنیم. برای همین فهرست مشترک عربی که ۶ کرسی در اختیار داشت این گزینه تغییر کابینه بدون برگزاری انتخابات را خنثی کردند و اجازه ندادند که نتانیاهو یک چنین کاری را انجام بدهد. اساساً به همین دلیل بود که نتانیاهو از تلاش برای تغییر کابینه بدون برگزاری انتخابات دست برداشت. دیدند که به رغم انحلال دولت، از کسب اکثریت آرا و قرار گرفتن بر مسند دولت ناتوانند.


به نظر می‌رسد ما در حالی داریم به سمت انتخابات پنجم به صورت پیاپی ظرف کمتر از ۴ سال در اسرائیل حرکت می‌کنیم که همچنان شکاف‌ها در این رژیم باز است. ما در حالی داریم به سمت انتخابات پنجم به صورت پیاپی ظرف کمتر از ۴ سال در اسرائیل حرکت می‌کنیم که همچنان شکاف‌ها در این رژیم باز است. یکی از اساسی‌ترین شکاف‌ها هم شکاف عربی و یهودی است اما این کارنامه یکساله حزب منصور عباس و حضور نسبی شأن در ائتلاف تا حدی این فضا را ایجاد کرده که مجدداً همین الگو تکرار بشود. مثلاً بنت چند روز قبل از اینکه اعلام بکند که شرکت نخواهد کرد، در مصاحبه گفته بود خوب است که اعراب وارد کابینه بشوند اما خوب نیست که ما به آنها متکی باشیم. یعنی بتوانند دولت ما را پایین بیاورند. مثلاً طوری باشد که ۶۱ رأی را داشته باشیم. البته طوری نشود تا زمانی که ما با آنها مخالفت کردیم یا خواستیم نیرو بفرستیم سرکوبشان کنیم بعد بگویند ما از دولت بیرون می آییم و دولت را پایین بیاورند. نباید اتکا بکنیم به آنها بلکه بیایند در قدرت نه به صورت سلبی بلکه به صورت ایجابی سهیم بشوند.


اگر بخواهیم به عنوان پایان بخش بحث و جمع بندی به سمت سناریوهای اساسی برویم تا چند روز پیش ما می‌توانستیم بگوییم که اساسی‌ترین سناریو، تداوم و استمرار بحران بود اما اتفاقی که افتاد در مورد بنت و ایشان اعلام کرد که در انتخابات پیش رو شرکت نخواهد کرد تا حدی ممکن است این شرایط را از بین ببرد.


اینک نظرسنجی‌ها هم نشان می‌دهند که تقریباً کابینه فعلی که در حال حاضر مثلاً از نظر تئوری تعداد را بشماریم مثلاً ۶۰ نفر یا ۵۹ نفر حامی دارد، با احتساب حزب خود بنت بین ۵۷ تا ۵۸ نفر مجدداً حامی خواهد داشت. در مقابل، حزب نتانیاهو هم در بهترین حالت ۶۰ کرسی بدست می‌آورد یعنی نمی‌تواند اکثریت را دوباره داشته باشد اما این در شرایطی است که حزب یامینا سمت مخالفان نتانیاهو باقی بماند یعنی در همین کابینه‌ای که الان هست.


اگر بنت باقی می‌ماند در صحنه و به دلیل اینکه بنت انگیزه زیادی دارد که جانشین نتانیاهو بشود اگر همچنان همچنان در صدر حزب یامینا باقی می‌ماند می‌شد انتظار داشت که اصلی ترین سناریو همچنان استمرار بحران است. البته بنت اختلاف بزرگ با نتانیاهو ندارد مثل گیدئون صعر یا لاپید یا مثلاً گانتز نیست که مخالفت شدید با نتانیاهو داشته باشد بلکه به دلیل جاه طلبی آن است که مخالفت دارد می‌کند و در برابر نتانیاهو می‌ایستد.


اما حالا با توجه به اینکه بنت در انتخابات شرکت نمی‌کند و خانم «آیلت شاکد» رهبری حزب یامینا را برعهده گرفته و علاقه بسیار زیاد شاکد به اینکه یک دولت راستگرا تشکیل بشود - در گذشته این را بارها گفته است- احتمال اینکه حالا حزب یامینا در دوره رهبری خانم شاکد دوباره به جناح راست مذهبی بر گردد، بسیار زیاد شده است. چند روز پیش وقتی که من اخبار را بررسی و صحبت‌های بنت را بررسی می‌کردم، احساسم این بود که ایشان می‌خواهد همچنان در عرصه باقی بماند و مجدداً می‌خواهد در انتخابات آتی شرکت کند اما وقتی زمان بیشتر گذشت، اظهارنظرهای مختلفی را دیدم بویژه اظهارنظر خانم شاکد که اعلام کرده بود من می‌خواهم به حزب لیکود بپیوندم و خانم شاکد یکی از مهره‌های اصلی حزب یامینا و نفر دوم این حزب است.


