به گزارش ذاکرنیوز، شنبه ۲۷ فروردین، خبرگزاریهای افغانستان گزارش کردند که تعداد واحدهای درسی «ثقافت اسلامی (فرهنگ اسلامی)» در دانشگاههای افغانستان سه برابر شده است. طبق این گزارشها وزارت تحصیلات عالی طالبان در یک بخشنامه رسمی، سرفصل «ثقافت اسلامی» را در دانشگاهها از ۸ واحد در یک دوره تحصیلی چهارساله به ۲۴ واحد افزایش داده است. [۱] با این بخشنامه، تمام دانشگاهها و موسسات تحصیلات عالی ملزم به تدریس سهبرابر «ثقافت اسلامی» شدند، سرفصلی که موضوعاتی همچون «جهانبینی اسلامی»، «نظام سیاسی اسلام»، «قرآن و علوم امروزی»، «نظام اخلاقی اسلام»، «نظام اجتماعی اسلام» و نظایر آن را در برمیگیرد و یادگاری از دوران نخست امارت اسلامی در افغانستان است.
درس «ثقافت اسلامی» با روی کار آمدن امارت اسلامی افغانستان در ۱۳۷۱ ش، به منظور اسلامیسازی دانشگاهها، در کلیه موسسات تحصیلات عالی در نظر گرفته شد و از آنزمان تا امروز این مضمون در افغانستان تدریس میگردد. اما این طالبان نبود که ماده درسی «ثقافت اسلامی» را سامان داده بود، بلکه اسلامگراهای اخوانی بودند که بسیار پیشتر این مسیر را پرداخته و پیموده بودند. حتی هنوز هم برخی دروسی که در زیرمجموعه «ثقافت اسلامی» در افغانستان تدریس میگردد، همان نگاشتههای چند دهه پیش علمای اخوانی است، همچون درس «خصایص کلی اسلام» که به قلم شیخ یوسف قرضاوی است، گرچه این اثرِ فشردهشده بدون آنکه نامی از قرضاوی برده شود، تدریس میگردد. [۲]
ثقافت اسلامی؛ نهال آموزش دینی در دانشگاههای سعودی
اخوان المسلمین، اعم از مصری و غیرمصری، نقش بسیار مهمی در توسعه بوروکراتیک پادشاهی سعودی، به ویژه در زمینه آموزش داشتند. از روزگار ملک فیصل، اخوانیها در تأسیس نهادهای علمی و دانشکدهها در عربستان، تنظیم برنامههای درسی، تألیف و تدریس کتابهای درسی نقش عمدهای داشتهاند، آن هم در زمانهای که سعودیها خود هیچکس را نداشتند که بتواند این خدمات بزرگ را انجام دهد.
سال ۱۹۶۵ م ملک فیصل کمیتهای از متخصصان را برای راهبری سیاست علمی این کشور تشکیل داد که بدنه آن را اخوانیها شکل میدادند و دبیری آن را «مناع القطان» بر عهده داشت. این کمیته در سال ۱۹۷۰ م با ریاست فهد بن عبدالعزیز (پادشاه بعدی) سند «سیاست آموزشی کشور عربستان سعودی» را تدوین کردند این سند که در ۲۳۶ بند تنظیم شده بود، به گفته عبدالرحمن حبنکه، «قانون اساسی آموزش» را در عربستان شکل میداد.
این سند تصوری کلنگر، نظاممند و جامع از اسلام را با هدف «فهم صحیح و متکامل اسلام» پیشفرض گرفته بود، تصوری که اتمام کامل «اقامه دین» را جز با استقرار دولت اسلامی ممکن نمیدید و بیش از هر چیز به تفکر اخوانیها وامدار بود و نه وهابیت سنتی. برای تحقق این هدف، اخوانیها در بند ۱۱ این سند مقرر داشتند که «علوم دینی در تمامی سالهای آموزش ابتدایی و راهنمایی و دبیرستان محوری است و الثقافة الاسلامیة ماده درسی اصلیای است که در تمامی سالهای آموزش عالی تدریس میشود».
