به گزارش ذاکرنیوز ، سی و هشتمین جشنواره فیلم کوتاه به دبیری "سید صادق موسوی" در حالی تمام شد که دبیر آن در نشست خبریاش اعلام کرده بود که این جشنواره میزبان آثاری است که محوریت تمام فیلمهای آن با رویکرد تقویت سرمایههای اجتماعی و وحدت ملی است. اما تنها این دور از جشنواره فیلم کوتاه نبود که دبیر آن البته به درستی تلاش داشت تا این دست از مضامین و محتوا را سرلوحه عملکرد جشنواره قرار دهد.
موسوی در دو دور قبلی نیز در مصاحبهها و نشستهای خود مدام بر این نگاه و زاویه دید اصرار داشت و البته آن را بیشتر از آنکه ماحصل عقیده و دیدگاه خود بداند ماحصل نگاه مدیران کلان وزارت فرهنگ و ارشاد به عنوان تصمیمسازان اصلی آن میدانست. چیزی که در نشست خبری اخیر خود نیز به آن اشاره کرد و گفت که بر اساس تصمیمات وزیر فرهنگ قبلی و مدیران وزارت ارشاد تصمیم بر این بوده است که فیلمهایی در جشنواره حضور داشته باشند که جامعهستیز نباشند و به انسجام کشور کمک کنند. او حتی برای آنکه فهم این موضوع را راحتتر کند یک نشانی به تمامی خبرنگاران و عموم مردم داد و گفت: فیلمهای جشنواره آثاری است که حداقل ما را از ایرانی بودنمان پشیمان نکند.
موسوی: تولیدات انجمن سینمای جوان در راستای «منافع ملی» است اما نگاهی به فیلمهای جشنواره و فضای درون آنها نشان میدهد که نه تنها بیشتر فیلمهای داستانی به وحدت ملی و افزایش سرمایههای اجتماعی کمکی نمیکرد، بلکه بسیاری از آنها با درونمایههای بشدت غمبار، ضدجامعه، خشن و فلاکتبار و حتی وحشیانه، براحتی ما را از زندگی در کشوری به نام ایران پشیمان هم میکند. بسیاری از افرادی که در سالنهای سینما حضور داشتند از تماشای چنین فیلمهای آزاردهندهای که پشت کلمه "واقعیت جامعه" سنگر گرفتهاند و خود را نماینده مسائل روز میدانند، عصبی و سرخورده میشدند و آنها را تکرار کلیشههای رایج سینمای بلند داستانی ما میدانستند. گویی فیلم کوتاه ما بیشتر عصاره فیلمهای بلند داستانی رایجی است که در سالهای اخیر در سینما بیشک هم از نظر گیشه و جذب مخاطب و هم از نظر منتقدین شکست خوردهاند.
فیلم کوتاه عصاره سینمای بلند داستانی ما
فیلم کوتاه همیشه در تاریخ سینمای ما بیشتر محلی برای خلاقیت و ایدههای نابی بود که میتواند به فیلم بلند سینمایی تبدیل شود و در حقیقت بر سینمای بلند ما اثرگذار بود اما در حال حاضر این سینمای کوتاه است که بخاطر اصرار بر ادامه مسیر خستهکننده و واقعیتزده بلند سینمایی ما تحت تأثیر آن قرار گرفته است.
اما در این میان کانون و هسته اصلی خود جشنواره یعنی انجمن سینمای جوانان ایران چه میتواند بکند؟ نهادی که متولی حمایت مادی و معنوی از فیلمهای کوتاه کشور است. ما با در نظر گرفتن آنکه این انجمن خود بودجه دارد و اگر نتواند از میان آثار ارسالی فیلمهایی با رویکرد ملّی بعلت عدم توجه فیلمسازان به این محور، اثری را انتخاب کند، لااقل خود دست به کار شود و با تولید و حمایت از فیلمنامههایی با مضمون افزایش "سرمایههای اجتماعی و منافع ملی" آثاری را تولید کند که چشم و چراغ هم انجمن و هم جشنواره فیلم کوتاه تهران شود.
ما با همین نگاه به سراغ فیلمهای داستانی جشنواره رفتیم و تلاش کردیم تا بیشتر توجه و تمرکزمان را روی فیلمهای تولیدی انجمن بگذاریم و البته در کنار آن به فیلمهای ارسالی به جشنواره نیز نظر داشته باشیم.
در گزارشی که قبلتر از فیلمهای جشنواره منتشر کردیم سه فیلم تولیدی انجمن را در کنار دیگر فیلمهای جشنواره بررسی کردیم و گفتیم که فیلمهای مورد اشاره حالت خاکستری دارند و حتی از نظر قصهگویی و پرداخت دچار اعوجاج و بدسلیقگیاند.