شاکد همیشه شریک سیاسی بنت بوده در طول سال‌های گذشته و بخشی از اعتبار حزبی را مدیون ایشان است برای اینکه ایشان را از دست ندهد به نظر من می‌توان این طور تحلیل کرد که بنت خودش از رهبری حزب کنار رفت و اعلام کرد که در انتخابات پیش رو شرکت نمی‌کند و رهبری حزب را به خانم شاکد واگذار کرد تا ایشان را در کابینه فعلی نگه دارد. یعنی یک چنین باجی را به ایشان داد که ایشان عطای پیوستن به لیکود را به لقایش ببخشد و همچنان با کابینه فعلی باقی بماند.


اگر حزب یامینا همچنان قرار باشد در انتخابات آتی در ائتلاف فعلی باقی بماند، اساسی‌ترین و محتمل‌ترین سناریو تداوم بحران است اما اگر این حزب به جناح نتانیاهو بپیوندد یا اعلام کند که ممکن است به آن طیف ملحق شود، باید ببینیم جدی می‌گویند یا نه. از الان نتیجه برنده انتخابات مشخص است که نتانیاهو خواهد بود مجدداً می‌تواند به قدرت برگردد. اما به نظر می‌رسد این اتفاق به راحتی نیفتد چون حزب یامینا به هر حال الان مزه قدرت و قرار گرفتن در صدر حکومت را چشیده است. بستگی به نتایج نظرسنجی‌ها دارد که در حقیقت حزب یامینا بخواهد این ریسک را مجدداً تکرار کند.


از طرفی خانم شاکد هم علاقه زیادی دارد به همکاری با نتانیاهو و حزب لیکود. البته در حزب لیکود مخالفان زیادی دارد خانم شاکد. اولین مخالف آن هم همسر نتانیاهو سارا نتانیاهو است که بسیار بدش می‌آید از خانم شاکد. و خانم‌های دیگری هستند که در حزب لیکود فعالیت می‌کنند مثل خانم میری ریگر که در واقع وزیر فرهنگ بود در دولت نتانیاهو ایشان می‌خواهد خودش مهمترین زن حزب لیکود باشد و مهمترین نماینده خانمی که در حزب لیکود است شانس داشته باشد برای یک زمانی برای رهبری. بنابراین حزب لیکود اصلاً چشم ندارد بخواهد خانم شاکد را ببیند. این اختلافات همچنان وجود دارد. به نظر می‌رسد ما باید این موضوع را در نظر بگیریم.


در یک شرایطی هم ممکن است حالا یک احتمال بسیار کمی وجود دارد که لاپید بتواند در این دوره یک مانورهای خوبی بدهد و بتواند بحث‌های امنیتی را حفظ بکند و جلوگیری بکند از اینکه یک بحران امنیتی در این دوره به وجود بیاید. در عین حال کارآمدی نشان بدهد از دولت که این بسیار سخت است به ویژه برای دولت‌های موقت چون دولت‌های موقت دولت‌های اقلیتی به حساب می آیند و در پارلمان اکثریت را ندارند. سفر بایدن به منطقه می‌تواند تأثیرگذار باشد و خود لاپید باید ببینیم که چقدر می‌تواند ابتکار و خلاقیت از خودش نشان بدهد.


* با توجه به مباحثی که داشتیم در خصوص چالش‌های داخلی، چالش‌های منطقه‌ای و استمرار بحران در اسرائیل، خیلی‌ها هستند حتی در داخل خود اسرائیل که از آینده خیلی تیره و تار این رژیم صحبت می‌کنند حتی بعضی دیگر، گام فراتر نهاده و از زوال و فروپاشی اسرائیل گفته‌اند. برای اولین بار نهادهای اطلاعاتی آمریکا در یک گزارشی اعلام کردند که اسرائیل تا ۲۰۲۹ احتمالاً فرو بپاشد. در ادامه دیدیم که رهبر معظم انقلاب سال ۹۴ گفتند که اسرائیل ۲۵ سال آینده را نخواهد دید و نفتالی بنت هم که اخیراً به صراحت اعلام کرد اگر دولت من سقوط بکند زوال و فروپاشی یک گزینه برای اسرائیل خواهد بود. آیا نشانه‌هایی در این مورد وجود دارد که این بحران‌ها اسرائیل را به سمتی ببرد که حتی ما از فروپاشی و زوال صحبت کنیم؟


