به گزارش ذاکرنیوز، کتاب «سفیر قدس»، از تازهترین آثار منتشر شده در حوزه جبهه بینالملل انقلاب اسلامی انتشارات راه یار است که برشهایی از خاطرات زندهیاد حسین شیخالاسلام را به مخاطب ارائه میدهد. حسین چارداولی و محمد رحمانی مصاحبهکنندگان این اثر بودند و تدوین این کتاب را نیز راضیه حقیقت و محمدحسن روزیطلب برعهده داشتند.
زندهیاد شیخالاسلام از دانشجویان حاضر در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی آمریکا و مترجم اسناد جاسوسی و گروگانهای آمریکایی بود. پس از آن، شیخالاسلام را میتوان از دیپلماتهای مؤثر و برجسته وزارت امور خارجه ایران دانست که از چهرههای دیپلماتیک مهم در مسیر مقاومت علیه رژیم صهیونیستی بود. در بخشی از مقدمه کتاب به تلاشها و فعالیتهای او اشاره و نوشته شده است: حسین شیخالاسلام را میتوان الگوی انگیزهمندی، تکلیفمداری، پرکاری و تواضع دانست. این را میتوان در برهههای مختلف خاطراتش به خوبی لمس کرد؛ چه در دوران تحصیل در آمریکا، چه ایام حضور در ماجرای تسخیر لانه جاسوسی، چه در مقطع خدمت در وزارت امور خارجه و چه در سالهای فعالیت در جبهه جهانی مقاومت. او نمادی از خودباوری، عزم راسخ و امید به آینده بود. از امام(ره) و آیتالله خامنهای آموخته بود که میتوان دیوارهای امتناع و انسداد را در هم شکست و باور داشت که با دستان کوچک میتوان معجزههای خارقالعادهای را رقم زد؛ درست همانطور که معجزههایی مثل تسخیر لانه جاسوسی و جنگ 33 روزه حزبالله لبنان با دستان کوچک محقق شد».
کتاب از خاطرات دوران کودکی و با اشارهای به شرایط خانوادگی مرحوم شیخالاسلام آغاز میشود و در ادامه، مسائل مختلف در طول تاریخ انقلاب اسلامی از دید راوی بررسی و روایت میشود. کتاب «سفیر قدس» تنها روایتگر خاطرات شیخالاسلام نیست، او در بخشهای مختلفی از تاریخ، تحلیلهای خود را نیز ارائه میدهد. از جمله بخشهای خواندنی این کتاب، به تأثیر حضور شهید سپهبد قاسم سلیمانی در حل و رفع مشکلات جهان اسلام و منطقه میپردازد. به مناسبت انتشار این کتاب و در آستانه دومین سالروز شهادت سردار رشید اسلام، بخشهایی از «سفیر قدس» را میتوانید در ادامه بخوانید:
روند شکلگیری جریان تکفیری
در روند توطئهها و طرحهای مقابل که اشغال لبنان و آمدن تا بیروت را جزو آن توطئهها برشمردم، استکبار بعد از سال 2006 به این نتیجه رسید که باید بدیلی برای حکومت اسلامی ایجاد کند. اسرائیل و استکبار وقتی همه توان خود را به کار گرفتند و 33 روز جنایت کردند و شکست خوردند، که در اینجا هم نقش حاج قاسم و حاج عماد حیاتی است، طرحشان را عوض کردند. مارتین ایندک که دوبار سفیر آمریکا در اسرائیل بود، در این مقطع میگوید باید همپیمان سنی پیدا کرد؛ لذا جریان تکفیر را شکل دادند. ...
حضرت امام(ره) در کتابشان استدلال فقهی میکنند. این جمله امام بسیار زیباست: «ولایت فقیه امری بدیهی و بینیاز از دلیل است. ولایت فقیه از موضوعاتی است که تصور آن موجب تصدیقش میشود و چندان به برهان احتیاج ندارد»؛ به این معنی که هرکسی عقاید و احکام اسلام را حتی اجمالاً دریافته باشد، چون به ولایت فقیه برسد و آن را به تصور درآورد، بیدرنگ تصدیق خواهد کرد و آن را ضروری و بدیهی خواهد شناخت. اما استکبار برای آن بدیل میسازد. این بدیل همین داعش است. کار مهم حاج قاسم این است که با ارتشی بینالاسلامی، داعش را نابود کرد. ما هنوز ارتشی نداریم که از چندین ملیت درست شده و اینطور کاربرد داشته باشد. این بزرگترین کار حاج قاسم بود که بدیلی را که آنها ساختند، خنثی کرد؛ بدیلی که قدرت زیادی داشت و بسیاری جاهلان و بیعقلهایی که بویی از انسانیت نبرده بودند، جذب آن شدند و با هدف رسیدن به بهشت و دیدار با رسولالله(ص) جنایتهای هولناکی مرتکب شدند. این تحمیق خیلی کارساز و خطرناک بود و در تمدن و جامعه غربی، نفرت از اسلام و حکومت دینی را ترویج داد.
حاج قاسم خطاب به رزمندهها میگفت: «ما برای شیعه، سنی، اسلام و مسیحیت نمیجنگیم؛ بلکه برای انسانیت میجنگیم». با این راهبرد، همه را دور هم جمع میکرد. هنر حاج قاسم این بود و به نظر من، به همین دلیل تصمیم گرفتند شهیدش کنند؛ زیرا حاج قاسم میتوانست چنین ارتشی را گردآوری و سازماندهی کند و با برنامهریزی دقیق، آن را به کار بگیرد؛ به طوری که دقیقاً میگوید در فلان تاریخ فلان کار را میکنم. خیلی مهم است. بنابراین از نظر آنها باید حاج قاسم نابود میشد.