نخستین تلاشها برای تدوین سرفصل «الثقافة الاسلامیة» در نیمه دهه ۵۰ میلادی و در دانشکده شریعت دانشگاه سوریه (که بعدها دانشگاه دمشق نامیده شد) صورت گرفت. محمد مبارک، از مؤسسان اخوان سوریه که در دانشکده شریعت دانشگاه سوریه به تدریس مشغول بود، نخستین کسی بود که مفهوم «الثقافة الاسلامیة» را در عربستان طرح کرد؛ او در سال ۱۹۶۴ م، با درخواست وزیر آموزش و پرورش این کشور، ماده «الثقافة الاسلامیة» را تدوین کرد.
اخوانیها پیوند وثیقی میان این مفهوم و جهانبینی اخوان المسلمین میدیدند و از همین رو «الثقافة الاسلامیة» خیلی زود به موضوعی جذاب برای آنها بدل شد. محمد غزالی و عبدالرحمن حبنّکه کتاب درسی سال اول دانشگاه را تألیف کردند و محمد قطب و محمد المبارک کتاب درسی سال دوم. سعید حوی، سید سابق، علی طنطاوی، یوسف قرضاوی و برخی دیگر از سرآمدان علمی اخوان هر یک در تألیف کتابهای درسی سرفصل «الثقافة الاسلامیة» سهمی داشتند.
سیاست آموزشی جدید در عربستان، هیمنه «الثقافة الاسلامیة» را در تمامی دورهها و رشتههای آموزش عالی در پی داشت و این خود توسعه نفوذ اخوان در بدنه نظام آموزشی عربستان را تسهیل کرد. به عنوان نمونه، اسامه بن لادن با وجود آنکه در رشته اقتصاد تحصیل میکرد، گفته شده که با محمد قطب و عبدالله عزام، دو مرجع اصلی تفکر سیاسی وی، پای درس «الثفاقة الإسلامیة» آشنا شده و پیوند خورد. [۳]
روح پویا و پایدار اسلامگرایی در کالبد نظامهای آموزشی کشورهای اسلامی
اخوان المسلمین توانست با قلم و همت نسلی سرآمد و تاریخساز از دانشوران دینی خود، و البته با بهرهمندی از نیازها و پشتیبانیهای دولت سعودی، چنان جای پای خود را در نهادهای دانشی عربستان محکم کند که حتی با وجود تنشهای متعددی که بعدها میان دولت سعودی و اسلامگرایان بالا گرفت، برای دههها (حتی تا همین امروز، گرچه کمرمق و مخفیانه) هستههای نیروی انسانی اسلامگرا بتوانند در زیر پوست این ماده درسی به حیات خود ادامه دهند.
استفان لاکروا در کتاب ارزشمند «زمن الصحوة» (صص ۶۶-۶۷) به خوبی نشان داده که چگونه مضمون «الثقافة الاسلامیة» توانست بستری حاصلخیز برای رشد جریان اسلامگرا در عربستان باشد و با وجود سرکوب صحویهای اسلامگرا توسط حکومت سعودی در دهه ۹۰ میلادی، ما همچنان میبینیم دست حکومت از رسیدن به بدنه نهضت در نهادهای دینی و آموزشی کوتاه است.
پس از حادثه ۱۱ سپتامبر که انگشتهای اتهام به سوی عربستان نشانه رفت، نظام آموزشی و کتابهای درسی از مهمترین محورهایی بود که ناظران غربی خواستار اصلاح در آنها بودند و مدعی میشدند بذر اندیشههای «بنیادگرایانه» در نظام آموزشی عربستان در ذهنهای کودکان و جوانان کاشته میشود. دولت سعودی نیز از همان زمان برای دور ماندن از این اتهامات، تلاشهایی را برای تعدیل برخی محتواهای درسی آغاز و سیاست سَعوَده، یعنی سعودیگزینی در پذیرش اساتید و عزل غیر سعودیها را تشدید کرد.