صمد زاده: ببینید سناریو فروپاشی یعنی ترسیم وضعیت فروپاشی سیاسی کار بسیار دشواری است. یعنی یک موضوع تک ساحتی نیست. عوامل و متغیرهای بسیار زیادی در آن دخیل است. اما بعضی وقت‌ها نوع تجمیع روندها و یا نوع ذهنیت تصمیم گیرندگان یک دفعه کار را به یک جایی می‌رساند که یک ساختار سیاسی اعلام فروپاشی می‌کند کما اینکه در مورد مثلاً فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی شاید بسیاری از ناظران معتقد بودند که آن زمان، زمان فروپاشی نیست یعنی می‌توانست اتحاد جماهیر شوروی علیرغم ناکارآمدی‌ها و مشکلات تداوم پیدا کند اما مثلاً به آن صورت اعلام فروپاشی سیاسی صورت نگیرد.


اصلی ترین اتفاقی که در سال‌های اخیر افتاده این است که مقوله فروپاشی اسرائیل به عنوان یک رخداد، به شدت در جامعه اسرائیل و توسط ناظران امنیتی اسرائیل بر اساس قرائن و شواهد موجود در میدان، باورپذیر شده است. تا قبل از ۲۰۱۸ عمده کارشناسان، فروپاشی را یک سناریو دور از ذهن می‌دانستند. در مورد رژیم صهیونیستی هم سناریو فروپاشی در واقع متنوع و از جنبه‌های مختلفی می‌شود به آن پرداخت. اما اصلی ترین اتفاقی که در سال‌های اخیر افتاده این است که مقوله فروپاشی به عنوان یک رخداد، به شدت در جامعه اسرائیل و توسط ناظران امنیتی اسرائیل بر اساس قرائن و شواهد موجود در میدان باورپذیر شده است. تا قبل از ۲۰۱۸ عمده کارشناسان، فروپاشی را یک سناریو دور از ذهن می‌دانستند. نشانه‌هایی را در مورد آن نمی‌دیدند اما اینک عملیات سیف القدس و آن خیزش سراسری در اراضی ۱۹۴۸ نوعی فروپاشی اجتماعی برای جامعه رژیم صیهونیستی را باورپذیر کرد.


تلاقی یک جنگ بیرونی و خیزش جمعیت فلسطینی‌ها یک سناریو باورپذیر فروپاشی را هم برای کارشناسان سیاسی هم برای ناظران امنیتی چه در منطقه، چه در نظام بین المللی به وجود آورد و تقریباً می‌شود گفت که ما تولید محتوا در مورد مقوله فروپاشی جامعه اسرائیل را شاهد هستیم که شدت گرفته است. حتی محافل رژیم صهیونیستی هم راجع به این موضوع صحبت می‌شود و حالا کار به بحث نفرین دهه هشتم رسیده که خود بنت هم در سخنرانی به آن اشاره کرد.


خود باورپذیر شدن فرایند و رخداد فروپاشی یک تحول بسیار جدی است. چون تا کنون که شاهد آن بوده‌ایم و راهی برای دور کردن این تصویر ذهنی برای جامعه اسرائیل وجود ندارد. تداوم انسداد سیاسی در جامعه اسرائیل، بحران فروپاشی یا باورپذیر شدن آن را در داخل جامعه اسرائیل دامن می‌زند. فاصله گرفتن کانون یهودی‌ها در آمریکا که سویه های سکولاریستی دارند از روندهای مذهبی و راست گرایانه در داخل جامعه اسرائیل، خود این سناریو خالی شدن حمایت خارجی جامعه یهودیان که اتفاقاً یک اولویت مهم برای تداوم حیات رژیم صهیونیستی است را به شدت برجسته کرده است.


اینک شاید بتوان گفت که بخش عمده یهودیانی که در آمریکا هستند که پرجمعیت‌ترین جامعه یهودیان خارج از سرزمین‌های اشغالی را شامل می‌شود، بخش عمده اینها در نظامات حزبی طرفدار رویکرد جریان دموکرات هستند یعنی اتفاقاً نوعی ایدئولوژی مبتنی بر غیرمذهبی بودن و بر پذیرش طرف فلسطینی و ایده راه حل دو دولتی را مورد پذیرش داشتند که با خنثی شدن آن و فاصله گرفتن جامعه سیاسی رژیم صهیونیستی، آن حمایت سیاسی هم دارد از بین می‌رود. مجموع اینها باعث شده که در کنار هم قرار گرفتن آنها، ایده فروپاشی یا رخداد فروپاشی مجدد مطرح و باورپذیر تر بشود.