نگاهی به فیلمهای کوتاه روز دوم جشنواره/ چتر باز مدیران سینمایی برای پوشش سلایق
اما دیگر فیلمهای تولیدی انجمن نیز تعریف چندانی ندارند و برخی از آنان حتی ما را از ایرانی بودنمان پشیمان میکنند.
تولیداتی ضد روستا و شهرستان
فیلمی مانند "زخم" که قصد دارد تا مشکلات یک دختربچهای که در میانه زلزله در یکی از روستاها به سن بلوغ رسیده را روایت کند تنها به نمایش این موضوع در این شرایط بسنده میکند و هیچ پیام و محتوای خاصی ندارد. دکتر و یا همراهی که بتواند او را در این شرایط یاری دهد نیست و معلوم نیست تکلیف دخترک بیگناه در این مهلکه چیست؟ چگونه چنین فیلمی میتواند وفاق و همدردی را در این شرایط افزایش دهد؟
فیلمهای ضدروستایی و تلخ در جشنواره امسال به وفور دیده شدند. "تابوت" یکی دیگر از همین فیلمها است که تولید انجمن است. فیلمی که حتی پیام خودش را هم نمیداند و تنها با دو سه سکانس اول که با شوخیهای آذریزبانها مخاطب را میخنداند، خیلی زود ایده کممایه آن کچلی خود را نشان میدهد و بدون هیچ ذوق و زیباییشناسی تمام میشود.
فیلم کپسول را زمانی که در سالن تماشا کردیم تنها چیزی که به ذهن ما نمیرسید این بود که این فیلم داعشی و وحشیانه نماینده ما در اسکار شود. جالب است که هیچ کس در روستاها و شهرستانهای ما نیست که در مقابل یک رفتار غلط ایستادگی کند و همه نظارهگر خشونتها و رفتارهای ددمنشانه پدران سنتی و خالی از انسانیت روزگار ما هستند که باید آنان را جزو جامعه حدقلی و چنددرصدی کشور دانست
"تییره" البته وضعی نسبتاً بهتر دارد و در نهایت بخاطر بازی صمیمانه بچهها و واقعی پیرزن روستا که بنظر میرسد نابازیگر باشد کمی آبرومندتر از دیگر فیلمهای انجمن است. هرچند که آن نیز در نهایت کمکی برای وحدت و وفاق مردمی ندارد. جالب است که اکثر سوژههای فیلمهای کوتاه انجمن همگی به سمتی میروند که زمینه تلخی و غمباری دارند تا در پس آن بتوانند یک طلوع و زیبایی را نشان بدهند اما افسوس که نه تنها سرانجام خبر روشنی از همدلی و همکاری در کار نیست بلکه برعکس تنهایی و ناراحتی برجای میماند. آیا اینگونه به مردم از طریق معکوس میخواهیم همدلی و ارزش زیست مسالمتآمیز را بایکدیگر نشان دهیم؟
"هاجرو" نیز فیلم دیگری است که نگاهی متعصبانه و ددمنشانه به مردم اطراف شرق ایران دارد. مردانی خشن و تندخود که خواهران و زنان خود را مانند 100 سال قبل در خانه زندانی میکنند. عموماً برخی از فیلمسازان در پاسخ به انتقادات میگویند که این واقعیت جامعه ما است و باید همان را روایت کرد. اما اصرار بر همین روند چیزی غیر از تکرار و تقلید واقعیت به عنوان یکی از پستترین و نازلترین فرمهای هنری نیست. همان چیزی که افلاطون آن را علت بیارزش بودن هنر میدانست. تقلید صرف بدون زیباییشناسی و هیچگونه کاتارسیسی که حسی ماندگار به انسان بدهد.
دبیر جشنواره فیلم کوتاه: نگاه شهرستانستیزی مطلقاً وجود ندارد
کپسول نماینده داعشی از سینمای ایران در اسکار
اما نقطه اوج این درماندگی و افسوس فیلمی است که از قضا از طرف ایران و جشنوراه فیلم کوتاه به اسکار معرفی شد. این یادداشت کوتاه جای بررسی مختصات و ویژگیهای فیلمی که باید از سوی ایران به اسکار برود نیست اما بدون شک اگر جشنواره فیلم کوتاه فیلمی را از ایران بخواهد به آن سوی دنیا معرفی کند باید مایه آبرو و سربلندی باشد. فیلم کپسول را زمانی که در سالن تماشا کردیم تنها چیزی که به ذهن ما نمیرسید این بود که این فیلم داعشی و وحشیانه نماینده ما در اسکار شود. جالب است که هیچ کس در روستاها و شهرستانهای ما نیست که در مقابل یک رفتار غلط ایستادگی کند و همه نظارهگر خشونتها و رفتارهای ددمنشانه پدران سنتی و خالی از انسانیت روزگار ما هستند که باید آنان را جزو جامعه حدقلی و چنددرصدی کشور دانست. سوژههایی بشدت حدقلی و کممایه و فاقد هرگونه زیبایی که خستگی و افسردگی را بر جان مخاطب جشنواره (که قاعدتاً مخاطب حرفهای سینما است و نه عمومی؛ که اگر مخاطب عمومی آنها را تماشا کند یکبار برای همیشه میبیند) میگذارد.
