به گزارش ذاکرنیوز، مهدی اسلامی پژوهشگر تاریخ معاصر در یادداشتی مناسبت سالگرد شهادت شهید صیاد شیرازی، دستنوشتههایی از شهید را در اختیار تسنیم قرار داد که برای اولینبار منتشر میشود.
متن زیر روایت مهدی اسلامی از چگونگی آشنایی شهید صیاد با مرحوم عسگر اولادی است:
امیر سپهبد علی صیاد شیرازی برنامههای فردی ویژهای برای استفاده مستمر از مطالب و مباحث دینی داشت؛ شرکت در جلسات آیتالله بهاءالدینی، درس اخلاق آیتالله حائری شیرازی، شرکت در کلاسهای آیتالله حاج آقا مجتبی تهرانی و.. بخشی از این دست برنامهها بودند.
شهید صیاد شیرازی از امام تقاضای فردی را کرد که او را با تفسیر قرآن به نحوی آشنا کند که در جنگ بتواند از آن بهره برد و امام به صورت غیر منتظرهای آقای عسگراولادی را به وی معرفی کرد. تعجب آن امیر از آن جهت بود که هم مرحوم عسگراولادی بیشتر به جنبه سیاسی و مبارزاتی معروف بود تا جنبه حوزوی و امام هم نظامیان را از ورود به عرصه سیاست بر حذر داشته بودند و از سوی دیگر نیز پس از استعفا از وزارت به دلیل اختلاف با نخست وزیر وقت، در فضای سیاسی آن روز هم تا حدودی در انزوا بود. این گشودن باب ارتباط قرآنی اما فراتر از ابعاد سیاسی بود.
بعد از این سرنخ، به سراغ مرحوم حبیب الله عسگراولادی رفتیم و از او در مورد نحوه آشناییاش با صیادشیرازی، پرسیدیم. او از آن معرفی توسط امام، اطلاعی نداشت اما جلساتش با صیاد را به خوبی به یاد داشت و گفت: «صیادشیرازی با اینکه در ارتش طاغوتی رشد کرده بود اما واقعاً یک مجاهد فی سبیل الله بود، رشد نظامیاش در ارتش بود اما از هر سپاهی، سپاهی تر بود. حدود سال 60 مشهد مشرف شده بودم در تشییع جنازه یک شهید بزرگوار که الان خیابانی هم در شمال تهران به نام اوست با صیاد برخورد کردم، رضوان الله تعالی علیه.... احوال پرسی کردیم و در تشییع جنازه بودیم، ایشان بسیار جویای بحثهای تفسیری بود، آنجا من این افتخار را پیدا کردم و ایشان گفت احتیاج دارم به بحث های تفسیری وشاید این تعبیر را کرد که جایی حضور داشتم و شما سورۀ والعصر را ترجمه و تفسیر کردید و برایم خیلی خوب بود، می خواهم که این بحث تفسیری به خصوص راجع به سورۀ والعصر را خصوصی و حضوری از شما داشته باشم.
خوب این سبب شد تا با هم قرار گذاشتیم و حداقل ماهی یک جلسه یکشنبهها می آمد همین دفتر خیابان سمیه و با هم یک بحث تفسیری داشتیم، البته ایشان خودش هم زحمت میکشید و در بعضی جلسات از مطالعاتش تازههایی داشت، شاید هم نوشتهای در این باره از او مانده باشد. شناخت من از ایشان در این جلسات فوق العاده شد که یک بنده مطیع امامت و ولایت است و با اینکه سابقه ارتشی داشته اما لاحقه ولایتی داشت، نسبت به امام و مقام معظم رهبری که بندگان شایسته خدا هستند، خضوع و خشوعی که نسبت به حق داشت ابراز می کرد. مثلاً امتحانی برایش پیش آمد که از پستی عزل شد و طبعاً خانه نشین می شد، با اینکه ایشان را از آن پست برداشتند نسبت به آن حکم بسیار منعطف بود، و واقعاً هیچ برایش مطرح نبود، میگفت: خدا برای من ارشاد دیگری را فراهم کرده، یقین دارم در جای بعدی که خدا مرا هدایت میکند بهتر از آن جای قبلی است.