به جرأت می‌توان گفت این یافته‌ای که تثبیت شده و در اذهان عمومی وجود دارد، مورد تأیید قرار گرفته که جامعه یهودی یک جامعه بسیار پراسترس است؛ جامعه‌ای است که هر کدام از این پالس‌ها و هر کدام از این فاصله گذاری ها یک شوکی را به لحاظ روانی به اینها وارد می‌کند.


در جوامع خاورمیانه‌ای تنش‌های امنیتی خیلی بالا است. افکارسنجی هایی که در عراق و سوریه انجام گرفته، نشان می‌دهد که آنها به لحاظ روان شناسی با این بحران‌ها خو گرفته‌اند. درست است که تنش در آنجا بالا است ولی نگرانی جامعه به دلیل اینکه یک سیکل دائمی ناامنی را تجربه می‌کنند، پایین است. در جامعه رژیم صهیونیستی اما با توجه به اینکه یک جامعه رفاه زده در بخش قابل توجهی از این تداوم سیکل ناامنی و القای این حس، پالس‌هایی که فروپاشی را باورپذیر می‌کند به عنوان یک سناریو مطرح می‌کند و استرس‌ها و نگرانی‌ها را در درون جامعه رژیم صهیونیستی به شدت افزایش می‌دهد.


صهیونیست ها فروپاشی اجتماعی اسرائیل را باور کرده اند


این موضوع قابل انکاری نیست و در سایر جوامع نیز وجود دارد. هر جامعه‌ای که دچار تنش اقتصادی و تنش امنیتی می‌شود، این حجم از ناامنی افزایش پیدا می‌کند. اما جهش آن در جامعه رژیم صهیونیستی و سرایت آن به نیروهای امنیتی بالاست مثلاً الان ما موج گسترده استعفای نیروهای پلیس در رژیم صهیونیستی و استعفای گسترده و دسته جمعی را داریم. جالب این است که دو تا خبر در هفته‌های اخیر کنار هم قرار می‌گرفت؛ استعفای حدود ۳۰۰ نفر از نیروهای پلیس در یک بازه زمانی کوتاه یک ماهه و تشکیل یگان پلیس مرزی و ارتقای آن به یک سرفرماندهی ویژه در پلیس.


این یک تناقض است یعنی از آن طرف نیرو دارد خارج می‌شود از این طرف شما اینقدر به لحاظ سیستماتیک به آن بها می‌دهید که فرماندهی آن یک پله ارتقا می‌دهید به عنوان یک نیروی مجزا که امکانات بیشتری قرار است در اختیار آن قرار بگیرد. یا توان بسیج کنندگی نیروهای ذخیره، اینها همه چالش‌هایی است که اسرائیلی‌ها پیشتر فکر می‌کردند، حل شده است اما تشدید این نگرانی‌ها باعث شد که ناکارآمدی‌های در این زمینه‌ها هم بروز کند. هر خبری که در این زمینه‌ها در جامعه اسرائیل مخابره می‌شود اثر آن یک اثر معمولی نیست یک اثر چند برابر است چون در کنار سایر روندهای بحرانی قرار می‌گیرد و برای ذهنیت جامعه رژیم صهیونیستی بار منفی آن بیش از سایر مخاطبین است.


در هر صورت آن چیزی که به نظر من حائز توجه و حائز اهمیت است این است که در بسیاری از جوامع در خاورمیانه و در غرب آسیا، بحران‌های بسیار گسترده‌ای اتفاق افتاده است. مثلاً در جامعه سوریه یک بحران بسیار گسترده جنگ داخلی با مداخله بسیار گسترده خارجی صورت گرفت اما صحبت از فروپاشی ملت سوریه نشد اما طرح موضوع فروپاشی توسط نخست وزیر رژیم صهیونیستی ولو اینکه به عنوان جلب حمایت، مظلوم نمایی یا کمپین سازی سیاسی برای خودش باشد. طرح این مفهوم نشان دهنده این است که این جامعه اینقدر متفرق است که در اذهان رهبری سیاسی آن هم این تصور وجود دارد که اگر فشارها از یک سطحی افزایش پیدا بکند این جامعه، شیرازه‌اش از هم می پاشد و این ایده سیاسی رو به زوال می‌گذارد.