همانطور که سیاست عزل اساتید غیر سعودی، دمدستیترین اقدام برای حذف نیروهای تابلودار اسلامگرا بود، سیاست تعدیل محتواهای درسی هم نمیتوانست جز برخی مضامین تند و نمادین را نشانه رود و همچنان ساختار کلی بنایی که اخوانیها در محتوای آموزش دینی عربستان گذاشته بودند، همچنان زنده بود و هنوز این نگاه تمامیتنگر به اسلام بود که در دروس «الثقافة الاسلامیة» تدریس میشد.
از همین رو بود که تا همین چند سال پیش حضور نیرو و اندیشه اخوانی در دانشگاههای عربستان، به ویژه دانشگاههای اسلامی، احساس میشد و همین واقعیت بود که بن سلمان را واداشت پس از به قدرت رسیدن، به شدت کمپین اخوانزدایی از آموزش عالی را دنبال کند. گرچه پیش از این نیز سیاست سعودیگزینی تکمیل شده بود و به ندرت میتوانستیم استادی غیر سعودی در دانشگاههای اسلامی بیابیم، اما ماده درسی «الثقافة الاسلامیة» بیآنکه بدیلی داشته باشد، هنوز پابرجا بود و بستر زیست اخوانیها دانسته میشد؛ در همین راستا، در فوریه ۲۰۱۸ دکتر احمد العیسی، وزیر آموزش عربستان نامهای فوری برای همه مدیران دانشگاهها ارسال کرده و به ضرورت رسیدگی سریع به بازنگری در محتوای دروس «الثقافة الاسلامیة» به منظور ارتقای فرهنگ اعتدال و هویت اصیل ملی تأکید کرد. [۴]
همین واقعیت در مورد برخی دیگر از کشورهای عربی که اخوانیها نفوذ قابل توجهی داشتند، صدق میکند. به عنوان نمونه ماده درسی «الثقافة الاسلامیة» از دیرباز در دانشگاههای اردن تدریس میشود و حتی در دهههای گذشته کتاب معروف «معالم فی الطریق» سید قطب که آن را مانیفست سلفیه جهادی میدانند، به عنوان متن درسی آن در برخی دانشگاهها انتخاب میشد. [۵] دروس «الثقافة الاسلامیة» همچنان در دانشگاههای اردن تدریس میشود و با وجود مخالفتها، این نمایندگان مجلس هستند که همین چند ماه پیش وزیر آموزش عالی را به اتهام برنامهریزی برای لغو این ماده درسی استیضاح میکنند. [۶]
در افغانستان نیز چنانکه گذشت در دولت اول طالبان و قاعدتاً با تلاش افغان العرب مضمون «ثقافت اسلامی» در برنامه درسی دانشجویان گنجانده شد. این ماده درسی در افغانستان نیز چنان بیبدیل بود که توانست حتی پس از برچیده شدن حکومت طالبها، همچنان اندیشه اسلامگرایی را در نهاد آموزش عالی افغانستان بازتولید کرده و پس از دو دهه بار دیگر دست در دست دولت طالبان بگذارد.
همین پویایی اندیشه اسلامگرایی در سرفصل درسی «ثقافت اسلامی» بود که سالهای متمادی در افغانستان بحث و مناقشه بسیاری از کارشناسان و دانشجویان را پیرامون آن در پی داشت و گروهی از دانشجویان را بر آن میداشت تا برای حذف آن از برنامه درسی بارها دست به اعتراض بزنند.
این اعتراضها بیراه نبود. برای نمونه در سال ۱۳۹۵ ش، عبدالظاهر داعی، یکی از استادان دانشکده شرعیات دانشگاه کابل در سخنانی در کلاس درس «الثقافة الاسلامیة» گفته بود هرکسی به دست آمریکا کشته شود، شهید است. او گفته بود: «اسامه بن لادن رحمة الله علیه مجاهد بود و شهید است.»