من میتوانم بگویم دورانی که با ایشان جلسه داشتیم تا آخرین روز حیاتش، من از این سرباز برجسته امام زمان(عج) و افسر برجسته امامت در زمان بهره مند بودم و انصافاً کم نظیر است.»
از جمله ویژگیهای بارز شهید صیاد شیرازی یادداشت برداری منظم مطالب بود به طوری که تقریبا تمام جلسات خود را ثبت ونگهداری میکرد. در بین آنها، یادداشتهایش از آن دیدارها نیز یافت شد. این دیدارها به صورت خصوصی و در دفتر مرحوم عسگراولادی برگزار میشد و آنچه بیش از همه در این یادداشتها پیداست تمسک به قرآن کریم و استفاده از تفسیر قرآن در مباحث و مسائل روز است، به مناسبت بیست و سومین سالروز شهادت سپهبد علی صیاد شیرازی و همزمانی آن با ماه مبارک رمضان در ادامه به انتشار یکی از دستخط های شهید از آن جلسات خواهیم پرداخت.
متن پیش رو یادداشت شهید صیاد شیرازی در یکی از جلسات یاد شده است.
"بسم الله الرحمن الرحیم"
نتیجه جلسه با حاج آقا عسکر اولادی - 6/1/66
در مقدمه ایشان توجه به ذکر "اللهم صل علی محمد موسی بن جعفر" باب الحوائج نمودند (بمناسبت سالروز شهادت امام هفتم (ع))
سوره شریفه «والعصر» توسط اینجانب همراه با دعا مقدمه جلسه قرائت گردید و پیرامون نکاتی که در جلسه قبل مطرح شده بود و پیشرفتهای امور خودمان در امر وحدت مطالبی عرض کردم و سپس ایشان بیانات خود را بشرح زیر مطرح فرمودند:درباره سوره شریفه والعصر:
از مهمترین اعجاز قرآن در علوم و مسائل انسانی این است که در اشاره به فرد، خانواده و جامعه، آیات قرآنی از محکمات بوده. طوری که هیچگاه کهنه نمیشود و با پیشرفت علوم دانش بشریت، آگاهی و معرفت بیشتری حاصل میگردد که انسان در خسران است. در مکه و مدینه عصری که پیامبر(ص) ظهور کرد این سوره شریفه (والعصر) نازل میگردد و در آنجا کلمه "لا اله الا الله" اولین شعار زندگی اعلام میشود و بعد از 14 قرن که حکومت جمهوری اسلامی در ایران تأسیس میگردد باز هم همان شعار لا اله الا الله بعنوان مناسبترین و بهترین شعار اعلام میشود. این شعار موجب جذب مستضعفان جهان میگردد این طور در ذهن خود تصور کنیم که کشورهای مسلمان یکی پس از دیگری در تسخیر شعار لا اله الا الله قرار خواهند گرفت و امروزه تنها راز رهایی و نجات ملتها همین است.
برای مقابله با خسران بشریت بایستی همگی بطرف مرکزیت "الذینَ" روی آورند و اگر جاذبه دستهجمعی بسوی "الذینَ" باشد انسان تنها به ایمان سالم خود مغرور نمیگردد و عملزده نمی شود. چرا که اهمیت را به مرکزیت میدهد آنکه به "امام" بعنوان رأس مرکزیت مراجعه میکند اول وضعیت خودش را با امام تطبیق میدهد که جلوتر نباشد، عقب تر نباشد، انحراف به چپ و راست نداشته باشد زیرا که در حرکت بجز معصوم همه در اشتباه هستند.
در نشست با آقای رضائی به همان نسبت که حق را توصیه میکنید بایستی حقپذیر نیز باشید، فراموش نکنیم که تواصوا بالحق دوطرفه است و یوصون بالحق یکطرفه است. هم قدردانی از کار دیگران بایستی کرد و هم انتظار قدردانی شدن از کار خود را بایستی داشت.