به عنوان نکته جمع بندی اینکه اسرائیلی‌ها در سال‌های اخیر ابتکار عمل‌های خارج از کشور یعنی خارج از سرزمین‌های اشغالی بسیار زیادی داشتند. طرح پیمان صلح ابراهیم، طرح معامله قرن، ائتلاف منطقه‌ای، تشکیل ناتوی خاورمیانه و همه این‌هایی که الان مطرح است. عضویت رژیم صهیونیستی در سنتکام. همه اینها درمان درد رژیم صهیونیستی نیست.


* از نگاه شما آیا بزرگترین چالش پیش روی صهیونیست‌ها، تهدید آنها از سوی ایران است؟


صمد زاده: خیر، اصلی ترین چالشی که صهیونیست‌ها با آن مواجه اند تهدید ایران نیست مسئله ایران یک مسئله سیاسی در رژیم صهیونیستی است. تقریباً مسجل است که هر رهبر سیاسی در اسرائیل می‌خواهد سهم بیشتری در قدرت داشته باشد، ایده‌ها و شعارهای ضد ایرانی بیشتری مطرح می‌کند. این نه به خاطر این است که ایران تهدید اصلی و تهدید کانونی برای رژیم صهیونیستی تلقی می‌شود.


بله، جمهوری اسلامی سیاست رسمی در مورد رژیم صهیونیستی دارد و میزانی از تهدید علیه رژیم صهیونیستی از محور مقاومت و در مرکزیت جمهوری اسلامی اتفاق می‌افتد اما آن چیزی که سران رژیم صهیونیستی با طرح مکرر پرونده ایران یا ایده‌های خارجی مطرح می‌کنند، نوعی فرافکنی مشکلات به خارج از مرزها است. چالش داخلی و چالش اجتماعی و سیاسی که در داخل سرزمین‌های فلسطین، سرزمین‌های اشغالی اتفاق می‌افتد، بسیار بیشتر از آن چالش خارجی است.


نکته دیگر هم اینکه اسرائیلی‌ها همیشه خلأ اقتصادی و سیاسی خودشان را با حمایت خارجی پر کرده‌اند. اینک فضای نظام بین الملل به نحوی پیش می‌رود و معاملات و مناقشات به سمتی حرکت می‌کند که آن حمایت اقتصادی اگر چه شاخص‌های کلان اسرائیل را مثبت نگهداشته اما کمک کننده برای حل معضل اقتصاد خرد رژیم صهیونیستی نیست. فاصله طبقاتی، تشدید روندهای تورمی در داخل سرزمین‌های اشغالی به عنوان یک متغیری که به خارج از سرزمین‌های اشغالی هم مرتبط است. ما الان با یک تورم جهانی مواجه هستیم. هر چقدر این تورم در سرزمین‌های اشتغالی مهار بشود از خارج - با توجه به اینکه این جامعه، جامعه‌ای وابسته است و جامعه‌ای است که نیازهای و کالاهای اساسی دارد از خارج تأمین می‌کند- به آن هم سرایت خواهد کرد.




* در نشست امروز به این نتیجه رسیدیم که طبق داده‌های کنونی که ما در اختیار داریم، استمرار و تداوم بحران محتمل‌ترین گزینه در مورد اسرائیل در شرایط کنونی است. ضمن اینکه عرب‌های ۱۹۴۸ در کنار شکاف‌های اجتماعی، شکاف اقتصادی، شکاف‌های امنیتی و همچنین تهدید گروه‌های مقاومت به عنوان مهمترین چالش‌های اسرائیل است که این رژیم ناگزیر به مقابله با آنهاست. در بحث فروپاشی اسرائیل که بسیاری از رسانه‌ها هم به آن توجه کردند، در چند سال اخیر مسئله فروپاشی یا فروپاشی سیاسی دیگر به عنوان یک امر دور از ذهن و غریب به نظر نمی‌رسد و تبدیل به یک واقعیت شده است چرا که در جنگ سیف القدس و عملیات ۱۱ روزه نشان داده شد که گروه‌های مقاومت توانستند از یک سطحی فراتر بروند و به اصطلاح از مرحله پدافندی به مرحله آفندی برسند و این یک خطر بزرگ برای اسرائیل به شمار می‌رود. افزون بر آن، در عملیات‌های مقاومتی ماه مبارک رمضان دیدیم که چطور یک نفر با سلاح سرد یا حتی سلاح گرم در داخل اسرائیل ناآرامی ایجاد می‌کرد و باعث ایجاد بحران امنیتی در داخل اسرائیل می‌شد و حتی سازمان‌های اطلاعاتی اسرائیل تا مدت‌ها توان پیدا کردن عامل عملیات شهادت طلبانه و مقاومتی را نداشتند.

اگر خوشت اومد لایک کن
0
آخرین اخبار