تروریسم جهانی داعش را ساخت که شاهکار استکبار است؛ چون جریانی از جنس مسلمانها را به جان مسلمانها انداخت و توانست افرادی را به این شکل جذب کرده و به مشتی حیوان وحشی تبدیل کند و به جان مسلمانها بیندازد. این خیلی کار بزرگی بود. بزرگترین کار غرب، ساختن داعش بود؛ اما بزرگتر از آن کار، این بود که حاج قاسم توانست با ارتشی بینالاسلامی آن را جمع کند، آن هم در سرزمینی غیر از سرزمین ایران. این بسیار مهم است. آنها قصد داشتند به این سرزمین بیایند و این حکومت را نابود کنند.
حاج قاسم این اواخر یک ماه در عراق بود. هربار که به عتبات میرفت، شیخی نزد او میرفت و حاج قاسم از او میخواست شهادتش را از خدا بخواهد. در یک ماه آخر، در خانهای تیمی در عراق بود. یکبار گفته بود: «ما که دائم در این خانه هستیم. دستکم یک نفر برایمان روضه بخواند». هر روز ظهر با نماز روضه میخواندند. کسی بود که خیلی زیبا روضه میخواند. حاج قاسم به بچهها گفته بود: «اگر این روضهخوان فارسی بلد بود، او را به کرمان میبردم روضه بخواند».
این آخرین ملاقات شیخ با حاج قاسم بود و بعد قرار بود به ایران برگردد. او سهبار به شیخ نگاه کرده بود و سرش را پایین انداخته و گفته بود: «الآن بیشتر آمادگی دارم در عراق شهید بشوم تا در ایران».
مقاومت مدبرانه حاج قاسم
یکی از بزرگترین کارهای حاج قاسم این است که فردی مثل پوتین را قانع کرد تا نیروی هواییاش را به سوریه بیاورد و برای اتاق عملیاتی که ماهها به طور مشترک هدف را مشخص میکرد، به کار گیرد. این موضوع بسیار مهمی است. در آن ملاقات، پوتین بعد از چهار هفته یا 40 روز میگوید که ارتش من نمیتواند این را بکشد. اینکه حاج قاسم چگونه او را قانع کرد، یکی از هنرهای بارز او بود. خداوند این را در حاج قاسم به ودیعه گذاشته بود که با صداقتش و با قدرت منطقش میتوانست یلی مانند پوتین را هم قانع کند یا اردوغان را جزو مجموعه آستانه کند که راهحل سیاسی دارد. اردوغان از نظر سیاسی، کم کسی نیست.
نقش حاج قاسم در جنگ 33 روزه لبنان
بیشک آنچه در جنگ 33 روزه و مقاومت لبنان و شکست صهیونیستها در تحقق اهدافشان اتفاق افتاد، لطف خدا بود. حاج قاسم و عماد مغنیه و سیدحسن نصرالله با هم بودند و با هم اداره میکردند. صهیونیستها هرجا را که فکر میکردند ممکن است اتاق عملیات باشد، میزدند؛ ولی چرا حزبالله در جنگ 33 روزه پیروز شد؟ چون کار مستمری شکل گرفت. برنامهریزی و دقت در خواندن دست دشمن و طراحی خیلی مهم است. پیروزی در اینگونه جنگها، اول پیروزی اطلاعاتی است. ما به سادگی میگوییم 33 روز جنگ است؛ ولی برای این 33 روز نه ماهها، بلکه سالها برنامهریزی شده تا موفقیت حاصل شده است.
این توانایی را حاج قاسم و حاج عماد مغنیه ایجاد کردند. این برنامهریزیها خیلی مهم است. برنامهریزی دقیقی است براساس اینکه بدانند دشمن میخواهد چه کار کند؛ یک برنامهریزی متحرک و دینامیک که براساس موقعیت، همه استراتژیهایش تغییر میکند.
اعتقاد به خداوند چندگونه است؛ عدهای اصلاً به خداوند اعتقاد ندارند؛ عده دیگری میگویند خداوند تعدادی قانون گذاشته است و دیگر خدایی نمیکند؛ عدهای هم معتقدند که خداوند دارد هر لحظه خدایی میکند: «کلَّ یومٍ هو فی شأن»؛ او هر روز به شأن و کاری میپردازد. اگر خدا هر لحظه خدایی میکند، کسانی هم که میخواهند خدایی بشوند، باید هر لحظه این اراده و عقل و ارادههای خدایی را به کار ببرند. به نظر من، حضرت امام(ره) و حاج قاسم و حاج عماد اینگونه بودند. وقتی امام(ره) میگویند، عالم محضر خداست، واقعاً به این مطلب اعتقاد دارند.
کارهایی که حاج قاسم انجام داد، بسیار زیادند و آمیختهاند از شجاعت، توان و استعداد، عشق به خداوند، توکل و ... . شوخی نیست. برای نمونه، بارزانی که راهبردش تجزیه عراق و ایجاد کردستان بزرگ است، از حاج قاسم دعوت کرد به آنجا برود. بارزانی میگفت: «من صبح درخواست کردم و حاج قاسم نماز ظهرش را در اینجا خواند!» حاج قاسم، بارزانی را از دست داعش نجات داد و کردستان به دست داعش نیفتاد. وقتی تصمیم گرفتند کردستان را مستقل کنند، حاج قاسم ایستاد و بدون راه انداختن جنگ یا ریختن خونی، با علم و درایت و قدرت خود کردها، اجازه نداد توطئه آمریکاییاسرائیلی موفق بشود. این خیلی مهم است که با خود قدرت کُردی و با عقل و درایت و با صحبت و منطق، بدون شلیک حتی یک گلوله، نگذاشت کرستان طبق خواست آمریکا و اسرائیل جدا بشود. ...