برای نجات دنیای اسلام مقررات و قانونی برتر از این سوره نیامده است.
مطلب دیگر:
برای فتح عاطفی اندامهای شعوری انسانها بایستی جلوی شتاب و عجله را گرفت، درغیر این صورت ممکن است نتیجه عکس داشته باشد.
همان طورکه در یک حمله نظامی تأمل، تحمل، تعمق و تدارک لازم است در برخوردهای عاطفی دقت بیشتری نیاز دارد در اولی هدف اندام های حسّی است در حالی که در دومی هدف اندام های شعوری است.
اگر سلاح عاطفی بیجا بکار رود ممکن است خودش از کار بیافتد و آن وقت اوضاع خراب میشود. (در این جا به ذکر مثالی از زندگی خودشان پرداختند)
حدود 30 سال قبل با دوستان بیرون از شهر، در حصارک استخری بود که بچهها نمیتوانستند به عمق آن برسند. من شنا بلد نبودم روی سر بچههایی که شنا میکردند شن میریختم آنها برای مجازات اقدام به پرتاب من به داخل استخر نمودند (نمیدانستند که شنا بلد نیستم) ناگهان خودم را در ته استخر یافتم (اشهد خود را خواندم) و الهام پیدا کردم که دست و پا بزنم و بالا بیایم دوستان ما را به کنار استخر هل دادند و وقتی که از استخر خارج شدم در حالی که تعدادی از دوستان که مرا به داخل استخر انداخته بودند خیلی شرمنده و ناراحت بودند؛ من میخندیدم! علت را جویا شدند. گفتم خنده از این است که تقصیر من بود که به این حادثه مبتلا شدم چرا آنها ناراحت هستند؟ و موجب رفع ناراحتی عاطفی گردید.در مثال دیگر ایشان فرمودند که: وضع من در بحران خدمتیام در کابینه دولت از وضع آقای بازرگان و شما بدتر بود، زیرا به شرایطی رسیده بودیم که آقای رجایی و آقای باهنر که مرا با اصرار به کابینه برده بودند در زمان تصدی آقای مهندس موسوی بجایی رسیدیم که ایشان و طیفی اصلاً ما را قبول نداشتند و من نمیتوانستم به خدمت ادامه دهم. اقدام به استعفای دستهجمعی کردیم (با هفت نفر دیگر از وزرا شامل: آقای ناطق نوری، آقای رفیقدوست، آقای نبوی، آقای پرورش...) امام ما را نهی کردند. بالأخره بعد از تشریح مطلب امام فرمودند اگر شرایط واقعاً در تنگنا است هرکس انفرادی فکر کند دسته جمعی غلط است که من اولین نفر بودم. اگر حضرت امام عنایت خاص به وضعیت اینجانب نمیکردند اوضاع خیلی خراب میشد و از آن موقع تاکنون در ترمیم خرابیهای عاطفی داریم تلاش میکنیم.ما از نظر تعهد و ایمان همدیگر را نفی نمیکنیم ولی حاضر نیستیم اختلاف سلیقههای خودمان را تحمل کنیم.ارتشیان زیادی داریم که ایرانیت اسلامی را قبول دارند اگر ما نتوانیم آنها را تحمل کنیم چگونه با ارتشیان تونس، لیبی و... میتوانیم در آینده برخورد در جهت انقلاب اسلامی داشته باشیم.
حضرت امام میخواهند که ما "20 نظر" داشته باشیم و همدیگر را تحمل کنیم. برای جبران این ضایعات خیلی بایستی ظریف و دقیق عمل شود و تعجیل نباید کرد.