جالب آنکه داور گرامی جشنواره یعنی آقای ابولفضل جلیلی از نگاه مهربانانه داوران خارجی که متفقالقول! این فیلم را در میان دهها فیلم ایرانی و خارجی میتوانست به جشن اسکار راه پیدا کند، تشکر و تقدیر کرد. آیا این انتخاب از سر عمد است و حتی یک فیلم انسانی و به قول دبیر جشنواره مشعشع وجود نداشت و باید این تصویر تند و ضدانسانی از سوی سینمای ایران به اسکار برود؟ باز اگر فیلمی خارجی و سیاه از طریق ایران به اسکار معرفی میشد این دل آنقدر داغش تازه نمیشد که رفتن فیلم "کپسول" این داغ را تازه کرده است. به این اتفاق نظر داوران خارجی برای حضور این فیلم از سوی ایران در اسکار باید خوشبین بود یا تردید داشت؟
جالب است که سال گذشته نیز فیلم دیگری از استان کرمان با نگاهی ضدانسانی و خشن از انجمن سینمای جوانان ایران حمایت گرفت و همین یک فیلم مایه گزارشی شد که از دبیر جشنواره سؤال کردیم که قول شما امید بود نه نا امیدی! حالا بار دیگر دوستان فیلمساز ما از این استان، فیلمی بشدت عصبی و دیوانهکننده ساختند که گویا از ابتدا برای حضور در جشنوارههای خارجی ساخته شده است.
یادآوری به مدیر انجمن سینمای جوانان ایران/ قرار بود حامی امید باشید نه ناامیدی
این در حالی است که فیلم انسانی و مهربانانه و زیبای "جان داد" که در میان جوایز دیشب جایزه تشریفاتی هیأت داوران را گرفت، نمایندهای به مراتب بهتر برای حضور در اسکار بود اما صدافسوس که در کناری این فیلم آبرومند و شریف باقی ماند.
"پرتاب ناگهانی یک فیل" نیز با مایه روشنفکری و با پرداختی مبهم با الهام از زندگی جلال آل احمد و سیمین دانشور تلاش داشت تا زندگی یک زوج نویسنده که قربانی سبک زندگی خود شدهاند را نمایش دهد. فیلمی که با آنچه که دبیر گفته بود همخوانی ندارد و باید بار دیگر پرسید که چگونه این فیلمها از سوی انجمن مورد حمایت قرار گرفتهاند؟ البته اگر فیلمساز قصد داشته تا این شکل از زندگی را نقد کند موضوع جالبی را مورد توجه قرار داده اما در هر حالت با پرداخت سورئالی که در انتهای فیلم سر میزند معلوم نیست پیام و کلام فیلم چه بوده است.
جالب آنکه فیلمی که دغدغه دبیر جشنواره بود یعنی اثری که مضمون هویت ملی و افزایش سرمایه اجتماعی را در بر داشت در نهایت به اثر پویانمایی از مرکز گسترش رسید.
بهترین فیلم جشنواره یعنی «مورس» نگاهی به زندگی گلسرخی دارد که خود سوژه برای حمایت گرفتن از انجمن جای سؤال دارد. جالبتر آنکه جایزه بهترین کارگردانی را نیز به همین فیلم میدهند.
با این حساب جشنواره فیلم کوتاه با این همه ادعا در حمایت از تولیداتی که محوریتشان افزایش سرمایههای اجتماعی و وحدت ملی باشد بیشتر حکایت "آن پرندهای را دارد که خواست راه رفتن کبک را یاد بگیرد راه رفتن خودش را هم فراموش کرد". اینگونه نه تنها چیزی به نام وحدت و منافع ملی را از یاد بردهایم بلکه گویا از بودجه بیت المال جمهوری اسلامی ایران در حال نابودی رویکردهایمان هستیم.
شاید دبیر جشنواره باید در انتخاب مشاوران فیلم کوتاه یا سیاستهای خود تجدیدنظر کند اما آنچه که مشخص است اینکه زمانی که دبیر به حدقلی مانند "فیلمهای جشنواره آثاری است که حداقل ما را از ایرانی بودنمان پشیمان نکند" بسنده میکند از ایدهآلها کوتاه میآید و با همین حداقلها باعث میشود که با محتوایی پایینتر از این تراز روبرو شویم و نتیجه همین میشود که در جشنواره با آن روبرو بودیم.