به گزارش ذاکرنیوز، پس از دوسال «میانجیگری» میان ایران و پادشاهی سعودی، سرانجام قطار مذاکرات به ایستگاه «صلح» رسید. روز جمعه دهم مارس 2023 علی شمخانی و مساعد بن محمد العبیان پس از پنج روز مذاکرات فشرده در پکن، بیانیه سهجانبه را به امضاء رساندند که براساس آن تهران- ریاض در روندی دو ماهه اقدام به از سرگیری روابط سیاسی و بازگشایی نمایندگیهای دیپلماتیک خواهند کرد.
با آنکه بسیاری از کارشناسان منتظر دیدار مقامات ایرانی و سعودی در بغداد یا وین بودند؛ اما اینبار شی جین پینگ رئیس جمهور چین با ارائه ابتکار سیاسی گوی سبقت را از سایر رقبا ربود و تبدیل به «بازیگر صلحساز» در تحولات امنیتی منطقه خلیج فارس شد.
«توافق پکن» نقطه پایانی بر دست بالای آمریکا و کشورهای اروپایی در تحولات منطقه و در عین حال نقطه آغازی بر افزایش وزن سیاسی پکن در معادلات غرب آسیا ارزیابی میشود. زمانی واشنگتن، لندن یا پاریس به عنوان مرکز مذاکرات دیپلماتیک و حل اختلافات شناخته میشدند اما امروز پکن و مسکو میزبان هیاتهای سیاسی برای حل اختلافت و رسیدن به نقطه تفاهم هستند.
اما آثار عادیسازی روابط میان تهران- ریاض بر تغییر موازنه قدرت در منطقه خلیج فارس چیست؟
تقویت جایگاه چین در موازنه با آمریکا در منطقه خلیج فارس
یکی از پروندههای جاری در دستگاه سیاست خارجی آمریکا، حلوفصل مناقشات میان کشورهای غرب آسیا و شمال آفریقا؛ بهویژه بحرانهای سیاسی- امنیتی است. از «کمپ دیوید» تا «پیمان ابراهیم» مستاجران کاخ سفید کردند تا با ایفا نقش فعال در مسائل منطقه خاورمیانه، ضمن تقویت جایگاه متحد استراتژیک خود یعنی رژیم صهیونیستی، واشنگتن را به عنوان مرکز «میانجیگری» و حل مسائل مهم منطقهای معرفی کنند. حتی زمانی که ارتش آمریکا جای دستگاه دیپلماسی این کشور را در تحولات منطقه گرفت و اقدام به اشغال عراق و افغانستان کرد، دولتمردان آمریکایی اصرار داشتند تا این کشور را به عنوان «ناجی» نمایش دهندکه قصد دارد تا با ایجاد فضا برای تمام گروههای سیاسی بیرون از قدرت، نقش «میانجی» را در آینده نظام سیاسی این دو کشور بازی کند.
حال پس از گذشت قریب به دو دهه از «پایان تاریخ» و ترکسازی ماشین جنگی آمریکا در منطقه، دستگاه وزارت خارجه آمریکا برای آنکه از موضع «ضعف» سخن نگوید، اعلام میکند از توافق ایران- سعودی «اطلاع» داشته و از بهبود روابط میان کشورهای منطقه «استقبال» میکند!
سرعت شتابان تغییر در نظم بینالمللی به شکل مستقیم و غیر مستقیم تاثیر خود را بر روی تحولات منطقه غرب آسیا برای جای گذاشته است. آمریکایی با اتخاذ دو سیاست «موازنه از راه دور» و «موازنه هوشمند» در منطقه غرب آسیا ضمن انتقال نقطه تمرکز خود از خاورمیانه به منطقه شرق آسیا و شرق اروپا به دنبال پیگیری راهبرد مهار «چین» و «روسیه» هستند.