باید توقع اثر را کم داشت سلاح ما بایستی اول اندام های شعوری را چاره سازد و سپس به قلب برسد. در پذیرش ایمان نیز اول اندامهای شعوری متأثر میگردند و اسلام میآوریم سپس به قلب می رسد و مؤمن میشویم؛ حتی میبینیم پیامبران الهی نیز در معرض چنین حالتی قرار میگیرند که خداوند میفرماید:
(سوره البقره: آیه 260)
وَإِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبِّ أَرِنِی كَیْفَ تُحْیِی الْمَوْتَى قَالَ أَوَلَمْ تُؤْمِن قَالَ بَلَى وَلَكِن لِّیَطْمَئِنَّ قَلْبِی... (الخ)
ترجمه: و چون ابراهیم گفت بار پروردگارا به من بنما که چگونه مردگان را زنده خواهی کرد خداوند فرمود باور نداری؟ گفت آری باور دارم، لیکن خواهم تا به مشاهده آن دلم آرام گیرد...
فقط به صِرف پذیرش استدلال مغز نیست و بایستی قلب نیز متأثر گردد. حال در مورد شما میرسند به اینکه صیادشیرازی:
دلسوزی بالایی دارد.بیکار نیست و در تحرک است.دنبال مقام نیست... پیشرفت کار تا اینجا خوب است.
و اما راجع به برادرانی که با شما تماس خواهند گرفت:
آقای محمدزاده تا آنجا که میشناسم وقت بیشتری برایش باید صرف شود ولی انتظار هم نداشته باشید که صددرصد به نتیجه برسید.چهرههایی مانند آقای رفیقدوست با سوابقی که از ایشان داریم مخلص هستند و اگر وظیفه شرعی را بدانند "من" باقی نمیماند.
(بعد اشاره فرمودند که قبل از سال تحویل با آقای خامنهای جلسهای خصوصی داشتند و از ایشان پرسیدهاند که در طول تعطیلات در روی چه محورهایی بیشتر سخنرانی انجام گیرد و ایشان اشاره به محور سخنان حضرت امام فرمودند «وحدت» .)
آمادگی این را داشته باشید که بعضی از این چهرهها حتی اندامهای شعوری آنان نیز متأثر نشود آن وقت مراقبت کنید که حربه عاطفی شما آسیب نبیند.هدف خیلی بزرگ است مخصوصاً برای بعد از امام... شکر این نعمت بزرگ این است که بیش از دیگران در وحدت بکوشیم.
بررسی اوضاع سیاسی منطقه:
اسرائیل گفته که این جنگ نبایستی پیروز شود و از چند طریق کار شده است: (توجه داشته باشیم که فقط جمهوری اسلامی است که روی نه شرقی و نه غربی مانده است)بلوک شرق و غرب یک عده پیوسته بخود و یک عده وابسته به خود دارند. به طور مثال آلمان غربی و ژاپن به امریکا پیوسته هستند و پاکستان وابسته. با یک بررسی از وضعیت جغرافیایی مملکت خودمان متوجه میشویم که ایران در چهار طرف یا با بلوک پیوسته ابرقدرتها و یا وابستگان آنان همسایگی دارد. آنچه که در نبرد تحمیلی داریم طرحی است که از طریق وابسته آنان «عراق» به اجرا درآمد. ترکیه "وابسته به امریکا" نسبت به مناطق شمال عراق ادعا دارد و برای حمله به آنجا چندین بار تمرین کرده است. سوریه و لیبی در ضد آمریکایی بودن و ضد اسرائیلی بودن فقط با ما مشترک هستند. ما دور دو موضوع هستیم: 1. اسلامی شدن منطقه 2. مرگ بر شوروی
پاکستان چهره خطرناکی فعلاً برای ما نیست. مردم آنجا هواخواه جمهوری اسلامی هستند. سوریه ادعای طرحی برای لبنان دارد. سوریه معتقد به یگانه شدن با عراق دارد تا بشود در منطقه اظهار وجود کرد دعوت کویت از امریکا برای امنیت خلیج و تنگه هرمز از این گونه تلاشهایی است که میکنند. 5 رأی شورای امنیت دارد به جایی میرسد که ابرقدرتها در مقابله با ما به مواضع مشترکی برسند. پشتیبانی ناتو از ترکیه معنی دارد. بایستی منتظر موضعگیری حضرت امام بود.