این اظهار نظر جنجالی، عبدالحفیظ منصور، عضو مجلس نمایندگان در نظام پیشین افغانستان، را واداشت تا از محتوای ماده درسی «ثقافت اسلامی» در دانشگاههای کشور انتقاد کرده و بگوید که «ثقافت اسلامی» در دانشگاههای کشور تروریست تربیت میکند. او با تأکید بر بازنگری در محتوای «ثقافت اسلامی» و اصلاح شیوه تدریس آن، گفت: «وقتی در مضمون ثقافت اسلامی میرود درس میدهد در آنجا، درسهایی که زنان حق ندارند کار بکنند و دانشگاه بخوانند، غیر تروریستِ فکر دیگر چیست؟ … وقتی زیر نام ثقافت اسلامی استادی اسامه بن لادن را شهید میگوید، غیر از اینکه من این استاد را تروریست فکری بگویم، دیگر چه بگویم؟» [۷]
نهضتسازی از دریچه نهاد آموزش
ماده درسی «الثقافة الاسلامیة» بیش از ۶ دهه است که جریانی پویا را در نظامهای آموزشی کشورهای اسلامی، به خصوص جهان عرب، شکل داده است. تاریخ شکلگیری و تحولات این مضمون دینی، که تنها گوشه چشمی در اینجا بدان داشتیم، الگویی کمنظیر از زیست و بازتولید یک جریان اجتماعی را در گسترهای جهانی و در زمانهای پر فراز و نشیب نشان میدهد.
این نشانگر آن است که چگونه یک برنامه درسی ساده میتواند چنین جریانی عظیم و گستردهای از نیروهای انسانی را خلق کند. این برنامه درسی گرچه ساده مینمود، اما چنان طراحی شده بود که حتی مخالفان جدی آن نیز نمیتوانستند به راحتی آن را کنار گذاشته و جایگزینی برای نیاز آموزش دینی دانشجویان ارائه دهند. «الثقافة الاسلامیة» بیآنکه نامی از اخوان و حکومت اسلامی بیاورد، بنیانهای ایدئولوژیک اسلامگرایی را آموزش میداد، آموزههایی که شاید در نگاه نخست به سختی هیچ مسلمانی میتوانست در مخالفت با آنها سخن بگوید. «الثقافة الاسلامیة» راهی برای جذب نسلهای جدید شد و تمام دانشجویان خواه ناخواه میبایست بنیانهای اندیشه اخوان را به عنوان دیدگاه اسلام، از بر میکردند.
این نشانگر آن است که چگونه تلاش علمای اخوانی برای راهاندازی یک پروژه تحصیلی دینی، توانست چنان پرثمر باشد که این برنامه درسی پس از گذشت سالیان دراز نه تنها هنوز نفس میکشد، بلکه بیآنکه دیگر مدیرانی این پروژه را راهبری کنند، خود در حال توسعه و بازتولید خویش است. حتی امروزه نیز که تیغ سیاستهای ضد اسلامگرایی در کشورهای عربی دروس «الثقافة الاسلامیة» را نیز بینصیب نگذشته و جریان اخوان المسلمین شاید بدترین دوران حیات خود را میگذراند و با بیسابقهترین فشارهای دولتی و بینالمللی و اختلافات داخلی روبهرو است، همچنان نیز اسلامگرایی، و به طور ویژه طالبان، از سفرهای که اسلاف آنها پهن کردهاند، متنعم میشود.
حامد دهقانی / اندیشکده مرصاد
[۱] https://afghannews.af/تدریس-مضمون-«ثقافت»-در-دانشگاه %E2%80%8C ها-سه-برابر-شد
[۲] https://mandegardaily.com/?p=53027
[3] ستیفان لاکروا، زمن الصحوة، صص۶۶-۶۷.
[۴] https://aawsat.com/home/article/1186221
[5] https://www.alhurra.com/latest/2019/09/16/ الصدی-المفقود-لصوت-المعلم-الأردنی
https://www.alittihad.ae/wejhatarticle/56243
[6] https://jo24.net/article/420712
[7] https://www.etilaatroz.com/43430
منبع مهر