خروج نیروهای رزمی آمریکا از افغانستان، عدم حمایت کافی از ائتلاف سعودی در جنگ یمن و تلاش برای ایجاد سازوکار دفاعی- امنیتی دولتهای عربی و رژیم صهیونیستی این سیگنال را به کشورهای حوزه خلیج فارس ارسال کرد که دیگر واشنگتن متحد نظامی قابل اتکایی در برابر تهدیدات امنیتی نیست. به عبارت دیگر حضور نیروها و تسلحیات آمریکایی دیگر تضمینی برای بقاء نظامهای سیاسی یا ایجاد برتری ملموس در برابر رقبای منطقهای محسوب نمیشود. این موضوع سبب شد تا کشورهایی همچون عربستان سعودی و امارات عربی متحده دیگر تخم مرغهای خود را در یک سبد نگذارند.
گسترش روابط استراتژیک با چین، روسیه و هند از یک سو و از سوی دیگر مذاکره مستقیم با رقبای منطقهای همچون ایران و ترکیه خبر از آغاز فصل جدیدی در معادلات منطقهای، مبتنی بر اصل «نظم شبکهای» میدهد. در این نظم قدرتهای منطقهای علاوه بر همکاری سیاست رقابت و در عین رقابت سیاست همکاری را دنبال میکنند.
چین؛ شریک اصلی دولتهای غرب آسیا
در جریان «ظهور» و «سقوط» قدرتهای بزرگ در منطقه غرب آسیا؛ چین خط مشی کاملا متفاوتی اتخاذ کرده است. پکن با افزایش روابط اقتصادی و سرمایه گذاری در کشورهای منطقه قصد دارد بدل به شریک شماره یک قدرتهای منطقه غرب آسیا شود. در حال حاضر حجم روابط اقتصادی چین با سعودی به بیش از 100 میلیارد دلار رسیده، این در حالی است که با کاهش وابستگی آمریکا به منابع نفت سعودی (شیل اویل) حجم روابط تجاری میان ریاض- واشنگتن عدد 24.7 میلیارد دلار را تا سال 2021 نشان میدهد. معنای این اعداد آن است که دیگر آمریکا متحد اصلی کشورهای عربی نیست، بلکه تنها یکی از شرکای حوزه خاورمیانه در کنار سایر قدرتهای نوظهور است.
در سوی دیگر با تشدید حلقه رژیم تحریمی آمریکا علیه ایران، چین تبدیل به یکی از بزرگترین مشتریان نفت کشورمان در بازارهای انرژی شد. این مسئله پس از حاکم شدن وضعیت «تعلیق» در مسئله احیای برجام تشدید و موجب تعمیق روابط راهبردی تهران و پکن، بهویژه در پرونده «جاده ابریشم جدید» شده است.
حال ایران و سعودی در کنار سایر بازیگران منطقهای و قدرتهای نوظهور در حال طرح ریزی نظمی نوین هستند که براساس آن امنیت منطقه نه با «نفوذ قدرتهای فرامنطقهای»، «درگیریهای نیابتی» یا «رقابت تسلیحاتی» بلکه با «همکاری مشترک اقتصاد محور» مبتنی بر «حسن همجواری» و «عدم مداخله در امور داخلی» پیگیری خواهد شد.
جمعبندی
«توافق پکن» نیز در کنار سایر تحولات منطقهای همچون مواضع هماهنگ سعودی- امارات با روسیه در قالب اوپک پلاس، کمک «روس اتم» به کشورهای عربی برای ساخت نیروگاه اتمی و همکاری پکن با سعودی- امارات برای سخت موشکهای بالستیک یا پهپادهای تهاجمی نشان دهنده آغاز نظمی جدید در منطقه غرب آسیا مبتنی بر موازنه مثبت در روابط با قدرتهای جهانی است.
در این نظم نوپدید آمریکا دیگر بازیگر اصلی محسوب نمیشود، بلکه به چشم بازیگری تاثیرگذار نگریسته خواهد شد که در کنار سایر دولتهای فرامنطقهای همچون چین، روسیه یا هند به دنبال ایجاد نظم مطلوب خویش و حداکثرسازی منافع است. در چنین شرایطی جمهوری اسلامی ایران این فرصت را خواهد داشت تا با استفاده از ظرفیتهای نظم در حال شکلگیری، بهبود و گسترش روابط با کشورهای خلیج فارس را دنبال کند. همچنین این فرصت جدید میتواند گزینههای تهران برای خنثیسازی نظام تحریمی غرب را افزایش دهد.
نویسنده: محمد بیات، کارشناس غرب آسیا